استاد محمد جواد محبت، شاعر دو کاج درگذشت

محمدجواد محبت شاعر برجسته کرمانشاهی که کودکان ایرانی او را با شعر دو کاج می شناسند لحظاتی پیش براثر عارضه قلبی در سن ۸۰ سالگی درگذشت.

استاد محمد جواد محبت، شاعر دو کاج درگذشت

این خبر را «مظفر تیموری»، معاون فرهنگی و رسانه ای اداره کل ارشاد تایید کرد و گفت: این شاعر برجسته لحظاتی پیش در بیمارستان قلب امام علی (ع) شهر کرمانشاه به دلیل عارضه قلبی درگذشت.

مرحوم استاد محبت در سال ۱۳۲۲ در شهر کرمانشاه چشم به جهان گشود و از شاعران فعال پیش از سال ۱۳۵۷ و از همفکران جلال آل احمد بود.

وی کودکی و تحصیلات خود را در کرمانشاه گذراند و سپس به عنوان معلم در روستاهای قصرشیرین به خدمت مشغول شد، شعرهای او از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۴ در مجلات توفیق، خوشه، روشنفکر، دریچه، تهران مصور و هفته‌ نامه مشیر چاپ می‌شد.

از سال ۱۳۶۲ به گروه مولفین کتاب‌های درسی پیوست و آثاری از او در کتاب‌های دوم، سوم، چهارم و پنجم ابتدایی درج شد.

وی یکی از چهار شاعری است که جایزه شعر فروغ به او اختصاص یافته است.

از جمله آثار محمدجواد محبت می توان به "از خیمه‌های عاشورا، آن سوی چهره زرد خورشید، موج عطرهای بهشتی ، خانه هل اتی ،آه... ای بانوی طوبی سایه آه... ،گریه دل ناصبوران ، گلوی سبز آواز، خاطرات سبز، از مرزهای فریاد ، گزیده ادبیات معاصر ، قلب را فرصت حضور دهید ، رگبار کلمات، کوچه باغ آسمان، با بال این پرنده سفر کن" اشاره کرد.

شعر نوستالژیک دو کاج را بخوانید:

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست می دیدند

یکی از روزهای سرد پاییزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار؛ از تو بیزارم
دور شو؛ دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟!

بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی مروت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط دید آن روز
انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست

سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز
با تبر تکه تکه بشکستند

5_01

شعر باز نویسى شده توسط شاعر را بخوانید:

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست می ‌دیدند

روزی از روزهای پائیزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل کن
ریشه‌هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد

مهربانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کَمَک پا گرفت و سالم شد!

میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد
دِه ما، نام یافت کاجستان

منبع: ایرنا
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 9
  • ناشناس
    0

    خدا انشالله صاحبخانه ها و کاسبان اینگونه را اینگونه کند

  • فاطمه
    2

    اخر شعر این نبود کاج همسایه گفت با تندی مردم ازار از تو بیزارم دورشو دست از سرم بردار من کجا طاقت تو را دارم ....😅با۴۰ سال سن هنوز حفظم شعر محبوبم بود خدا بیامرزدشون مشمول شفاعت اهل بیت ان شاالله

  • ناشناس
    2

    خدا رحمتش كنه روحش شاد

  • ناشناس
    3

    روحشان شاد 🥀

    ای خاک بَس گُهر قیمتی که در سینه ی توست

  • ن.ص
    3

    روحش شاد. خدایش بیامرزد.

  • ناشناس
    0

    راحت سد از این دنیای دروغ و نیرنگ که مصبب آن ساندیس خورهای ریاکار هستند

  • ناشناس
    2

    روحش شاد دخترش همکارم بود

  • مهدی
    0

    یار بی مهر و بی محبت او

  • محمد
    0

    خدایش بیامرزد در کتاب دوره ما این شهر نبود ولی داستان دوکاج بود چند سال بعد داستان توسط ایشان به زیئر شعر در آمد

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها