عاریه می کنم پس هستم

سندروم تظاهر به لاکچری بودن از کجا می‌آید؟

در شرایطی که بخش بزرگی از جامعه حتی از تامین نیازهای پایه زندگی بازمانده، «اجاره‌ مصرف» به استراتژی تازه‌ای برای دیده‌شدن، تعلق داشتن و بقا در میدان نمادین جامعه ایران تبدیل شده است؛ اما چرا؟

سندروم تظاهر به لاکچری بودن از کجا می‌آید؟

درآمد یک‌سوم تا نیمی از مردم ایران کفاف هزینه‌های پایه زندگیشان را هم نمی‌دهد؛ در این اوضاع، استراتژی جدید جامعه ایران برای بقا، در میدان نمادینی که این روزها ایجاد شده «رنت» یا همان «اجاره» است؛ خودرویی لوکس برای دور دور، گوشی آیفون مدل بالا برای مهمانی و ویلایی دوبلکس برای گرفتن چند عکس یا ویدئو. همزمان با افزایش تورم، احساس نیاز به حضور در این میدان نمادین روز به روز بیشتر می‌شود و از آنجایی که درآمد نیست، جامعه راه‌های لحظه‌ای و موقتی برای آن ارائه می‌دهد. به عنوان مثال اجاره روزانه آیفون ۱۶ برای مهمانی‌ها، بازار جدیدی‌ست که در برخی صفحات اینستاگرام به چشم می‌خورد، آن هم نه فقط با کرایه نقدی بلکه با وثیقه‌ طلا به دو برابر ارزش خود گوشی.

هر کنش مصرفی، حامل معنایی اجتماعی است و ناخواسته تفاوت‌ها و مرزهای طبقاتی را بازتولید می‌کند. این در حالی است که ساختار طبقاتی جامعه ایران در سال‌های اخیر  دچار تزلزل شده؛ افزایش تورم، تحریم‌های ممتد دهه ۹۰ و کاهش قدرت خرید، موجب درهم‌تنیدگی طبقات اجتماعی شده‌اند. بخش قابل‌توجهی از طبقه متوسط به طبقه فرودست سقوط کرده و در مقابل، به گفته امان‌الله قرایی، جامعه شناس، گروه‌هایی محدود اما پرصدا به‌واسطه رانت، سوداگری یا دسترسی به منابع خاص، به طبقات بالاتر صعود کرده‌اند. برآوردها نشان می‌دهد که طبقه متوسط ایران تا سال ۱۴۰۳ سالانه حدود ۱۱ درصد کوچک‌تر شده و با تداوم تورم بالای ۴۰ درصد، بعید نیست این روند با شتاب بیشتری ادامه یابد.

در چنین شرایطی، آنچه از طبقه باقی می‌ماند نه الزاما جایگاه اقتصادی باثبات، بلکه تلاشی برای حفظ ظاهر تعلق است. به گفته امان‌الله قرایی، «عده‌ای تازه‌به‌دوران‌رسیده به طبقات بالا صعود کرده‌اند و در مقابل، برخی از خانواده‌های اصیل و فرهنگیِ طبقات بالا به طبقات پایین‌تر سقوط کرده‌اند.» این جابه‌جایی‌های سریع، مرزهای طبقاتی را مبهم و ناپایدار کرده و میدان اجتماعی را به فضایی پرتنش برای دیده‌شدن، پذیرفته‌شدن و عقب نماندن بدل ساخته.

از سوی دیگر، به زعم جامعه‌شناسانی چون عباس نعیمی جورشری، نشاط اجتماعی در جامعه ایران امری طبقاتی است؛ برای طبقات فرودست، شادی اغلب نه یک امر پایدار بلکه ابزاری موقتی برای کاهش فشارهای انباشته اقتصادی و روانی است. در چنین وضعیتی، بعید نیست افراد برای حفظ حداقلی از احساس تعلق و نشاط، به استراتژی‌های تازه‌ای برای بقا در میدان نمادین روی آورند. سجاد بهزادی، جامعه‌شناس، بر این باور است که «جمعیت زیادی از جامعه ایران احساس می‌کند از چرخه‌های اقتصادی و یک زندگی معمولی عقب مانده و فرصت‌های رشد و برابری دیگر برایشان وجود ندارد.» این احساس عقب‌ماندگی، نه‌فقط مادی بلکه نمادین است؛ فرد احساس می‌کند از صحنه زندگی اجتماعی حذف شده.

در نتیجه، فرد برای باقی‌ماندن در این میدان، می‌کوشد خود را دست‌کم در سطح نمادین با طبقه مرفه همسان کند. اما تورم افسارگسیخته و کاهش درآمد، امکان تملک کالاهای مصرفی شاخص این طبقات را از او سلب کرده. راه‌حل، نمایش موقت و اجاره‌ای مصرف است: رنت یک گوشی آیفون، خودروی لوکس یا ویلایی لاکچری که برای زیستن نیست، بلکه برای دیده‌شدن است. در این نقطه مصرف فقط به معنای استفاده نیست بلکه به کنشی نمایشی بدل می‌شود که هدفش پذیرش از سوی دیگری و عقب نماندن از ریتم میدان نمادین است.

برخی جامعه‌شناسان این نوع رنت را مولد نوعی نشاط لحظه‌ای می‌دانند؛ لذتی کوتاه‌مدت که می‌تواند برای چند ساعت احساس ناکامی را تعلیق کند، شبیه سِرکننده‌ای موقت که درد را درمان نمی‌کند اما برای مدتی اندک آن را خاموش نگه می‌دارد. با این حال، مسئله فراتر از انتخاب‌های فردی است. گسترش شبکه‌های اجتماعی، میدان تازه‌ای را گشوده که در آن ارزش اجتماعی بیش از هر زمان دیگری به نمایش، تصویر و دیده‌شدن گره خورده. هم‌زمان، شرکت‌های بزرگ و منطق سرمایه‌داری پلتفرمی با ترویج سبک‌های خاص زندگی، میل به مصرف را تشدید می‌کنند؛ حتی در جوامعی که توان اقتصادی تحقق آن سبک‌ها وجود ندارد.

در چنین بستری، اجاره آیفون برای رفتن به یک مهمانی یا کرایه خودروی لوکس برای چند ساعت، تنها به عنوان یک کنش شخصی مطرح نمی‌شود؛ بلکه تبدیل به پاسخی می‌شود به فشار هم‌زمانِ اقتصاد فروپاشیده و میدان نمادینی که مدام استانداردهای جدیدی از زندگی معمولی تعریف می‌کند. با برشمردن تمامی این موارد همچنان مسائلی مطرح است که به هویت انسان مدرن بازمی‌گردد و دور از ذهن مانده؛ چرا انسان مدرن (یا شاید بهتر باشد نام پست مدرن به او داد) تا این حد تمایل دارد هویتی مطابق با این میدان نمادین به نمایش بگذارد؟ و مهم‌تر از آن، در جامعه‌ امروز ایران که بخش بزرگی از مردم امکان دسترسی واقعی به این کالاهای مصرفی را ندارند، ناتوانی از حضور در این میدان چه تبعاتی برای انسجام اجتماعی، سلامت روان و احساس تعلق جمعی به همراه خواهد داشت؟

امان الله قرایی مقدم، جامعه‌شناس ضمن پاسخ به این پرسش‌ها تبعات این اتفاق بر جامعه ایران را بررسی کرد و گفت: «تبعات این نوع تمایل به خودنمایی و حسی‌گرایی حاضر در سطح جوامع حاضر افزایش دزدی و بزهکاری است. این همه کیف‌قاپی و موبایل‌قاپی به چه علت به‌وجود می‌آید؟ او هم می‌خواهد همان موبایلی را داشته باشد که دست افراد مرفه است.»

شهرهای بزرگ دنیای گمنامی، تنهایی و بی‌هویتی است

امان‌الله قرایی مقدم گفت: «ما در دوران تمدن حسی به سر می‌بریم. آنچه بشر را تحت سلطه قرار داده حسیات و مادیات است. این مساله در شهرهای بزرگ این مساله پررنگ‌تر است چراکه چیزی که شخصیت شما را نشان می‌دهد ظاهر شماست. از ماشین گرفته تا گوشی همراه. کسی شما را نمی‌شناسد. در چنین دنیایی مادیات و حسیات حاکم است و هر کس همانقدر ارزش دارد که ظاهرش نشان می‌دهد. شهرهای بزرگ دنیای گمنامی، تنهایی و بی‌هویتی است. انسان امروز برای حکمی که قرار است بعدتر جامعه برای او صادر کند، روی به آراسته کردن ظاهرش می‌آورد.»

فرد فرودست با دیدن تجملات خود را محروم می‌بیند و بعد دشمن می‌شود

او افزود: «فرقی ندارد که افراد در کدام طبقه اجتماعی باشد، حتی اگر دخل و خرجش به هم جور در نیاید، می‌خواهد بگویید من هم سری در سرا دارم. اما فردی که در روستا قرار دارد و در طبقه فرودست است نمی‌تواند شبیه به فردی باشد که در شهری بزرگ زندگی می‌کند. بنابراین حس بلاتکلیفی، عقب ماندگی و محروم بودن در او ایجاد می‌شود. افرادی فقیری که حتی توان پر کردن سفره خود را ندارند، دشمن می‌شوند. دشمن چه کسانی؟ طبقات مرفه، حاکمیت و غیره. در نهایت آن‌ها در مورد توزیع ناعادلانه صحبت خواهند کرد که چرا تعداد زیادی گرسنگی می‌کشند و عده‌ای دیگر خانه‌ها، ماشین و گوشی لوکس دارند.»

قرن بیستم قرن سلطه ارتباطات جمعی بود و با شدت ادامه یافته

این جامعه‌شناس گفت: «در این میان فضای مجازی به شدت موثر است. امروز رسانه‌ها فیلم‌ها، سریال‌ها و حتی کارتون‌ها تاثیر می‌گذارد. به عنوان مثال مارشال مک لوهان می‌گوید قرن بیستم قرن سلطه ارتباطات جمعی است و این مساله با شدت بیشتری ادامه یافته. حتی رفتار والدین در خانواده هم تاثیرگذار است. پدر و مادر انجام می‌دهد و فرزندان می‌‎آموزند.»

افزایش دزدی یکی از تبعات تمایل به خودنمایی است

او افزود: «از جمله تبعات این نوع تمایل به خودنمایی و حسی‌گرایی حاضر در سطح جوامع حاضر افزایش دزدی و بزهکاری است. این همه کیف‌قاپی و موبایل‌قاپی به چه علت به‌وجود می‌آید؟ او هم می‌خواهد همان موبایلی را داشته باشد که دست افراد مرفه است.»

ظاهر شما بر شما حاکمیت دارد

قرایی گفت: «باید گفت این اتفاقات بر هویت فردی تاثیر گذاشته است که الان کار به جایی رسیده که برای رسیدن به آن نقطه دست به اجاره این نوع کالاها می‌زنند. افراد در این جامعه به سر می‌برند و همه چیز تبدیل به مادیات شده حتی دین. وقتی می‌گویند شما در دنیای بی‌هویتی زندگی می‌کنید به همین معناست؛ یعنی هیچکس پدر و مادر و عقبه شما را نمی‌داند. بلکه چیزی که در لحظه در ظاهر شما می‌بیند حاکمیت دارد.»

شرکت‌های بزرگ از آب گل آلود ماهی می‌گیرند/ عقل مردم در این جهان حسگرا به چشمشان است

او افزود: «شرکت‌های بزرگ در این میان در میدان رقابتی قرار گرفته‌اند تا بتوانند کالای خود را به فروش برسانند. آن‌ها از این وسیله استفاده می‌کنند چون می‌دانند عقل مردم در این جهان حسگرا به چشمشان است. در جوامع اروپایی ممکن است رسیدن به این کالاهای مصرفی آسان‌تر باشد، اما این حسی‌گرایی حتی در آن جوامع هم وجود دارد. در این میان جوامعی که از امکانات کمتری برخوردار و فشار اقتصادی و معیشتی را متحمل می‌شوند بیشتر تحت فشار قرار می‌گیرند. به هر حال تمدن بشری به این سو حرکت می‌کند. در ایران اما با توجه به فشارهای اقتصادی، دزدی، فساد، فحشا و جنایات را افزایش می‌دهد. فرد هرکاری می‌کند که خودش را به باقی برساند.»

فیلترینگ اثرگذار نیست

این جامعه‌شناس گفت: «در این میان حاکمیت هم نمی‌تواند برای کنترل اوضاع کاری کند چون حسی گرایی بر ذهن‌ها حاکم شده. فقط باید فرهنگسازی انجام شود ولی به آن هم گوش نمی‌دهند چون جامعه این چنین دستور می‌دهد. آب و هوای اجتماعی دستور می‌دهد که چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهید. در این میان افعالی مثل فیلتر کردن برخی پلتفرم‌ها هم کارآمد نیست.»

نارضایتی از تبعات حسی‌گرایی است

او در نهایت گفت: «در این میان با توجه به افزایش آمار اختلالات روانی، افسردگی و غیره در ایران، چنین مسائلی می‌تواند این موضوع را حادتر کند. در واقع در مردم هرمان و ناامیدی ایجاد می‌شود و در نهایت اثرات سیاسی و اقتصادی برجای خواهد گذاشت. مثلا فردی به دلیل کم حقوق گرفتن و زمانی که می‌بیند آرزوهایش محقق نمی‌شود، در محل کار کم کاری می‌کند، یا در جامعه نارضایتی ایجاد می‌کند. از سویی دیگر شکاف طبقاتی را گسترده‌تر می‌کند.»
 

منبع: فرارو
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • ناشناس

    همش تقصیر اقتصاد ماست