کبریت، این چوب باریک و کوچک که با یک حرکت ساده، جرقهای میزند و آتشی میافروزد، شاید در نگاه اول کالایی پیشپاافتاده و بیاهمیت به نظر برسد. اما اگر کمی دقیقتر به آن بنگریم، درمییابیم که کبریت نه فقط ابزاری برای روشن کردن آتش، که حامل داستانی پرماجرا، نماد پیشرفت صنعتی، نشانهای از تغییرات فرهنگی و حتی بستری برای هنر و خاطرهسازی است.
گاهی تاریخ مثل یک فیلم پرتعلیق است؛ با قهرمان و ضدقهرمان، لحظات نفسگیر، امید و ناامیدی، و سرانجامی که سرنوشت یک ملت را عوض میکند. قصه عهدنامه ارزروم دوم، یکی از همین فصلهای پرحادثه است؛ جایی که ایران و عثمانی، پس از سالها جنگ و دعوا، با پادرمیانی قدرتهای بزرگ و درایت امیرکبیر، بالاخره سر یک میز نشستند و مرزهای غربی ایران را برای همیشه تغییر دادند.
در دل تاریخ پرماجرای ایران، داستانی کمتر شنیده شده از آخرین وارث قاجارها وجود دارد؛ مردی که با نام «دیوید دراموند» در نیروی دریایی بریتانیا خدمت کرد، اما ریشههایش به تاج و تخت ایران میرسید. سلطان حمیدمیرزا، نامزد ناتمام سلطنت ایران، مردی بود میان دو فرهنگ، که هرگز فرصت نداشت تاج پادشاهی را بر سر بگذارد و امروز قصه زندگیاش پنجرهای است به زوایای تاریک و پیچیده تاریخ معاصر ایران.
در دل دربار پررمزوراز قاجار، زنی فرانسوی با هنرهای بینظیر و ذکاوتی کمنظیر، توانست جایگاهی ویژه بیابد و نفوذی فراتر از یک معلم گلسازی پیدا کند.
شاید نام گذر لوطی صالح را شنیدهاید. این محل در محدوده بازار تهران قرار دارد و از خیابان پانزده خرداد، ورودی نوروز خان، به انتهای بازار مسگرها منتهی میشود. از شمال به شهرداری منطقه 12 ناحیه سه بازار، از غرب به بازار عباسآباد، از شرق به بازار حضرتی و خیابان مصطفی خمینی و از جنوب به خیابان مولوی محدود میشود.
در میان اوراق تاریخ پر فراز و نشیب ایران، دوره قاجار همچون داستان پر از رمز و رازی دارد؛ دورانی که در آن، تضاد سنت و مدرنیته، شکاف طبقاتی عمیق، و تحولات اجتماعی گسترده، سیمایی ویژه به جامعه ایرانی بخشید. در این میان، زندگی زنان در عصر قاجار، داستانی است پر از رمز و راز، رنج و امید، انزوا و تلاش برای رهایی. گویی زنان این دوره، همچون پرندگانی در قفسی زرین، از یک سو در حصار سنتها و باورهای کهنه گرفتار بودند و از سوی دیگر، با زمزمههای تغییر و تجدد، در آرزوی پرواز به سوی افقهای روشنتر، بال و پر میگشودند. اما این پرندگان اسیر، چگونه در میان این امواج سهمگین، راهی برای بقا و شکوفایی یافتند؟ چگونه از پس پردههای ضخیم حرمسراها، در اندرونی خانهها، و در کوچههای پر پیچ و خم شهرها، صدای خود را به گوش تاریخ رساندند؟
سرورالسلطنه، ملقب به حضرت علیا، به عنوان یکی از قدرتمندترین زنان قاجار شناخته میشود که در دربار مظفری نقش کلیدی ایفا کرد. او نه تنها به عنوان همسر مظفرالدین شاه، بلکه به عنوان یک شخصیت مستقل و تأثیرگذار در تاریخ ایران شناخته میشود. با بررسی زندگی و نقش او در سیاستهای درباری و تحولات اجتماعی، میتوان به عمق نفوذ و قدرت زنان در تاریخ ایران پی برد.
خیابان لاله زار یکی از خیابان های مرکزی در شهر تهران است که در عهد قاجار و در آخرین عهد سلطنتی ایران (پهلوی) عمارت ها و مکان های باشکوهی در این مکان ساخته شد که پس از زوال و نابودی دوره ی پهلوی بسیار از آن ها تخریب شدند.
«صبح روز بمباران مجلس [سهشنبه ۲ تیر ۱۲۸۷] من در راس ۱۱ نفر مجاهدین، مامور مبارزه با قزاقها شدم و در گوشهای از طاق مسجد پنهان شدم.»
محمدعلی میرزا، ولیعهد در دوره مشروطیت نوشته بود: قاطبه رعایای ایران ودایع الهی هستند و به منزله اولاد همایونی ظلاللهی هستند.