به مناسبت روز درختکاری؛
درختكاري يا كار درختي يا درختجاري!
اين روزها سر و صداي درختكاري برپاست، نوبتي هم كه باشد، اين موقع سال نوبت درختهاست.
به گزارش ايسنا، امروز که در روز درختکاری قرار داریم، من هم دوباره تصميم گرفتم زير سايه همان درختان چند كلمهاي بنويسم.
درختكاري خيلي كار خوبي است تازه خرجي هم ندارد چون نهال در روز درختكاري رايگان است، آدم 15 اسفند هر ماه ميتواند يك درخت بكارد و بگويد كه خيلي محيطزيست را دوست دارد!
در سرزمين ما كارهايي كه در حوزه درخت و محيط زيست و اين چيزها هستند، بسيار پررنگ و لعابند، البته ميدانم اين مهم در همه جا لعاب دارد، اين حوزه در سه بخش درختكاري، كار درختي و درختجاري تقسيم ميشود كه من از آخر به اول آن را تشريح ميكنم.
«درختجاري» واژه اختراعي خودِ من است، «درخت» كه درخت است اما «جاري» منظور، نسبت دو عروس يك خانواده نيست، منظور روان بودن، هم نيست بلكه منظور همان جار زدن است كه شاعر ميگويد « بفرمود تا جارچی هر طرف / زند جار لیکن به آواز دف » اما در اين جا آواز دف نيست آواز نهالهاي بيچارهاي است كه بناست با دستهاي خشك عدهاي(!) كه يك قطره آب از لاي انگشتهايشان نميچكد، كاشته شوند و در كوي و برزن فرياد بزنند كه «آهاي ما يك نهال كاشتيم»؛ انصافا نمايشِ لوكسي است شما فكر كنيد بيزبانتر و مظلومتر و بيدفاعتر از درخت كجا ميخواهيد پيدا كنيد، اين افراد نهال ميگيرند و معمولا به صورت شيك و مجلسي آن را با دستكشهاي بيست لايه و ماسك و تجهيزاتي در حد و اندازه نمايشي ميكارند و سپس تا 15 اسفند سال بعد كلا از درخت و مقوله درختكاري يادشان نميآيد.
اما «كار درختي»، من اين مقوله را با اشاره به يك تجربه در سرزمين خودمان تشريح ميكنم؛ يك وقت شهرداري قرار بود در مدت زمان تعيين شده يك ميليون درخت بكارد! اشتباه نخوانديد يك ميليون درخت؛ آن هم در زماني كه عجيب و غريب بود اما خوب عزيزان جوانان اين مملكت كار ميخواهند خوب چه كاري بهتر از كار درختي؟ ما خانه درختي داريم، كار درختي هم داشته باشيم؛ باور بفرماييد مشكل اين همه جوان كه ميخواهند ازدواج كنند همين خانه و كار است حالا مگر بد است كه جوانان هم كار درختي داشته باشند و هم در خانه درختي زندگي كنند؟ خيلي هم رمانتيك ميشود!
درباره «درختكاري» كه بايد بگويم رويا شده، كاشتن درخت مراقبت ميخواهد ولي حالا چه كسي حوصله مراقبت دارد؟ خودِ من در يك جلسه شركت كردم كه مسئولانش كلي كلاس گذاشتند و گفتند فلان منطقه را درخت ميكاريم در آن جلسه كه سنگهاي بزرگي هم برداشته شد بسياري از ارگانها بحث نگهداري و آبدهي نهالهاي بيپناه را نيز برعهده گرفتند به طوري كه خود سنگها خجل شده بودند؛ گرچه تعداد كمي از حضار خوب ميدانستند كه به قول حضرت «همه وعده مكر باشد...» و تلاش خود را براي جلوگيري از اجراي چنين طرحهاي هيجاني نيز كردند اما راهشان به باديه بود و بيحاصل.
بعد هم طي مراسمي كه بيشتر شبيه شوآف بود تعدادي درخت كاشته شد و پس از مدتي كه من به آن منطقه رفتم، بسياري از نهالها در آستانه خشك شدن بودند و فرياد واعطشاي بيچارهها كل سرزمين ما را فرا گرفته بود!
آنجا بود كه من فهميدم لازم نيست كسي تبر بردارد و برود يك درخت را به زمين بياندازد، تبر صورتهاي مختلفي دارد كه به شكلهاي غريبتر ريشه ميسوزاند...
البته يك اتفاقات خوبي هم دارد ميافتد، مثلا اين كه بعضي مسئولان اجازه نميدهند براي استقبال جلو پايشان گوسفند قرباني كنند، به جاي آن نهال ميكارند؛ به هر ترتيب نمايشش هم خالي از لطف نيست.
اما حالا كه بهار نزديك است و در اين فصل همه آواز «درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند» سر ميدهند؛ بياييد ما هم برويم نفري يك نهال بكاريم و البته مراقبش باشيم تا سال ديگر درخت خودمان غنچه برآورد و بلبلان نيز روي درخت خودمان آواز مستانه بهار سر دهند.
منبع: ایسنا
10