فرجام نافرجام توده/ مروری بر فراز و فرود فعالیت ‏های حزب توده در سالگرد انحلال آن

حزب توده ایران یکی از تاثیرگذارترین گروه‏ ها بر سپهر سیاسی ایران معاصر است که همواره بازنگری در تاریخ آن با ابهامات و حاشیه‏ های بسیاری همراه است. حزبی که توانست در لایه‏ های متفاوتی از جامعه رسوخ کند.

فرجام نافرجام توده/ مروری بر فراز و فرود فعالیت ‏های حزب توده در سالگرد انحلال آن

حزب توده ایران را میتوان منسجم‌ترین و سازمان‌یافته‌ترین نهاد حزبی در تاریخ احزاب ایران با بالاترین شمار اعضا و هواداران دانست. این حزب هر چند به عنوان نماینده تفکر چپ در ایران توانست اصطلاحات و خواست‏‌‌‌‌‌‌‌هایی را به فرهنگ سیاسی ایران وارد کند که همچنان ماندگار بماند: «امپریالیسم، سندیکا، توده، قانون کار و...»، اما به دلایلی اعم از اختلافات درون‌حزبی، کارشکنی‏‌‌‌‌‌‌‌ها، نداشتن موضعی شفاف در مقابل شوروی و بی‏‌‌‌‌‌‌‌تدبیری برخی از رهبران آن نتوانست در بزنگاه‏‌‌‌‌‌‌‌های تاریخ معاصر نظیر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ واکنش درخوری از خود نشان دهد.

از کمونیست تا توده
پس از اشغال خاک ایران توسط متفقین و خلع قدرت از رضا شاه، به طور نسبی فضای باز سیاسی سربرآورد. به دنبال آزادی ۲۷ نفر از ۵۳ مارکسیست زندانی در ۱۳۱۶، حزب توده در ۱۰ مهرماه ۱۳۲۰ با حضور جمعی ۸۰ نفره در خانه یکی از سیاسیون کهنه‏‌‌‌‌‌‌‌کار مشروطه‏‌‌‌‌‌‌‌خواه یعنی سلیمان‏‌‌‌‌‌‌‌میرزا اسکندری، اعلام موجودیت کرد. حزب توده را می‏‌‌‌‌‌‌‌توان میراث‏‌‌‌‌‌‌‌دار احزاب چپ‏‌‌‌‌‌‌‌گرای پیش از خود یعنی حزب اجتماعیون عامیون در دوره مشروطه و حزب کمونیست ایران قلمداد کرد. از این پس حزبی که هدفش متحد کردن کارگر و روشنفکر و صنعتگر یا به بیان دیگر اتحاد طبقات استثمارشده علیه امپریالیسم و عمال داخلی آن بود، با نام توده نامگذاری شد اما در تلاش بود مرام کمونیستی خود را پنهان کند. در این راستا حزب توده در روزنامه رهبر ارگان رسمی حزب در سال ۱۳۲۲ اعلام داشت که مرام کمونیستی «نسبتی» است که برای ترساندن سرمایه‏‌‌‌‌‌‌‌داران و تجار ایرانی از حزب توسط سیدضیا و هواداران او داده می‏‌‌‌‌‌‌‌شود در‏‌‌‌‌‌‌‌حالی‏‌‌‌‌‌‌‌که حزب توده طرفدار مشروطه و قانون اساسی است.

هر چند احسان طبری و نورالدین کیانوری در خاطرات خود، این نامگذاری را به درخواست و اشاره استالین و سیاست‏‌‌‌‌‌‌‌های شوروی سابق مرتبط می‏‌‌‌‌‌‌‌سازند اما ایرج اسکندری این اقدام را به دلیل عدم امکان جلب موافقت کمینترن (دفتر بین الملل سوم در مسکو) در آن زمان و استمرار قانون منع مرام اشتراکی ۱۳۱۰، ابتکار عمل خود می‏‌‌‌‌‌‌‌خواند.

به هنگام تشکیل، برخی از اعضای کمیته مرکزی موقت این حزب عبارت بودند از: سلیمان میرزا اسکندری، ایرج اسکندری، عباس اسکندری، رضا رادمنش، رضا روستا، اردشیر آوانسیان، محمد بهرامی، بزرگ علوی، علی امیرخیزی، محمد یزدی، عبدالحسین نوشین. کسانی همچون کامبخش، آوانسیان و روستا از اعضای باقیمانده گروه موسوم به ۵۳ نفر بودند؛ گروهی که در سال ۱۳۱۶ به اتهام تشکیل سازمان مخفی اشتراکی، انتشار بیانیه‏‌‌‌‌‌‌‌ی ماه مه (روز کارگر)، سازماندهی اعتصابات دانشکده‏‌‌‌‌‌‌‌ی فنی و کارخانه نساجی اصفهان ، بازداشت شدند. این گروه از اعضای حزب کمونیست ایران به رهبری تقی ارانی بودند که فعالیت‏‌‌‌‌‌‌‌هایش به دلیل قانون منع مرام اشتراکی مصوب ۱۳۱۰، به صورت پنهانی صورت می‏‌‌‌‌‌‌‌گرفت.

رد پای شوروی
در سال ۱۳۲۱ حزب توده توانست ۸ نفر از نامزدهای نمایندگان خود را از اصفهان، گیلان و تبریز به مجلس چهاردهم بفرستد و فراکسیون توده را تشکیل دهد. این فراکسیون همسو با سیاست موازنه منفی در شهریور ۱۳۲۳ با واگذاری هر گونه امتیازی به کشورهای بیگانه مخالفت کرد اما با ورود کافتارادزه معاون وزارت خارجه شوروی به ایران و درخواست امتیاز نفت شمال برای این کشور، حزب توده از این پیشنهاد حمایت کرد. احسان طبری در مقاله‏‌‌‌‌‌‌‌ای عنوان کرد که «نواحی شمالی ایران در حکم حریم امنیتی شوروی است... اگر دولت ایران برای شرکت نفت ایران و انگلیس در جنوب ایران امتیازی قائل است، به یقین درست خواهد بود که برای همسایه شمالی ـ شوروی ـ هم در شمال چنین امتیازی بگیرد...». هواداران حزب توده برای مخالفت با دولت ساعد و همزمان با حضور کافتارادزه تظاهراتی به راه انداختند که امنیت آن را سربازان ارتش سرخ عهده‏‌‌‌‌‌‌‌دار بودند.

این ماجرا موجب شد کسانی نظیر جلال آل‏‌‌‌‌‌‌‌احمد راه خود را از حزب جدا کنند. این اقدام و مسئله فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری که منجر به انشعاب درون حزبی به رهبری خلیل ملکی شد، همواره به گمانه‏‌‌‌‌‌‌‌زنی‏‌‌‌‌‌‌‌هایی در مورد ارتباط مستقیم حزب توده با شوروی و اجرای سیاست‏‌‌‌‌‌‌‌ها و خواسته‏‌‌‌‌‌‌‌های این کشور در ایران دامن زده است. قرار داشتن ایران در «چهارراه حوادث» و در واقع موقعیت ژئوپلتیک آن با توجه به همسایگی با شوروی و رقابت آن با حضور نیروهای انگلیس در جنوب به دلیل منابع نفتی چنین برداشت‏‌‌‌‌‌‌‌هایی را از نظر دور نمی‏‌‌‌‌‌‌‌دارد.

از این رو چالش‏‌‌‌‌‌‌‌هایی را در سیاست‏‌‌‌‌‌‌‌های حزب توده با توجه به مرام مارکسیست - لنینیستی آن و منافع ملی ایران در چگونگی تعریف رابطه «همبستگی»-«وابستگی» میان این حزب و حزب کمونیست شوروی به وجود آورد. محمدعلی عمویی یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب توده در این باره می‏‌‌‌‌‌‌‌گوید: «چالش‏‌‌‌‌‌‌‌ ایدئولوژیک‏‌‌‌‌‌‌‌ از همان‏‌‌‌‌‌‌‌ آغاز شروع‏‌‌‌‌‌‌‌ شده‏‌‌‌‌‌‌‌ بود، اما از آنجایی‏‌‌‌‌‌‌‌ که‏‌‌‌‌‌‌‌ نظام‏‌‌‌‌‌‌‌ حکومتی‏‌‌‌‌‌‌‌ متکی‏‌‌‌‌‌‌‌ بر حزب‏‌‌‌‌‌‌‌ کمونیست‏‌‌‌‌‌‌‌ و ایدئولوژی‏‌‌‌‌‌‌‌ مارکسیسم‏‌‌‌‌‌‌‌-لنینیسم‏‌‌‌‌‌‌‌ تنها در اتحاد جماهیر شوروی‏‌‌‌‌‌‌‌ به وجود آمده‏‌‌‌‌‌‌‌ بود هر حزبی‏‌‌‌‌‌‌‌ در هر کشوری‏‌‌‌‌‌‌‌ که‏‌‌‌‌‌‌‌ بر مبنای‏‌‌‌‌‌‌‌ این‏‌‌‌‌‌‌‌ ایدئولوژی‏‌‌‌‌‌‌‌ شکل‏‌‌‌‌‌‌‌ می‏‌‌‌‌‌‌‌گرفت‏‌‌‌‌‌‌‌ متهم به روسی‏‌‌‌‌‌‌‌ بودن‏‌‌‌‌‌‌‌ می‏‌‌‌‌‌‌‌شد. چالشی‏‌‌‌‌‌‌‌ که‏‌‌‌‌‌‌‌ از همان‏‌‌‌‌‌‌‌ آغاز نسبت‏‌‌‌‌‌‌‌ به حزب‏‌‌‌‌‌‌‌ توده‏‌‌‌‌‌‌‌ ایران‏‌‌‌‌‌‌‌ توسط‏‌‌‌‌‌‌‌ سایر نیروها شکل‏‌‌‌‌‌‌‌ گرفت‏‌‌‌‌‌‌‌ و به وسیله‏‌‌‌‌‌‌‌ انگلستان و عواملش‏‌‌‌‌‌‌‌ در ایران‏‌‌‌‌‌‌‌ به شدت‏‌‌‌‌‌‌‌ تبلیغ‏‌‌‌‌‌‌‌ می‏‌‌‌‌‌‌‌شد».

مواضع ناهمسو و چالش رهبری
در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ کشمکش‏‌‌‌‌‌‌‌های درونی حزب به سود رهبری کیانوری تمام شد و ایرج اسکندری پس از ۸ سال در ۲۳ دی ماه ۱۳۵۷ از رهبری کنار گذاشته شد. اختلافات کیانوری و اسکندری با اعلام موضع متفاوت این دو شخصیت در مقابل انقلاب ۵۷ به اوج رسیده بود. ایرج اسکندری ضمن حمایت از اصلاحات تدریجی در حکومت پهلوی با «برقراری حکومت تئوکراتیک در ایران» مخالفت می‏‌‌‌‌‌‌‌ورزید و در مقابل کیانوری خواهان «پشتیبانی همه‏‌‌‌‌‌‌‌جانبه از رهبری آیت‏‌‌‌‌‌‌‌الله خمینی» بود. پس از این جابه‏‌‌‌‌‌‌‌جایی، رهبری حزب به ایران منتقل شد.

کیانوری این دوره انتقال را چنین روایت می‏‌‌‌‌‌‌‌کند: «پس از پیروزی انقلاب و پیدایش شرایط جدید سیاسی در ایران، از اول فروردین ۱۳۵۸ تا آخر اردیبهشت همان سال همه کادرهایی که داوطلب بازگشت به ایران بودند، مهاجرت را ترک کرده و به کشور بازگشتند. من شخصاً روز ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ به تهران بازگشتم. همسرم مریم که عضو کمیته مرکزی بود، اوایل فروردین به ایران آمده و فعالیت‏‌‌‌‌‌‌‌های اولیه تشکیلات دموکراتیک زنان را آغاز کرده بود. زمانی که من به ایران آمدم، کار اساسی تجدید سازمان انجام شده بود.

در اوایل اسفند ماه ۱۳۵۷ فرج‏‌‌‌‌‌‌‌الله میزانی به تهران اعزام شد. او به کمک علی خاوری و آن اعضای سازمان افسری حزب که پس از ۲۵ سال از زندان شاه آزاد شده بودند (عباس حجری بجستانی، محمدعلی عمویی، رضا شلتوکی، ابوتراب باقرزاده، تقی کی‏‌‌‌‌‌‌‌منش و محمد اسماعیل ذوالقدر) و تعدادی از زندانیان توده‏‌‌‌‌‌‌‌ای که هریک ۱۰ الی ۱۵ سال در زندان بودند مانند آصف رزم‏‌‌‌‌‌‌‌دیده، صابر محمدزاده، هدایت‏‌‌‌‌‌‌‌الله معلم، گاگیک آوانسیان و... سازماندهی تشکیلات حزب در ایران و تجدید انتشار روزنامه مردم را آغاز کرده بودند. در خیابان ۱۶ آذر روبه‏‌‌‌‌‌‌‌روی ساختمان دانشکده فنی دانشگاه تهران، نیز ساختمانی به‏‌‌‌‌‌‌‌عنوان دفتر مرکزی حزب تهیه شده بود...».

از این پس حزب توده با حمایت استراتژیک از رهبری بنیانگذار انقلاب برای مقابله با «امپریالیسم» که حزب توده آن را فصل مشترک اساسی موضع خود و جمهوری اسلامی می‏‌‌‌‌‌‌‌دانست، دست به اقداماتی زد: مقابله تبلیغاتی با جریان بنی‌صدر، حمایت از اشغال سفارت امریکا، تشویق اعضا و هواداران خود برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان، مجلس شورای اسلامی، رفراندوم جمهوری اسلامی و رفراندوم قانون اساسی، ترغیب زنان هوادار حزب به پوشیدن «چادر ضد امپریالیستی»، حضور در جبهه‏‌‌‌‌‌‌‌ها‏‌‌‌‌‌‌‌ی جنگ ایران و عراق و ارائه برخی اطلاعات به نهادهای حکومتی به‌ویژه در ارتباط با کودتای نوژه.

حزب توده با هدف به وجود آمدن «جبهه خلق متحد» و دستیابی به «انقلاب دموکراتیک ملی» به عنوان زمینه‌ساز انقلاب سوسیالیستی در این موضع قرار گرفت. کیانوری اشتراکات خود با جمهوری اسلامی را تا جایی پیش می‏‌‌‌‌‌‌‌برد که می‏‌‌‌‌‌‌‌نویسد: «آیت‏‌‌‌‌‌‌‌الله خمینی با برداشت خودش به این نتیجه می‏‌‌‌‌‌‌‌رسد که جامعه ما جامعه‏‌‌‌‌‌‌‌ای است تیره‌روز با اکثریت توده‏‌‌‌‌‌‌‌های فقیر، که او نامش را می‏‌‌‌‌‌‌‌گذارد «مستضعفین». ما نیز به همین نتیجه می‏‌‌‌‌‌‌‌رسیم و آن را «طبقات زحمتکش» می‏‌‌‌‌‌‌‌نامیم که عبارتند از کارگران، دهقانان و پیشه‏‌‌‌‌‌‌‌وران خرده‏‌‌‌‌‌‌‌پا... ما اینجا بر سر کلمات و اصطلاحات دعوا نداریم، ما محتوای آن‏‌‌‌‌‌‌‌ها را می‏‌‌‌‌‌‌‌پذیریم و از آن پشتیبانی می‏‌‌‌‌‌‌‌کنیم». احسان طبری نیز همسو با این خط مشی در کتاب «برخی مسائل انقلاب ایران» می‏‌‌‌‌‌‌‌نویسد: «آزادی‏‌‌‌‌‌‌‌های دموکراتیک آن هم به شکل غربی آن سودمند نیست... این جنگلی است که جوامع غربی به نام دموکراسی به وجود آورده‏‌‌‌‌‌‌‌اند و یک توطئه اجتماعی است برای گیج کردن جامعه... و در دموکراسی غربی انسان به زندگی بدتر از سگ محکوم شده است و تنها حق پارس کردن دارد».

انحلال
به گفته اکبر هاشمی رفسنجانی در جلسه‏‌‌‌‌‌‌‌ای متشکل از سران جمهوری اسلامی، موافقت برای دستگیری سران حزب توده به دست آمد و سازمان اطلاعات سپاه، مسئولیت برخورد با آن را عهده‏‌‌‌‌‌‌‌دار شد. در ۱۷ بهمن ماه ۱۳۶۱ طی عملیاتی در ساعت ۴:۳۰ بامداد حدود ۴۰ نفر از مقامات حزبی از جمله نورالدین کیانوری و همسرش مریم فرمانفرمایان فیروز دستگیر شدند. در پی اطلاعات به دست آمده از اعضای دستگیر شده حزب، دومین عملیات دستگیری اعضای حزب توده موسوم به «عملیات امیرالمومنین» در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ انجام شد و فرج‏‌‌‌‌‌‌‌الله میزانی مسئول تشکیلات کل، انوشیروان ابراهیمی مسئول فرقه دموکرات آذربایجان، محمدمهدی پرتوی مسئول سازمان‏‌‌‌‌‌‌‌های مخفی و نظامی، رحمان‏‌‌‌‌‌‌‌ هاتفی مسئول وقت سازمان ایالتی تهران و تعداد بسیاری از اعضای کادری در تهران و شهرستان‏‌‌‌‌‌‌‌ها دستگیر شدند.

بنا به حکم دادستانی کل انقلاب اسلامی در پانزدهم اردیبهشت ۱۳۶۲، انحلال و غیرقانونی شدن حزب توده اعلام شد. طبق این حکم سردمداران حزب توده به اتهام «جاسوسی به نفع بیگانگان، سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات، جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران، رابطه با گروهک‏‌‌‌‌‌‌‌های محارب، اخلال در کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور، نفوذ در سازمان‏‌‌‌‌‌‌‌ها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراکز نظامی و انتظامی»، دستگیر شدند و از اعضا و هواداران حزب توده خواسته شد در تاریخ مشخص‌شده‏‌‌‌‌‌‌‌ای خود را به دادستانی‏‌‌‌‌‌‌‌های انقلاب اسلامی محل اقامت خود معرفی کنند.

پس از دستگیری این اعضا برخی از آنان نظیر کیانوری، به‏‌‌‌‌‌‌‌آذین و طبری در تلویزیون حاضر شده و مطالبی را مبنی بر جاسوسی برای شوروی و نفی مارکسیسم اظهار داشتند و تعدادی از اعضای شاخه نظامی حزب از جمله دریادار بهرام افضلی، سرهنگ هوشنگ عطاریان، بیژن کبیری و حسن آذرفر به اعدام محکوم شدند.

اعتراف سران
به دنبال دستگیری اعضای حزب توده، تعدادی از سران حزب در برنامه‏‌‌‌‌‌‌‌‌ای تلویزیونی در اردیبهشت ۱۳۶۲ به بیان تخلفات و اعترافات خود در زمینه جاسوسی برای شوروی و اقدام برای کودتا پرداختند و در همان سال در دادگاهی با قبول مسئولیت بر تخلفات حزب توده تاکید کردند. به‌آذین در سخنان خود در دادگاه اظهار داشت مارکسیسم قدرت تئوری‏‌‌‌‌‌‌‌‌پردازی و جذب مردم را در مقابل رسوخ اسلام در وجدان توده‏‌‌‌‌‌‌‌‌های میلیونی ایران ندارد و «بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران... مارکسیسم به بن‌بست رسیده و هیچ گونه جایی در زندگی سیاسی ایران ندارد». او در ادامه ندامت‏‌‌‌‌‌‌‌‌نامه با قبول مسئولیت در مقابل مردم و بنیانگذار انقلاب، خود را در «خیانت حزب توده» شریک خوانده و سزاوار کیفر دانست.

نورالدین کیانوری نیز ضمن ابراز پوزش و شرمندگی از بنیانگذار انقلاب به بیان عمده‏‌‌‌‌‌‌‌‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین محورهای تخلفات حزب توده در طول چهار سال فعالیت در جمهوری اسلامی پرداخت. کیانوری هدف از این تخلفات را چنین عنوان کرد: «خواب‏‌‌‌‌‌‌‌‌وخیال و تصورات ما این بود که در زمانی که با برخورد‏‌‌‌‌‌‌‌‌های داخلی، بحرانی به وجود آید از بحران استفاده کنیم و به قدرت برسیم حالا که آب‏‌‌‌‌‌‌‌‌ها از سرمان گذشته است. می‏‌‌‌‌‌‌‌‌فهمیم که واقعاً خام بودیم و کودکانه و احمقانه فکر می‏‌‌‌‌‌‌‌‌کردیم... جمهوری اسلامی نیرومندتر از این بوده و هست. ما به علت کوری ناشی از وابستگی، این مسئله را نفهمیدیم.

واقعیت این است که حالا می‏‌‌‌‌‌‌‌‌فهمیم در چه باتلاقی گرفتار بودیم». محمدمهدی پرتوی نیز فعالیت‏‌‌‌‌‌‌‌‌های جاسوسی حزب برای شوروی را چنین روایت کرد: «پس از انقلاب، مسئله ارائه اطلاعات در عرصه‏‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف مملکتی به عوامل شوروی آغاز می‏‌‌‌‌‌‌‌‌شود و از اواسط سال ۱۳۵۸ که «کیانوری» سازماندهی شماری از افراد نظامی مرتبط با تشکیلات مخفی را به من واگذار کرد، از من خواست که اطلاعات نظامی خاصی را شامل کتاب‏‌‌‌‌‌‌‌‌ها، جزوات و اخبار فوق‏‌‌‌‌‌‌‌‌العاده سری و دارای اهمیت جهانی، از اعضای نظامی حزب اخذ و در اختیار عوامل شوروی قرار دهم».

و اما احسان طبری یکی از چهره‏‌‌‌‌‌‌‌‌های شاخص نظری حزب توده در مصاحبه‏‌‌‌‌‌‌‌‌ای دلیل اسلام آوردن خود را مطالعه آثار علامه طباطبایی و مرتضی مطهری خواند و انگیزه خود در تغییر موضع‌گیری بر اساس «ترس از فشار و عذاب «زبانیات» مفروض و موهوم و لذا بیم‌زده از وادی بی‏‌‌‌‌‌‌‌‌برکت کفر به زاویه پر‌رحمت اسلام» را ساده‏‌‌‌‌‌‌‌‌سازی مسئله قلمداد کرد. طبری انگیزه عمده و اساسی خود را دائر بر انتقاد از مارکسیسم در تئوری و عمل و گسستن از این ایدئولوژی و روی آوردن به اسلام را «تطهیر ژرف و واقعی در بینش به عنوان روشنفکر ایرانی» خواند.

15

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها