فلسفه‌ نوروز از نظر حکیم عمر خیام ؛

زمانی نوروز را در تیر جشن می‌گرفتند/ کبیسه چگونه به وجود آمد؟

خیام معتقد است که اولین بار جشن نوروز توسط کیومرث(اولین پادشاه ایران در دنیای اسطوره‌ای) به وجود آمد. خیام معتقد است که همچنین کیومرث اولین کسی است که سال را به 12 ماه تقسیم کرد.

زمانی نوروز را در تیر جشن می‌گرفتند/ کبیسه چگونه به وجود آمد؟

به گزارش خبر فوری ، نوروز از دیرباز مورد توجه افراد و حکتم مختلف در قلمرو ایران فرهنگی وکشورهایی مانند ایران، تاجیکستان و افغانستان بوده است. در دوران طلایی اسلامی(قرون 3 و 4 و 5 هجری) بسیاری از خلافی عرب و حکام ترک مانند ایرانی ها نوروز را جشن می‌گرفتند.

دانشمندان و مورخان بزرگ ایران در این دوره در تبیین تاریخ غنی این جشن باستانی کوشش فراوانی کردند و توانستند با آثار خود نوروز را بیش از پیش در بین مردم و حکام غیر فارسی جا بیندازند.

حکیم عمر خیام یکی از این اشخاص بوده است. همه‌چیزدان، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و رباعی‌سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی است که از طریق اثر تاریخی خود یعنی نوروزنامه توانست از طریق بیان فلسفه و آداب و تاریخ نوروز، این جشن باستانی را در بین حکام ترک هم جا بیندازد.

در این گزارش، تبیین و نظر خیام در مورد آغاز جشن نوروز را بیان می‌کنیم.

نوروز چگونه به وجود آمد؟

خیام معتقد است که اولین بار جشن نوروز توسط کیومرث(اولین پادشاه ایران در دنیای اسطوره‌ای) به وجود آمد. خیام معتقد است که همچنین کیومرث اولین کسی است که سال را به 12 ماه تقسیم کرد.

با این حال، خیام تاکید دارد که جمشید اولین پادشاه ایرانی بود که اول فروردین را به عنوان نوروز جشن گرفت. یعنی زمانی که آفتاب به برج حمل آمد. جمشید این روز را همزمان با سالگرد به سلطنت رسیدنش دانست و دستور داد که که مردم هرساله در این روز جشن بگیرند.

بعد از نابودی جمشید توسط ضحاک نوروز از رونق افتاد. تا وقتی که فریدون ضحاک را نابود کرد و به قدرت رسید. او مجددا نوروز را جشن گرفت. خیام معتقد است که فریدون به مناسبت روزی که ضحاک را از بین برد هم یک جشن نو به وجود آورد که آن را جشن سده نامید.

بعد از این، به علت عدم رعایت کبیسه نوروز از تاریخ طبیعی اش یعنی برج حمل یا همان فروردین دور شد. بعد از این، گشتاسب شاه، کبیسه را به وجود آورد. اما زمانی که مجددا جشن نوروز را در تاریخی ثابت کرد، نوروز در برج سرطان یا همان ابتدای تیر قرار گرفته بود.

خیام معتقد است که این جشن برقرار بود تا زمان انوشیروان ساسانی که کبیسه را برداشت و گفت: "این آیین بجا مانند تا بسر دور که آفتاب به اول سرطان آید تا اشارت که کیومرث و جمشید کردند از میان برخیزد. این بگفت و دیگر کبیسه نکرد."

بعد از اینکه نوروز در فروردین افتاد مجددا جشن را در فروردین گرفتند و کبیسه را مجددا برقرار کردند.

مروری بر تاریخ کبیسه

استاد مجتبی مینوی در تفسیر نوروز نامه خیام، فلسفه کبیسه را چنین توضیح می‌دهد: " برای پرکردن حساب سالی یک ربع روز رسم ایرانیان بر این بود که در هر صد و بیست سالی که این ربعها با هم جمع می‌شدند و یک ماه سی روزه تمام می شد در آن سال صد و بیستم این یک ماه را بر ماههای سال می افزودند که سیزده ماه شود و در آن سال سیزده ماهه را وهیزک یعنی مبارک می نامیدند و خود ماه زاید را به ترتیب در صد و بیست ساله ی اول فروردین و در صد و بیست ساله ی دوم اردیبهشت می نامیدند بطوری که در سالهای وهیزک یک ماه مکرر می شد و برای آنکه بدانند در انتهای هر صد و بیست سالی کدام ماه را باید مکرر کنند پنجه ی دزدیده را در هر بار باه آخر ماه مکرر نقل می کردند.

اجرای کبیسه باید به مباشرت شاهان و در محضر محاسبین و اهل قلم و مورخین و هیربدان و موبدان و با اتفاق لایشان بر صحت حساب به عمل آید. در زمان ساسانیان برای این کار از پیش هر کس را که در اقطار مملکت از اشخاص مزبور سراغ داشتند به پایتخت می‌خواستند و مشورت می کردند تا اتفاق حاصل گردد و مال بسیار در این راه خرج می کردند و نوروز آن سال را ارجمندترین اعیاد می‌گرفتند و شاه خراج آن سال رعیت را می بخشید. چون این امر بسیار مهم و برای خاص و عام و شاه و رعیت سودمند بود و حکمت و عمل بر موجب طبیعت اقتضای آن می نمود لاجرم هر وقت که موقع کبیسه کردن می رسید اگر اوضاع مملکت به جهت حوادثی مغشوش بود در اجرای آن اهمال می کردند و می گذاشتند که دو ماه از آن گرد آید و در سر صد و بیست سال بعد هر دو ماه را در یک سال می‌افزودند یا اگر بیم آن بود که در موقع کبیسه کردن آینده شاید اوضاع مملکت چنان باشد که اجرای آن به مانعی دچار شود قبلا بنا به احتیاط دو ماه یکجا می افزودند.

چنانکه در آخرین کبیسه ای که اجرا شد همچنین کردند. و آن بنا به قول بیرونی قریب یکصد و نود سال قبل از قتل یزدگرد سوم و بنابراین، در حدود 460 میلادی بوده است که زمان سلطنت فیروز بود. در آن موقع دو ماه بر سال افزودند و اندرگاه یعنی خمسه مسترقه به آخر آبانماه ملحق کردند. اعتبار این کبیسه برای یکصد و بیست سال بعد از آن تاریخ یعنی تا سال 580 میلادی باقی بود که به مدت شاهی هرمز پسر انوشیروان می افتد و بنابراین، لازم نبود که انوشیروان کبیسه کند.

مجددا در زمان عباسیان مراسم نوروز برپا شد و در زمان متوکل کبیسه بازگشت و در زمان او آفتاب را از سرطان به فروردین بازگرداندند. این اتفاق به حکمای سیستان هم انتقال یافت و از آن به حکمای خراسان و سلطان ملکشاه سلجوقی انتقال یافت. آنها هم نوروز را به فروردین بردند و نوروز به شکل کنونی شکل گرفت."

استاد مینوی در این رابطه ادامه می‌دهد: "در سال 467 هجری بود که سلطان ملکشاه و خواجه نظام الملک جمعی از اعیان منجمین و ریاضیون را گرد آورده ایشان را امر به تعدیل سال کردند یعنی نوروز را که به واسطه ی اجرا نکردن کبیسه در اوایل بهار ثابت نمانده بود و در این سال در نیمه ی برج حوت بود به اول اعتدال ربیعی بیاوردند و ترتیبی مقرر دارند که هیچ گاه اول فروردین از جای خود تغییر نکنند.

از جمله این مورخین یکی همین عمر خیام بود. دیگری حکیم خازنی، حکیم لوکری، ابوالمظفر اسفزاری، میمون بن نجیب واسطی بودند.

ایشان تعدیلی کردند که به تعدیل جلالی مشهور است و از سال 471 هجری آن را به موقع به اجرا گذاشتند و ابتدا وضع آن روز جمعه دهم رمضان بود. و در آن وقت نزول آفتاب به برج حمل در هجدهم فروردین بود. هجده روز اول را کبیسه کردند و روز نوزدهم را اول فروردین قرار دادند و سال 471 مبدا تاریخ جلالی گردید. "

منبع: نوروزنامه، در منشا و تاریخ و آداب جشن نوروز/ حکیم عمر خیام/ تصحیح: مجتبی مینوی/ انتشارات اساطیر/ 1380

38

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • علی ابراهیمی سراجی
    0

    این تفسیر جناب مینویی در تصحیح تقویم در زمان سلطان جلال الدین مللکشاه سلجوقی با واقعیات مطابقت ندارد. تاریخ نگاران سندی بر قطعیت تصحیح تقویم توسط عمر خیام ندارند و تقویم جلالی ۷۲ سال پس از فرمان اصلاح تقویم در ایران رایج شده. زیرا این تقویم ۴۵۷ سال با تقویم هجری شمسی اختلاف در مبدا گاهشماری دارند. عده ای از مورخین معتقدند به علت مخالفت های گسترده سرانجام اصلاح تقویم مشخص نشد.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها