مددکاری اجتماعی
  • مردی که همسرش را طلاق داده بود با خواهر مطلقه من ارتباط داشت و قرار بود با یکدیگر ازدواج کنند؛ اما یک شب وقتی من و آن مرد در خانه تنها بودیم، ناگهان به سمت من آمد و با رفتارهای محبت آمیز طوری به من ابراز علاقه کرد که ....

  • صدایش را از آن سوی خط شنیدم و آرام به مکالمه تلفنی همسرم با آن مرد غریبه گوش دادم، وقتی متوجه شدم که شوهرم قصد فروش دختر کوچکم را دارد دیگر حال خودم را نمی‌فهمیدم. دخترم را به آغوش گرفتم و...

  • مرا ببخشید دیگر چاقوکشی نمی کنم، مادربزرگم را کتک نمی زنم و از آزار و اذیت همسایگان دست برمی دارم ولی اگر مرا به بهزیستی بفرستید می دانم باشما چه کنم.

  • خیلی اشتباه کردم، کشمکش های خانوادگی و درگیری های بیهوده با همسرم موجب شده بود تا نقشی در تربیت فرزندانم نداشته باشم، در واقع به گونه ای از فرزندانم غفلت کرده بودم و تنها دختر نوجوانم را سرساعت به کلاس خصوصی می رساندم تا در تحصیل پیشرفت کند، اما وقتی اشک های او را دیدم تازه فهمیدم که چه بلای وحشتناکی به سرم آمده است .

  • هنوز باورم نمی شود که «المیرا» دست به چنین عمل وحشتناکی زده باشد. او دختری بسیار عاطفی و مهربان بود و همه رازهای زندگی اش را برایم بازگو می کرد اما متاسفانه طلاق پدر و مادرش زندگی او را به مسیر تباهی کشاند.

  • آن قدر به مصرف شیشه و کریستال آلوده شدم که دیگر حتی نمی توانستم از منازل یا خودروها سرقت کنم به همین دلیل با پیشنهاد یکی از دوستانم به کابل دزدی روی آوردم و...

  • اگر نیروهای انتظامی به دادمان نمی رسیدند اکنون من و حدیثه در این دنیا نبودیم و نمی دانم برای این تصمیم احمقانه چه افراد دیگری به مخمصه می افتادند و ...

  • وقتی با شکست عشقی به مصرف مواد مخدر روی آوردم و زندگی ام رو به نابودی رفت روزی یک روان پزشک به کمکم آمد و پس از چند سال بالاخره اندکی از دام افسردگی رهایی یافتم، اما هیچ گاه مانند گذشته نشدم و حالا می خواهم به زندگی بازگردم...

  • روزی که فهمیدم پسری با دخترم رابطه پنهانی دارد سراسیمه به در منزلشان رفتم تا او را از این کار بازدارم اما تازه متوجه شدم که آن پسر از سوی خانواده اش طرد شده است و از طریق خلاف روزگارش را می گذراند اکنون نیز دخترم را به لانه کثیف کشانده و ...

  • گرچه بیش از 10 بار به خواستگاری یکی از همشهریانم رفتم که در کنار کارگاه نجاری من سکونت داشتند و بالاخره به آرزویم رسیدم اما اکنون به تحصیلات عالیه همسرم حسادت می کنم و با تحقیر و تمسخر او قصد دارم عقده های روانی ام را تخلیه کنم چرا که ...