آز و طمع افکارم را به هم ریخته بود وسوسه های شیطانی رهایم نمی کرد به طوری که در رویاهایم، خودم و فرزندانم را خانواده ای پولدار تصور می کردم که از همه نوع امکانات برخوردار بودیم تا این که با آن زن ناشناس آشنا شدم و...
«پرهام» با توسل به حیله و نیرنگ و طرح یک نقشه حساب شده مرا به یک سوئیت اجاره ای کشاند که ناگهان سه مرد غریبه چاقو به دست سراغم آمدند و قصد آزار و اذیتم را داشتند که ...