مرحوم سیدمهدی طباطبایی از تفکرات جمودگرایانه دور بود

عماد افروغ گفت: مرحوم سید مهدی طباطبایی نگاه بسیار بازی نسبت به اسلام داشتند و از تفکرات جمود گرایانه و متحجر یا متجددانه بسیار دور بودند.

مرحوم سیدمهدی طباطبایی از تفکرات جمودگرایانه دور بود

عماد افروغ نماینده سابق مجلس شورای اسلامی با لحن و کلام خاص و ویژه ای از آسیدمهدی طباطبایی حرف می‌زند و می‌گوید برخی‌ها آنقدر در دل می‌نشینند که بدون تأنی و مشتاقانه حاضری درباره سجایای آنها صحبت کنی و حاج آقا طباطبایی را مصداق این افراد می‌داند.

او که تجربه چهارساله همکاری و همنشینی با مرحوم طباطبایی در مجلس هفتم را داشته است برایمان از استخاره‌های خاصی که برایش می گرفته یا تعابیر خوابی که می کرده روایت کرد و آن را نشانه صفای باطن آن مرحوم دانست.

افروغ می‌گوید: «مرحوم حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی نگاه بسیار بازی نسبت به اسلام داشتند و از تفکرات جمود گرایانه و متحجر یا متجددانه بسیار دور بودند.»

مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید:

جناب افروغ شما ۴ سال همنشین حاج آقای طباطبایی در مجلس هفتم بودید، شخصیت وی در آن سال‌ها و دیگر مراوداتی که با آقای طباطبایی داشتید از نگاه شما چطور توصیف می‌شود؟

قبل از اینکه به سوال شما بپردازم این نکته را بگویم که برخی شخصیت‌ها هستند که آنقدر در دل آدم می‌نشینند و نشسته اند که به محض اینکه با پرسشی درباره آنها روبرو می‌شویم بدون تأنی و بدون درنگ می‌پذیریم و مشتاقانه منتظریم تا در باب سجایای اخلاقی و سایر ویژگی‌های آنها سخنی به میان بیاوریم.

بدون تردید حاج آقا سید مهدی طباطبایی یکی از آن شخصیت‌های به یاد ماندنی هستند که جز خاطره خوش از ایشان نداریم. ایشان چهره‌ای اخلاقی بودند، الگوی تمام نمای اخلاق اسلامی و انسانی بودند، مواضع بسیار شجاعانه و متعادلی در امر سیاست داشتند، از افراط و تفریط پرهیز داشتند و اگر جایی زشتی و کاستی یا مواضع تندروانه می‌دیدند حسب تربیونی که در اختیار داشتند واکنش نشان می‌دادند. ایشان ملجأیی برای نمایندگان بودند. بعید می دانم نمایندگان در برخوردهای روزانه با ایشان و به محض رویارویی با ایشان چهره شأن باز نشده باشد و با یک حالت خاص با ایشان برخورد نکرده باشد. این چیزی است که من از ایشان به یاد دارم.

من رابطه خیلی خوبی با ایشان داشتم، نگاه بسیار بازی نسبت به اسلام داشتند و از تفکرات جمودگرایانه و متحجر یا متجددانه بسیار دور بودند. اینکه به نگاه اعتدالی ایشان اشاره کردم فقط اعتدال در مواضع سیاسی ایشان نبود در مواضع فکری و معرفتی هم معتدل بودند. نه آنچنان نگاه باز و به اصطلاح متجدد داشتند نه اسیر و گرفتار برخوردهای سنگ اندیشانه و متحجرانه بودند. واقعاً خودم وقتی خبر فوت ایشان را شنیدم بسیار متأثر شدم، امیدوارم که جای ایشان پر شود. هرچه که از این نمونه عالمان دینی بیشتر داشته باشیم جامعه سالم‌تر و امن تر و مجلس بهتری خواهیم داشت.

شما نگاه و تحلیل‌های جامعه شناسانه به مباحث و ساختارهای حکومتی دارید، با این نوع تحلیل چقدر جای خالی روحانیون مردمی از جنس سیدمهدی طباطبایی را در ساختار حاکمیتی خالی می‌بینید؟ خصوصاً که روحانیت از دوران انقلاب و مبارزات انقلابی و خصوصاً سال‌های ابتدای نظام رابطه نزدیکی با مردم داشت و به نظر می‌رسد گاهاً فاصله‌هایی ایجاد می‌شود؟

این سوال خیلی خوب و به جایی است. ما عالمان و روحانیون را در وهله اول متعلق به قدرت اجتماعی می‌دانیم نه قدرت سیاسی. وقتی پای قدرت اجتماعی و قلمرو عمومی به میان می‌آید در واقع پای مردم به میان می‌آید. این چیزی بوده است که توقع داشتیم و این نقشی است که روحانیون در طول تاریخ ایفا کرده‌اند. هرچقدر که روحانیت به قیمت نادیده انگاشتن نقش تاریخی خود وصل به قدرت سیاسی شوند، چه به معنای تصدی گری سیاسی چه تبعات آن تصدی گری که باعث فاصله گیری از مردم می‌شود، به تبع آن نقش تاریخی خودشان را کمتر ایفا می‌کنند یا می‌توانند ایفا کنند در نتیجه از چشم مردم هم می‌افتند.

مردم دوست دارند که روحانیون فارغ از برخی نقش‌های ضروری و خاص، کماکان نقش تاریخی و نظارتی خود را ایفا کنند، نمی‌شود آن نقش نظارتی را ایفا کرد مگر اینکه به عرصه قدرت و قلمرو اجتماعی و عمومی تعلق داشت. با درد مردم آشنا شد همزبان با مردم شد و اصلاً با زبان مردم آشنا بود. من هم معتقدم و بارها به این نکته اشاره کرده و تذکر داده‌ام که روحانیون نباید بعد از انقلاب رابطه دین و سیاست را صرفاً در قالب تصدی گری تعریف کنند و از نقش نظارتی و نظریه پردازی خودشان غافل شوند.

به تبع نقش نظارتی و نقش نظریه پردازی می‌طلبد که تا حدودی از حکومت ولو به صورت ذهنی فاصله بگیرند، بسیاری از کاستی‌ها را رصد کنند و تذکر دهند، نظریه پردازی کنند و راه حل ارائه دهند. این یکی از آسیب‌هایی است که هم نظری می‌شود آن را واکاوی کرد هم آثار این آسیب را در نوع نگاه مردم و برداشت مردم نسبت به روحانیت مشاهده کرد.

می‌توان حاج آقا طباطبایی را مصداق روحانیت مردمی دانست؟

بله ایشان واقعاً یک روحانی مردمی بودند. ببینید ایشان یک روحانی دم دست و همیشه در دسترس بود، ما هر وقت کاری با ایشان داشتیم مستقیم یا غیرمستقیم مثلاً استخاره‌ای از ایشان می‌خواستیم مضایقه نمی‌کردند. شاید برخی باوری به استخاره نداشته باشند ولی ایشان عجیب استخاره‌های خاصی داشتند و بدون اینکه مورد استخاره را بگوییم تشخیص می‌دادند که مورد چیست. این حکایت از صفای باطن ایشان دارد. یعنی اگر کسی روی خودش کار نکرده باشد و صفای باطن نداشته باشد و کشف و شهودی را پشت سر نگذاشته باشد نمی‌تواند خوابی را تعبیر کند یا آیه‌ای را تفسیر کند.

ایشان معبّر خواب خوبی هم بودند من خودم چندین بار خوابی دیده بودم و با ایشان در میان می‌گذاشتم و تعبیرهای درستی می‌کردند. این استخاره، تعبیر ایشان به نظر من برآمده و برخواسته از صفای باطن ایشان بود و از هرکسی هم ساخته نیست. خود این‌هایی که من اشاره کردم مثل استخاره به اصطلاح نشانه‌ای است که رابطه آنچنان صمیمی بود که ما به راحتی و با طیب خاطر سراغ ایشان می‌رفتیم چون آدم‌ها دوست ندارند برای تعبیر خوابشان یا استخاره سراغ هرکسی بروند در وهله اول به پاکی طینت و صفای باطن آن فرد توجه می‌کنند و بدون تردید آقای سید مهدی طباطبایی یکی از آنها بود.

حتی در مسائل شرعی برخلاف برخی روحانیون که خیلی سخت می‌گرفتند و طرف را به تکلف و سختی می‌انداختند ایشان خیلی راحت برخورد می‌کرد و پاسخی می‌داد که خیال طرف را آسوده می‌کرد. من یک نمونه‌ای یادم است که یک روز یکی از نمایندگان سراغ یکی از علمای مجلس رفت و گفت پلاک طلای فرزندم که نام یکی از مقدسات هک شده بود در چاه سرویس بهداشتی افتاه است. حکم چیست؟ آن عالم گفت باید تمام طبقات خراب شود آقای نماینده گفت ما که در یک طبقه نیستیم ده تا طبقه است نمی‌شود که همه طبقات زیرین خراب شود. بعد سراغ آقای طباطبایی رفت، آن مرحوم با تاکید بر اینکه آب جاری است راهکاری ساده را برای حل این مشکل به آن آقای نماینده ارائه کردند.

ببینید دوتا حکم درباره یک مساله داده می‌شود یکی می‌خواهد فرد را به تکلف بیندازد یکی هم راحت از کنار قضیه رد می‌شود و می‌گوید چون آب جاری بوده دیگر مسأله‌ای نیست. این دو تفسیر و برداشت از دین است که می‌توان مقایسه‌اش کرد. یعنی یکی برخورد روان با دین دارد و بیشتر با روح دین کار دارد حتی با فلسفه فقه مأنوس است و با روح فقه برخورد می‌کند یکی دیگر هم با شکل و صورت فقه. این قسم خاطرات بیانگر ابعاد شخصیتی آن عالم بزرگوار است.

منبع: مهر

15

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها