مقاله‌سالاری به نام توسعه علمی! / وقتی آموزش‌عالی دچار شعارزدگی می‌شود

آیا مقالات بایگانی شده در کتابخانه‌ها، الزاما نشانه علم است یا باید به‌جای آن سری به وضع استارت‌آپ‌های فناورانه زد؟

مقاله‌سالاری به نام توسعه علمی! / وقتی آموزش‌عالی دچار شعارزدگی می‌شود

به گزارش خبر فوری ، از ویژگیهای دوران معاصر، گسترش فرهنگ پژوهش است. پیش از این تتبع در انحصار نخبگان بود؛ کسانی که حاضر بودند با همۀ سختیهای پژوهش بدان تن دهند و بهره‌ای اندک برند. اکنون در همۀ کشورهای توسعه یافته کوشش می‌شود که پژوهیدن از اقدامی در انحصار گروهی خاص خارج گردد و تا می‌شود، تعداد افراد بیشتری در هر شغلی، به اقتضای نیاز خویش و برای حل مشکلات زمینۀ کاریشان پژوهش کنند.

سبب امر، تأثیر مستقیم پژوهش بر توسعۀ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشورهاست. رابطۀ میان توسعۀ اقتصادی و پژوهش در زمینه‌های مختلف علمی امری مسلم دانسته می‌شود؛ چنان که گفته‌اند هر قدر هزینه صرف پژوهش گردد، 5 تا 10 برابر به درآمد کل جامعه افزوده خواهد شد. پژوهش فقط سبب رشد علمی و اقتصادی نمی‌شود؛ که فراتر از آثار مهم بر توسعۀ اقتصادی، به توسعۀ فرهنگی نیز می‌انجامد. بر پایۀ همین ضرورتها، نهادها و سازمانهای دولتی و غیر دولتی در کشورهای مختلف برای توسعۀ فرهنگ پژوهش برنامه‌ریزی، مطالعه، و سیاست‌گزاری می‌کنند.

در تحلیل اسباب و علل مشکلات پژوهشی آموزش عالی ایران، مقالات مختلف از دهۀ 1350ـ1370ش، یعنی در طول یک دورۀ بیست ساله، بسیار اندک بوده‌اند. عمدۀ توسعۀ بحث از جایگاه آموزش عالی در ایران وضرورت بازسازی و آسیب‌شناسی آن، به چهارده سال گذشته، یعنی از سال 1379 به بعد بازمی‌گردد. در طول دورۀ بیست سالۀ یاد شده، حدود 15 درصد مقاله در بارۀ آسیب‌شناسی پژوهش در کشور نوشته شده است؛ حال آن که 85 درصد از مقالات مرتبط با این بحث، از 1379 تا پایان سال 1393 تألیف گردیده‌اند.

با گسترش این مطالعات، از اواخر سدۀ 1380ش به بعد، شاهد توجه به حل مشکل کمبود پژوهش در کشور هستیم. البته، برای حل این مشکل حرفهای زیادی زده شده، و راههای مختلفی پیشنهاد شده است. برخی بسیار کلی‌گرایانه خواسته‌اند مشکل ضعف پژوهشی را در ضعفهای کلان زیرساختی بجویند؛ ضعفهایی که راه حلشان اصلاح کلی نظام آموزش عالی کشور است. برخی دیگر نیز کوشیده‌اند بر مسائلی تکیه کنند که ساده‌تر می‌توان برایشان راه حلی جست.

بحثهای علم سنجی از نیمه‌های دهۀ 1370شمسی به‌تدریج مورد توجه قرار گرفت. برای توضیح مفهوم علم سنجی و پیشینۀ آن. این مطالعات با این تأمل آغاز گردید که در ایالات متحده، ژاپن و سه کشور مهم اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) به ازای هر 1000 نفر، یک مقاله در سال تألیف می‌شود. این رقم در کشور ما در سال 1378شمسی، به ازای هر 120 هزار نفر، یک مقاله بوده است . بر این پایه، میزان انتشار علم همچون مهم‌ترین شاخص علم سنجی در مجامع آکادمیک ایران مطرح شد. گفتند هرگاه نظریه یا رویکرد یا به طور کلی مقاله‌ای از انتشار قابل توجهی برخوردار باشد، دیگران بدان ارجاع دهند و آن را بخوانند، نشان از آن است که این اثر از اعتبار بیشتری برخوردار بوده .

از اواخر همین دهه، به‌تدریج ارائۀ راهکارهایی عملی هم آغاز می‌شود. از حدود سال 1378ش به بعد، این فکر مطرح است که باید نتیجۀ پایان نامه‌ها در قالب مقاله‌ای پژوهشی عرضه گردد. بر ضرورت ایجاد ارتباط میان پژوهشها و تولید فناوری نیز تأکید می‌رود.

اما در خصوص وضعیت انتشار نتایج تحقیق، ارتباط بین محققان یک رشته ضعیف است؛ ارتباطات میان محققان از طریق واسطه‌های بزرگ و برون نهادی است؛ نه روابطی درون نهادی؛ ارتباط میان محققان یک رشتۀ خاص با محققان رشته‌های دیگر بسیار محدود است؛ و سرآخر، دستاوردهای پژوهشی کمتر به عرصۀ آموزش راه می‌یابد. آنقدر که از آنها هیچ راهکار خاصی برای هیچ مشکلی قابل استخراج نیست و تنها در دوره و زمینۀ بحثشان کاربرد دارد.

به‌مرور، تردیدهایی نیز در بارۀ درستی این روند شکل گرفت. برخی راهکارهای زود بازده گذشته را نقد کردند. از جمله، به نقد قانون چاپ مقاله پیش از دفاع دکتری پرداخت؛ قانونی که در اوایل دهۀ 1380ش در آموزش عالی تصویب شد و دانشجوی دکتری را پیش از دفاع، موظف به ارائۀ مقالات پژوهشی می‌کرد. از این نگاه گرچه در کوتاه مدت می شود به گسترش آمار مقالات کمک کرد، اما واقعیت آن است که چاپ مقالۀ دانشجویی به اضطرار فشار دانشگاه پیش از دفاع دکتری، در درازمدت نمی‌تواند به تربیت محقق انجامد؛ چرا که به محض آن که چنین فشاری زایل شد، فرد از ادامۀ کار پژوهشی منصرف خواهد گشت. در این راستا برخی از محققین به نقد توسعۀ کمی پرداخته اند و سعی کرد ه اند نشان دهند که لزوما گسترش آمار مقالات، به گسترش فرهنگ پژوهش نمی‌انجامد .

بااین حال، تا اوایل دهۀ 1390 نیز همچنان کوشش برای بهبود بخشیدن به آمارهای پژوهشی همچنان ادامه داشت. یک راه که برای بهبود آمار مقالات ایرانی توصیه شد، ادغام واحدهای مختلف دانشگاهی با همدیگر بود؛ این که مثلا، دانشگاه علوم پزشکی تهران و دانشگاه تهران با هم یک دانشگاه به شمار آیند، یا همۀ واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی، شعبه‌های مختلفی از یک دانشگاه محسوب شوند، نه واحدهای مستقل قرار بود به هر شکل ممکن، تعداد مقالات پژوهشی بیشتر نشان داده شود

ضعف پایه‌های علمی و نارسایی شیوه‌های بازآموزی

یک مشکل مهم از نگاه منتقدان، ضعف آموزشهای روش تحقیق است. برخی منتقدان بر وجود این مشکل هم در نظام آموزش حوزوی، و هم در نظام دانشگاهی ایران تأکید ورزیده‌اند. از جمله، گفته‌اند که در نظام کهن طلبگی نیز در ایران، طلبه‌ها چه در دوران دروس مقدماتی و سطح، و چه در دوران خارج، گرچه با دقتهای فراوانی آشنا می‌شوند و آموزشهای مهمی برای فهم بهتر متون، درک و تحلیل بهتر مسائل و می‌بینند، اما همۀ این آموزشها شفاهی است و معمولا صبغۀ مکتوب و پژوهشی به معنای معهود کلمه ندارد. به این ترتیب، هرگز بعید نیست که طلبه‌ای از 18 سالگی پا به نظام حوزه گذارد و تا 45 سالگی دروس خارج بخواند و بسیار آگاه و مجتهد شود، اما روش تحقیق و پژوهش را فرانگیرد . بدین سان، برخی گمان برده‌اند اگر طلبه‌ای برای فراگیری پژوهش به دانشگاه برود، برای وی مفید خواهد بود؛ اما البته تجربه نشان داده که چنین نبوده، و دانشگاه چنین قابلیتی نداشته است.

در برخی مطالعات نیز بر این تأکید رفته است که ناآشنایی استادان با زبانهای خارجی، خاصه زبان انگلیسی، می‌تواند اثر منفی بزرگی بر پژوهش آنها گذارد،. در برخی مطالعات نیز، اثر سه عامل بر کاهش نرخ پژوهش استادان نمایان‌تر بوده است: درآمدزایی اندک پژوهش، ضعف زبان انگلیسی، و ناآشنایی با روش تحقیق .

یک مشکل مهم دیگر که گاه از جانب این محققان بر آن تأکید رفته، کمبود تحقیقات بنیادی است. این منتقدان پرسیده‌اند که به‌راستی، تحقیقات بنیادی در مطالعات ما چه جایگاهی دارند و چه اندازه برای آنها صرف بودجه می‌کنیم؛ چه اندازه به محققانمان در این باره آموزش داده‌ایم؛ و چه اندازه مترجم، زبان‌شناس، کتابدار، نسخه‌شناس، خط‌شناس، باستان‌شناس، و سکه‌شناس تربیت کرده‌ایم. افزون بر این، با نظر به جایگاه نظریه‌ها در علم، جا دارد پرسیده شود که در مطالعات ایرانیان، کدام نظریه‌ها پیش برنده هستند و هر یک از مطالعاتی که در دانشکده‌های مختلف ایران صورت می‌گیرد، به پیشبرد و تأیید کدام نظریه یاری می‌رساند .

غلبۀ فرهنگ شفاهی به جای تألیف مکتوب و علت اصلی آن ـ یعنی ضعف زبان و ادبیات فارسی و نگارش و بیان ـ هم از این قبیل مشکلات است. منتقدان گفته‌اند که پژوهش‌محوری همواره در تقابل با رویکرد آموزشی صِرف تلقی می‌شود؛ حال آن که دانشگاههای ما ـ به جای آن که تولید علمی هم بکنند ـ صرفا به آموزش محفوظات می‌پردازند؛ آموزشی خالی از نقادی و تفکر خلاق..

در ذیل چند محور کلان دیگر به نقد مقالات دینی حوزه و دانشگاه مطرح می‌شود: در سطح پیش زمینه‌ها، از مهم‌ترین مشکلات نبود آگاهی از مباحث، پرسش نداشتن دانشجویان و طلاب، بی‌اطلاعی از نیاز مخاطبان، و نداشتن طرح پژوهشی منسجم است. در سطح انگیزه‌ها، از وجود انگیزه‌هایی منفی چون خودنمایی، نگاه ابزاری به علم و پژوهش، و رویکرد تبلیغاتی برای تفکری خاص شکوه می‌کند. سطح بعد، سطح زبان است. مشکلات فراوانی را در این باره می‌توان شمرد، همچون لفاظی و زیاده نویسی، تخصصی نویسی افراطی و نگارش به زبانی نامفهوم، و کلی‌گویی. به همین ترتیب، مشکلات متعددی را در زمینۀ اخلاق پژوهشی و انتحالات رایج، ضعف محتوایی، و ضعف پشتیبانی از محققان برمی‌شمرد.

18

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید