این تست به شما می گوید فرزند خوبی برای مادرتان هستید یا نه؟
شاید یکی از بهترین هدیه ها به مادرها این باشد که برای شان فرزند خوبی باشیم و حداقل از امروز تصمیم بگیریم فرزند بهتری برای شان باشیم.
همه ما دوست داریم فرزند خوبی برای مادرمان باشیم و روز مادر فرصت خوبی است تا بررسی کنیم، آیا فرزند خوبی برای مادرمان بوده ایم یا نه؟ فرقی نمی کند که دختر باشید یا پسر یا این که چند سال داشته باشید چون برای مادرتان شما یک فرزند هستید و تمام عشق و علاقه مادرتان را معطوف به خود کرده اید. شاید یکی از بهترین هدیه ها به مادرها این باشد که برای شان فرزند خوبی باشیم و حداقل از امروز تصمیم بگیریم فرزند بهتری برای شان باشیم.
با پاسخ به ۱۵ سوالی که در ادامه مطلب است، می توانید میزان خوب بودن رابطه تان با مادرتان را بسنجید و به یک جمع بندی برسید که فرزند خوبی برای مادرتان هستید یا خیر.
لطفا یک خودکار یا مداد بردارید و برای پاسخ دادن به هر سوال، اولین گزینه ای را که به ذهن تان می رسد علامت بزنید و فراموش نکنید نتایج واقعی تمام این نوع آزمون ها نیاز به تحلیل متخصص دارد.
۱- میتوانم بگویم که من و مادرم:
الف) به طور مرتب با یکدیگر حرف میزنیم و مادرم از بیشتر برنامههای من مطلع است...........
ب) مثل دو دوست صمیمی یکدیگر را راهنمایی میکنیم و بدون مشورت با مادرم، تصمیم جدی نمیگیرم....
ج) خیلی کم با هم صحبت میکنیم و احساس صمیمیت با یکدیگر نمیکنیم.............
۲- نظرم درباره مادرم چنین است:
الف) فردی است که خیلی دوستش دارم، ولی گاهی به خاطر اختلاف سلیقه نمیتوانم با او کنار بیایم.......
ب) فرشتهای است در کالبد یک انسان........
ج) ارتباط با او و رسیدگی به کارهایش برخی مشکلات و مسائل را در پی دارد.............
۳- وقتی دچار بیماری مانند سرماخوردگی میشوم، دوست دارم مادرم:
الف) مدام حالم را بپرسد ...........
ب) با یک کاسه سوپ دستپخت خودش سراغم بیاید...
ج) مرا به حال خودم رها کند تا حالم بهتر شود....
۴- در ایام تعطیل، برای من مهم است که:
الف) حداقل با مادرم در تماس باشم........
ب) حتما در کنار مادرم باشم...........
ج) روزهای تعطیل حوصله خانواده را ندارم.......
۵- درباره دوستان و ارتباطاتم با دیگران:
الف) خیلی کلی با مادرم صحبت میکنم در حدی که اسم بعضی از آنها را میداند............
ب) مادرم در جریان جزئیات ارتباط هایم با دوستان و همکارانم هست............
ج) درباره آنها هیچ حرفی با مادرم نمیزنم......
۶- اگر مادرم از من بخواهد که کاری را برایش انجام دهم:
الف) نهایت سعی و تلاشم را برای کمک به او میکنم..
ب) بی، چون و چرا و لحظهای تأمل، خواسته اش را برآورده میکنم..............
ج) ابتدا باید برنامه زمانی خودم را بررسی کنم و بعد جواب مادرم را بدهم..............
۷- در مناسبتهای خاص مانند روز مادر:
الف) بعضی سالها برای مادرم هدیه میخرم......
ب) هر سال برای مادرم هدیه میخرم......
ج) تا حالا هدیهای برای مادرم نخریده ام.......
۸- نگرش و دید کلی من به دنیا و زندگی چنین است:
الف) دنیا مکانی با تلخی و شیرینی است و زندگی در آن فراز و نشیبهای خاص خودش را دارد.......
ب) دنیا مکانی امن و دوست داشتنی است و زندگی در آن راحت و نشاط بخش است.........
ج) دنیا مکان ناامن و خطرناکی است که زندگی در آن دشوار و توأم با سختی است.............
۹- اگر روزی خودتان بچه دار شوید، چگونه والدینی خواهید بود؟
الف) صمیمی و پراحساس...........
ب) دلسوز و رئوف............
ج) محتاط و مراقب.............
۱۰- وقتی مادرم لطف خاصی در حقم میکند، چنین احساسی به من دست میدهد:
الف) کمی معذب میشوم..........
ب) ارزش خاصی برای آن قائل میشوم.......
ج) ناراحت میشوم و از او میخواهم که بگذارد روی پای خودم بایستم...............
۱۱- در مقایسه با بیشتر افراد، میتوانم بگویم که ارتباطم با مادرم:
الف) خوب است............
ب) خیلی خوب و منحصر به فرد است.......
ج) چندان مناسب نیست...........
۱۲- وقتی میخواهم اوقاتی را با مادرم بگذرانم:
الف) آرزو میکنم کهای کاش میتوانستم لذت بیشتری از گذران وقت با او میبردم............
ب) احساس میکنم که باید اوقات بیشتری را با او سپری کنم و رابطه مان طوری باشد که بیشتر در کنار هم باشیم....
ج) تصور میکنم که اوقات خیلی زیادی را با هم سپری میکنیم و میتوانیم کمتر در کنار هم باشیم.......
۱۳- من و مادرم از طریق تلفن یا دیدار حضوری:
الف) هر هفته یک بار یا شاید هم بیشتر از حال هم باخبر میشویم...............
ب) همیشه بیشتر از دو بار در هفته از حال یکدیگر باخبر میشویم...............
ج) شاید ماهی یک بار از حال هم باخبر شویم.....
۱۴- وقتی قرار است اوقاتی را با دوستانم سپری کنم:
الف) راحتترین کار ممکن این است که فقط با دوستان صمیمی و نزدیکم باشم............
ب) از این که خود واقعی ام باشم، احساس راحتی بیشتری به من دست میدهد...........
ج) به نظرم، نشان دادن هویت واقعی ام خیلی سخت و دشوار است................
۱۵- در دوره خردسالی ام:
الف) با پدر یا خواهر و برادرانم بیشتر از مادرم صمیمی بودم.
ب) با مادرم، خیلی صمیمی و راحت بودم.....
ج) با هیچ کدام از اعضای خانواده، احساس صمیمیت و نزدیکی نمیکردم...........
نحوه محاسبه امتیازتان
حال که به همه سوالات آزمون پاسخ داده اید، نوبت آن است که امتیازتان را محاسبه کنید. شما باید برای هر سوال که گزینه «الف» را انتخاب کرده اید ۲ امتیاز، گزینه «ب» ۳ امتیاز و گزینه «ج» یک امتیاز برای خودتان در نظر بگیرید.
تحلیل آزمون
قبل از هر چیز باید توجه داشته باشید که مجموع امتیازتان باید عددی بین ۱۵ تا ۴۵ باشد. بنابراین:
اگر امتیاز شما بین ۱۵ تا ۲۶ باشد: شما رابطهای سرد و غیر صمیمی با مادرتان دارید و باید هر چه زودتر به فکر اصلاح رفتارهای تان باشید.
اگر امتیاز شما بین ۲۷ تا ۳۶ باشد: شما گاهی با مادرتان احساس نزدیکی میکنید و گاهی مایل نیستید در کنارش باشید. رابطه شما و مادرتان در حد متوسط، قابل قبول است، اما به طور قطع میتوانید برای مادرتان فرزند بهتری باشید.
اگر امتیاز شما بیشتر از ۳۷ است: به شما تبریک میگوییم. شما فرزندی وظیفه شناس و قدردان هستید و همیشه برای مادرتان، ارزش خاصی قائلید.
منبع: زندگی آنلاین
1980
خیلی چرته،من همه این کار ها رو انجام میدم .ولی به اجبار .چون کتک میخورم. من سر کوچیک ترین مسائل کتک میخورن.اونروز ظرف ها رو فرصت نکردم بشورم و مامان و بابام رفته بودن بیرون ، وقتی که اومدن و ظرف ها رو نشسته دیدن ،بابام:کلی بهم فحش داد و عینکم رو شکوند. مامانم:چاقو گذاشت روی گردنم.باورتون میشه که یه مادر چاقو بذاره رو گردن دختر۱۵سالش فقط به خاطر این که چهار تیکه ظرف نشسته؟
واقعا متاسفم.برادر یا خواهر کوچیک تر از خودت داری که به اون توجه کنن؟ من اصلا در همچبن شرایطی قرار نگرفتم و تنها زمانی که من رو میزنن وقتیه که با داداش کوچیکم دعوا میکنم و اونم اصلا شببه کتک نیست و خیلی اروم میزنن و بابام تا حالا دست روم بلند نکرده
اخی رها جون خیلی ناراحت شدم به دل نگیر بزرگ میشی به این چیزا میخندی . رفتار پدر و مادرت خیلی بد هست و نمیدونم اصن چی بگم برات ارزوی خوشبختی میکنم:)
وای بمیرم بزات خودمم ۱۵ سالمه ولی همه خواهر کوچیکمو بیشتر دوست دارن
نمیدونم چرا یک نفر اومد جلب پدر مادرم به اون جلب شده من اخه دوست دارم به من توجه کنن
کی اومد؟؟
من 3 تا خواهر و برادر کوچیک تر از خودم دارم. و معمولا همیشه باید تحملشان کنم. مامانم هر دقیقه داره بهم کار میگه حتی الان که تابستونه . کار هام که تموم میشه میرم بشینم پای لپ تاپ میبینم سیم و ایناش رو بابام برده. وقتی میرم تو اتاق بچه ها شلوغ میکنن و بابا و مامانم سر من خالی میکنن. شبا هم اجازه ی بیدار موندن ندارم. و معمولا (چند وقت یکبار مامانم نشونم میگیرع )
من مامانم از صبح که بلند میشه قر می زنه بخاطر مساغل خیلی کوچیک چرا پنکیک و خوردی چرادست به گوشی زدی برادری هم دادم که همش به اون توجه می کنن بهم فحش میدن بابام زیاد نه ولی داد می زنه کتک می زنن اما قبل از 7 سالگی انقدر مهربون بودند که حتی داد هم نمی زدند اما بعدش چون مامانم بچه سقط کرد من ارومش می کردم براش کاردستی درست می کردم سوپرایزش می کردم و الان جوابشو دادم می بینم همش کتکم می زنه
چ بگم اصن
من فرزند دوم خانواده هستم . یک برادر بزرگتر و یک خواهر کوچک تر دارم مامان وبابای من به برادر و خواهر خیلی توجه می کنند ولی مادر و پدر من در کار ها از من مشورت میگیرن و خیلی مرا دوست دارند ولی نشان میدهند مادرم همیشه مگه تو دختری مهربان ،جدی، ازخودگذشت هستی تو دختر فوق العاده هستی من همیشه بعد از ظهر ها برای بابا چایی میبرم و باهم حرف میزنم خواهر و برادر همیشه روی من حساب می کنند و مرا دوست دارند
سلام من ستایش هستم مامان بابام من رو دوست دارند اما من یک خواهر کوچک تر هم دارم اون سه ساله است و همش وقتی با خواهرم دعوا میکنم میگن تو هنوز بچه ای و هنوز بزرگ نشدی من الان ۱۲ سالمه و مامانم م من رو میزنه ولی بابام اصلا اصلا من رو نمیزنه
سلام من نرگسم خیلیییییی ممنون که این نظرسنجی گذاشتید خوشحالم ک فرزپد نوبی برای مامانم هستم♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆حتی ۱۲۳۴۶۹۹۶۳۲ستاره هم کمه
ایوای ناراحت شدم رها جان:( بزرگ بشی یادت میره گلم ارزو میکنم انشالله که خ. شبخت بشی ب دل نگیر
منم همینطور هستی
اخییی اونی ک اسمش خدا افرین ب تو میگن دنتر نوب
من مامان بابام منو هزاذان تا بیشتر از براذر کوچیکم دوست دارن امادوست ندارم اختلاف زیادی بین ما باشه نهایش یه پله بابای منم هیچ وقت دست از روی من بلند نکرده و همین الان مامانم اومد بوسم کرد مامان وبابای من و خانوادم میگن هرکس بچه ی بزرگ خانواده باشه خانواده چون با اون خاطره های زیادی دارن اونو بیشتر دوست دارن اما این ها هم بچه ان وخدا خوشش نمیادو گناه دارن و خوش بختانه من بچه ی اولم بعضی وقت ها خوانوا ه های ما از ما انتظار همچین کاریرو ندارن ولی اونا بچن و عقلشون کامل نشده
من خب تنهام (یعتی تک فرزندم ) شاید خیلیا به خاطره خواهر یا برادرشون از خانوادشون دور شدن
ولی من چون تنهام و اونقد ناز نازی نیستم خیلی نم تونم صمیمی باشم و این برام خیلی بده خب
منم حس تون رو درک میکنم منم بچه وسطی هستم مامانم ما 3بچه اولی داداشم و سومی خواهرم
مامان بابام اصلااااینارو دعوا مثل من نمیکنن خواهرم چون دختر و از همه کوچیکتر
داداشم الان 14 سالش وان چون بزرگ و برای خودش مردیه ماسه تا از هم دیگه بدون میاد وهروقت که من با یکدومشون دعوا میکنن
همش سر من خالی میشه