محمدرضا تاجیک نوشت: تردیدی نیست ناوضعیت کنونی اگر برای ملتی آب ندارد برای برخی نان دارد.
استاد علوم سیاسی دانشگاه نوشت: اخراج هر استاد، در واقع، به کار گرفتن یا استخدام او در دانشگاه بزرگتر است. اندکی تامل کنند و ببینند این اخراج که میکنند، اخراج دیگری است از دانشگاه یا اخراج خود است از جامعه و تاریخ.
رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران اصلاحات گفت: در شرایط کنونی، آستانه تحمل اربابان قدرت هر لحظه پایینتر میآید و واهمه من این است که زمانی خویشتن را در آینه ببینند و دگر خود بپندارند و در حذف خویش نیز بکوشند.
محمدرضا تاجیک، استاد علوم سیاسی دانشگاه نوشت: سیاست و قدرت در ایران امروز نیز، همچون گذشته، ناخوش است، و از نارسیسم توأم با مازوخیسم و سادمازوخیسم رنج میبرد. حال جامعه و مردمان نیز چندان مساعد نیست.
محمدرضا تاجیک، استاد علوم سیاسی دانشگاه نوشت: شرایط ایران امروز را میتوان به صحنه تئاتری تشبیه کرد که بازیگران در آن به تماشای نمایشی نشستهاند که خود زمانی بازیگر آن بودهاند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه نوشت: اسلاونا دراکولیچ در کتابِ «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم»، مینویسد: آنجایی که کمونیسم واقعا شکست خورد، در حیطه اداره امور پیشپاافتاده زندگی روزمره بود، نه در حیطه ایدئولوژیک.
استاد علوم سیاسی دانشگاه نوشت: جنبشی که این روزها در کف خیابانها برپاست، همان جشن زندگی است: جشن تغییر سامان زندگی به میانجی زندگی. در این حالت ما با کنشگری مواجهایم که با هر کنش خود صحنهای برای پرفورمنس (کنشگری) خود میآفریند و با هر پرفورمنس خود، تماشاگر منفعل را تبدیل به تماشاگر فعال یا تماشاگر - بازیگر میکند.
تاجیک گفت: اگر اصحاب قدرت بگویند ما به طبیعت خود نداریم هیچ عیبی.در صورت تحقق این پیشبینی،شاهد تغییر ژرفی نخواهیم بود، وضع سابق ادامه مییابد و جامعه باز دوباره در نوعی دوران یا وضعیت آستانهای قرار میگیرد: وضعیتی که آبستن بازگشت خیزشی دیگر و شاید رادیکالتر است. باید فضا برای نیروهایی که شبیه اصحاب قدرت نیستند اما دلشان برای کشورشان میتپد، باز شود.
استاد علوم سیاسی دانشگاه نوشت: شرایط فعلی، شرایط فقدان تصمیم و تدبیر است، شرایط ظاهر شدن کلیدها در نقش قفل است، شرایط انفعال و وانهادگی است، شرایط تعلیق و تخریب است، شرایط دیدنهای ناجور و کزنگریستها و کنش/واکنشهای کژ و ناجور است، شرایط من بدو، آهو بدو است.
«آنچه که در هفتههای اخیر، در ایران ما گذشت، بیش از هر عاملی (سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی که البته همه مولفههای دخیل هستند) به یک «زخم فرهنگی» برمیگردد که پیدایش آن حاصل عدم «مفاهمه» است. به جرات باید گفت، این مفاهمه کلید استحکام و انسجام کشور و نظام خواهد بود و عدم حصول آن، بسامد و دامنه «بحرانها» را بیشتر و بیشتر خواهد کرد.»