داماد جنایتکار به جرم قتل 9 نفر به دار آویخته شد
قرار بود ازدواج پسر مقتول با یکی از دختران طایفه قاتل به اختلاف و دشمنی میان آنها پایان دهد؛ بنابراین مراسم خونبس اجرا شد و پسر مقتول با دختری از طایفه قاتل ازدواج کرد؛ اما کینهای که او از این طایفه به دل داشت، شرایطی را رقم زد که وی در جنایتی هولناک 9نفر را به رگبار بست و به قتل رساند.
5سال پیش جنایت هولناکی در یکی از شهرهای خوزستان رخ داد. شامگاه یکی از روزهای فروردین سال98 بود که مردی درحالیکه یک قبضه کلاشنیکف در دست داشت، قدم به خانهای ویلایی در یکی از شهرهای خوزستان گذاشت و لحظاتی بعد صدای شلیک چندین گلوله به هوا بلند شد.
همسایهها وحشتزده از خانههایشان بیرون آمدند و همان لحظه مردی را دیدند که اسلحهبهدست از محل حادثه خارج شد و فرار کرد. آنها وقتی قدم به خانه همسایه گذاشتند با صحنه هولناکی روبهرو شدند. 9نفر از ساکنان خانه به ضرب گلوله جانشان را از دست داده بودند و اجساد غرق خون آنها روی زمین افتاده بود. 7نفر از آنها اعضای همان خانواده بودند و 2نفر دیگر همسایگانشان بودند که در این خانه حضور داشتند.
بررسیها نشان میداد که در این حادثه چند نفر نیز مجروح شدهاند که به بیمارستان انتقال یافتند. در این تیراندازی 5نفر از قربانیان مرد و پسربچه به نامهای علی، احمدرضا، آرتین، نجاتعلی و مرتضی بودند و 4قربانی دیگر زن و دختر به نامهای لیلا، مرجان، مژگان و کیارا.
بررسیهای کارآگاهان نشان میداد که عامل این جنایت داماد خانواده بودهاست. او با انگیزه قبلی و با تهیه سلاح جنگی درست زمانی که همه اعضای خانواده همسرش در خانه حضور داشتند، وارد آنجا شده و آنها را به رگبار بسته بود.
با بررسیهای بیشتر، ابعاد تازهای از این جنایت فاش شد. بررسیها از این حکایت داشت که متهم پرونده جوانی به نام یوسف است که وقتی کودک بوده، پدرش در یک دعوای طایفهای به قتل رسیدهاست. در آن زمان قاتل دستگیر شد اما برای اینکه اختلافات این 2طایفه بیشتر نشود، مراسم خون بس برگزار و قرار شد وقتی یوسف به سن ازدواج رسید، با یکی از دختران طایفه قاتل ازدواج کند و بهاینترتیب بین آنها صلح و سازش ایجاد شد. سالها بعد این قرارداد عملی شد و بهاینترتیب یوسف در سال97 با دختری از طایفه مقابل ازدواج کرد.
اما یوسف زنی را که با او ازدواج کرده بود نه بهعنوان همسر بلکه بهعنوان زنی از طایفه قاتل میدید؛ طایفهای که باعث قتل پدرش و یتیمشدن او شده بودند؛ به همین دلیل هرگز رفتار خوبی با همسرش نداشت و آخرینبار که با هم به شمال کشور سفر کرده بودند، وقتی یوسف با دلخوری همسرش مواجه شد، به او گفت که تو را بهعنوان همسر قبول ندارم و تا زمانی که در خانه من هستی فقط تو را عذاب خواهم داد و زندگیات را سیاه خواهم کرد.
همسر یوسف که خود نیز قربانی یک ازدواج اجباری شده بود، وقتی با این حرفها روبهرو شد، بعد از بازگشت از سفر به خانه پدرش رفت و ماجرا را برای آنها تعریف کرد.
پدر همسر یوسف نیز دخترش را در خانه پذیرفت و با بزرگان طایفه مشورت کرد و آنها را در جریان قرار داد. آنها نیز یوسف را فراخواندند و به او گفتند که همسرش را طلاق بدهد و در ازای خونبهای پدرش، دیه دریافت کند.
یوسف این توافق را قبول کرد و قرار شد یک شب دور هم جمع شوند و در مورد دیه و مبلغ درخواستی یوسف با هم صحبت کنند؛ اما پیشنهادی که طایفه مقابل داشتند مورد قبول یوسف قرار نگرفت و او با عصبانیت از خانه خارج شد. یکی دو ساعت بعد، یوسف درحالیکه یک قبضه کلاشنیکف در دست داشت، به همان خانه بازگشت و همه افرادی را که در خانه بودند به رگبار بست. او حتی به کودک خردسالی که در خانه بود نیز رحم نکرد. بعد از این کشتار هولناک، وی خانه را ترک و فرار کرد.
با اطلاعاتی که پلیس بهدست آورد، دستور بازداشت داماد جنایتکار صادر و تحقیقات برای دستگیری او شروع شد. کارآگاهان پلیس با شناسایی مخفیگاه این مرد موفق شدند وی را دستگیر کنند و مرد جوان در بازجویی به قتلعام خونین اعتراف کرد.
وی مدتی بعد به اتهام 9فقره قتل عمدی در دادگاه کیفری خوزستان محاکمه شد و اولیای دم قربانیان برای وی درخواست قصاص کردند. با توجه به شواهد و مدارک و اعترافات متهم و همچنین به درخواست اولیایدم، قضات دادگاه قاتل را به قصاص محکوم کردند و او تا زمان اجرای حکم به زندان افتاد.
این پرونده به دیوانعالی کشور فرستاده شد و قضات دیوان مهر تأیید به حکم صادرشده زدند. درحالیکه یوسف در زندان به سر میبرد، تلاشهای واحد صلح و سازش و خیران برای بخشش قاتل و پایاندادن به این اختلاف طایفهای آغاز شد؛ اما جنایتی که مرد جوان مرتکب شده بود، تلختر از آن بود که دل خانواده قربانیان به رضایت نرم شود.
در تمام سالهایی که قاتل در زندان به سر میبرد، واحد صلح و سازش دادگستری خوزستان بهویژه شهرستان دزفول با کمک خیران و بزرگان قبایل و طوایف تلاش برای گرفتن رضایت خانواده قربانیان را ادامه دادند؛ اما راضیکردن اولیای دم کاری غیرممکن بود. در این شرایط، محکوم به قصاص 5سال از عمرش را پشت میلههای زندان گذراند تا اینکه زمان اجرای حکم فرارسید.
بیشتر بدانید: نجات جان یک دختر جوان با فداکاری سرباز کلانتری اردکان
شیخعلیزبید، چهرهای که برای صلح و بخشش در استان خوزستان فعالیت دارد، میگوید: این پرونده برخلاف سایر پروندههایی که من برای گرفتن رضایت و نجات قاتل از قصاص وارد آنها شده بودم بهخاطر اجرای عدالت به بخشش منتهی نشد.
اولیای دم راضی به گذشت نبودند و حق هم داشتند. آنها داغ سنگینی دیده بودند. من نیز برای ایجاد آرامش در منطقه ترجیح دادم برای بخشش فردی که با قساوت جان 9نفر را گرفته، گامی برندارم تا عدالت اجرا شود. به این ترتیب بود که قاتل 9نفر سحرگاه دوشنبه در زندان پای چوبه دار رفت و قصاص شد.
شاید داستان آنگونه نباشد کاکو
متاسفانه بعضی وقتها طرفی آنقدر فشار میاره
که طرف دیگه بی خیال دنیا میشه و دست به اقدامات خشونت آمیز می زنه
بعضی ها اصلا به عواقب کار فک نمی کنند
و نمی فهمند که دیگران را نباید در تنگنا و دو راهی گذاشت
که مجبور نشن دست از دنیا بکشند
چون عواقبش وحشتناک میشه
بعد طالبان را مسخره کنید .بابا تو مملکت مدعی خودمون بسیارند افرادی که مغزشون تو 5000سال پیش مونده !!
کسی که ۹ نفر کشتخ
۹ نفر کشته برای چی میخواستی سازش کنی و رضایت بگیری ؟
پدرش تو دعوا کشته شده قاتل پدرش چه سرنوشتی داشت ؟ بعد چرا باید یک دختر را مجبور کنند بخاطر خون بس ازدواج اجباری کنه !! بعد موقع قتل پدر بچه بوده چه عاملی باعث شده بعد این همه سال هنوز کینه داشته باشه ؟ آیا اطرافیان آتش بیار معرکه نبودند ! بعضی رسم و رسومات هیچ منطقی ندارد .
چه وحشتناک