از خردادماه سال ۱۳۶۰ و پس از عزل بنیصدر، پروژه «قطع رئوس نظام» توسط گروههای ضدانقلاب کلید خورد و جنایات تلخی همچون واقعه تروریستی هفتم تیر و هشتم شهریورماه را رقم زد تا تنها یک خیال خام را محقق کند؛ نابودی جمهوری اسلامی و انقلاب مردم ایران.
وقایع کشور روز به روز بی کفایتی بنی صدر را بر همه آشکار می کرد از فرماندهی و هدایت جنگ گرفته تا اختلافاتش با دیگر مسئولان. مجلس تصمیم خودش را گرفت، مساله به بحث گذاشته شد و نتیجه رای گیری، عدم کفایت او را صادر کرد. امام هم بر این نتیجه با حکم خود صحه گذاشتند.
سرویس اطلاعاتی حزب بعث تمام راههای حمایت رسانهای، فنی، مادی و نظامی از حزب دموکرات کردستان و مجاهدین خلق را فراهم کرد. هدف اول، زیر نظر مستقیم برزن التکریتی بود. نقشهای برای انفجار محل تدوین کرد و در ۲۸ ژوئن ۱۹۸۱ به اجرا درآمد و آیتالله حسین بهشتی رییس قوه قضاییه و ۷۲ شخصیت برجسته از جمله شماری وزرا و نمایندگان و مسوولان بخشهای مختلف کشته شدند.
همسر شهید محمدعلی رجایی، نخست وزیر اوایل انقلاب گفت: 2 نسل قبل گوش خود را گرفته اند که به حرف کسی گوش ندهند.
پس از فرار کشمیری به خارج از کشور تا مدتها از او خبری نبود. با این حال، سالهای ابتدایی دهه ۹۰ برخی منابع مدعی شدند که او را در آلمان به همراه محمدرضا کلاهی دیدهاند.
زمانی که احمدینژاد کاندیدای ریاستجمهوری شد، ستاد انتخاباتی او برای معرفی این کاندیدای گمنام، از یک نام بزرگ و ملی استفاده کرد:«شهید رجایی...» و بدینسان احمدینژاد در تبلیغات، «رجایی زمانه» و «رجایی دوم» معرفی شد!
شورای ائتلاف نیروهای انقلاب با اشاره به آغاز به کار دولت سیزدهم تاکید کرد: اکنون وظیفۀ ما این است که به دولت مردمی رئیسی کمک کنیم تا هر چه بیشتر و بهتر در خدمتگزاری موفق شود.
۴۰ سال پیش در چنین روزی محمد علی رجایی رئیسجمهور و محمدجواد باهنر نخستوزیر در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسیدند.
روز ۸ شهریورماه ۱۳۶۰، مسعود کشمیری عامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با انفجار دفتر نخستوزیری، موجب شهادت شهیدان رجایی و باهنر شد. منافقین دو ماه قبل از این تاریخ نیز، مقر حزب جمهوری اسلامی را منفجر کرده بودند.
چه کسی فکر می کرد دومین رییس جمهور و نخست وزیر ایران هر دو در سن ۴۸ سالگی در کنار هم در سال ۱۳۶۰ دومین کابینه دولت را تشکیل دهند و هر دو در یک زمان و مکان به دست یک نفر در دفتر کارشان ترور شوند؟