عاقبت شوم عشق خیابانی که از پشت شمشادها شروع شد!

زن 19 ساله در حالی که نوزادان دوقلویش را در آغوش می فشرد، به بیان ماجرای تلخ زندگی اش پرداخت.

عاقبت شوم عشق خیابانی که از پشت شمشادها شروع شد!

سه سال قبل وقتی در پارک با دوستم قدم می زدیم، نگاه جوانی که از پشت شمشادها بیرون آمد، توجهم را به خود جلب کرد. همین نگاه موجب شد تا من درگیر یک عشق خیابانی شوم. او جوانی بیکار و بی پول بود اما پدرش وضعیت مالی مناسبی داشت.

وقتی موضوع خواستگاری فرشید را مطرح کردم، پدرم بعد از تحقیق کوتاهی درباره او، به شدت با این ازدواج مخالفت کرد و گفت: او سابقه اعتیاد دارد و به درد زندگی با تو نمی خورد.

اما من به لجبازی با پدر و مادرم پرداختم، تا این که آن ها مجبور شدند با ازدواج ما موافقت کنند. زمان می گذشت و من همه تلاشم را به کار گرفته بودم تا «فرشید» به دنبال اعتیاد نرود.

ولی او اهل کار و زندگی نبود و به مفت خوری عادت داشت. این در حالی بود که من صاحب فرزندان دوقلو شده بودم و نمی توانستم او را همانند گذشته از دوستان معتادش دور نگه دارم. تازه فهمیدم آن روز هم که از پشت شمشادها بیرون آمد، در حال استعمال شیشه بوده است.

تصمیم گرفتم فرشید را به مرکز ترک اعتیاد ببرم ، به همین دلیل برای گرفتن مقداری پول نزد پدرشوهرم رفتم ولی برخلاف انتظارم او مرا از منزلش بیرون کرد و گفت آن روز که عاشق شده بودی باید به این روزها فکر می کردی!

در حالی که نمی توانستم هزینه های زندگی را تأمین کنم، شرمنده و خجالت زده نزد پدرم بازگشتم و از همسرم به دلیل نپرداختن نفقه شکایت کردم تا شاید در زندان اعتیادش را کنار بگذارد..

728

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید