محمود دولت‌آبادی: دولت‌آبادی هست برای اینکه رگ گردنشان بلند شود/ آثار مرا نمی‌خوانند

محمود دولت‌آبادی در گفت‌وگو با روزنامه همشهری حرف‌های جالبی زده درباره نوشتن، نویسنده بودن و نویسنده‌های ایرانی.

محمود دولت‌آبادی: دولت‌آبادی هست برای اینکه رگ گردنشان بلند شود/ آثار مرا نمی‌خوانند

«کلیدر»، «جای خالی سلوچ»، «طریق بسمل شدن»، «روزگار سپری شده» و ... تنها بخشی از رمان‌هایی هستند که دولت‌آبادی به رشته تحریر درآورده و همه بارها و بارها تجدید چاپ شده‌اند. دولت‌آبادی که در نمایشگاه کتاب امسال هم با «بیرونِ در» حضور دارد در آخرین گفت‌وگویش درباره اینکه تبدیل به شمایل نویسنده ایرانی شده، می‌گوید: برای شما مهم است که الان چنین کسی را دارید. ولی برای من عادی است. نمی‌دانم که چیست. اصلا شما الان به زبان می‌آورید، می‌فهمم. ولی... هست. بله، خیلی مهم است چون آسان به‌دست نمی‌آید. هست و بنابراین، می‌شود گفت که این زندگی نفله نشده و این خوب است.

او در ادامه می‌گوید: من فکر کردم که یک کار می‌توانم انجام دهم و آن کار نوشتن است. تصمیم گرفتم این کار را به بهترین شکل انجام دهم. به همین سادگی. صورت ماجرا همین است ولی سیرتش یعنی اینکه در نوشتن چه می‌گذرد بر من. اصلا قابل وصف نیست.

خالق «کلیدر» که در جای دیگری از مصاحبه از نوشته‌هایش می‌گوید که آنقدر بد بوده‌اند که آنها را آتش زده درباره رنجی که در تمام این سال‌های نویسندگی برده می‌گوید: در روزگار سپری شده... ۳ بار تا لب مرگ رفتم و برگشتم. در «طریق بسمل شدن» جایی که ستوان انگشتش را می‌برد که بدهد به نوجوانی که همراهش است که بتواند رمق بگیرد، قلبم داشت می‌ایستاد. چطور می‌توانم این را توضیح بدهم؟ بنابر این مابه‌ازایی ندارد که بگوییم می‌ارزد یا نمی‌ارزد. من فکر کردم که کاری را بلدم و انجام می‌دهم و ان‌شاء‌الله خوب می‌شود. ولی نویسنده در عمق ذهن خودش می‌داند که چه کار می‌کند. چنین چیزی نه با تشویق میسر می‌شود و نه با تخفیف کنار گذاشته می‌شود. راهی است که داریم می‌رویم.

دولت‌آبادی همچنین به این سوال که چرا هیچ‌کدام از نویسنده‌های ایرانی راه او را دنبال نکردند اینطور پاسخ می‌دهد: بزرگ علوی اثری ترجمه کرده بود از تئودور نولدکه نویسنده‌ای آلمانی است. به نام «حماسه ملی ایران». نولدکه در این کتاب می‌گوید در ایران اسم فردوسی را که می‌آوری رگ گردن همه بلند می‌شود اما در عمل از هر ۱۰ هزار نفر یکی فردوسی خوانده است. یعنی انگار فردوسی برای این به‌وجود آمده که به او افتخار کنیم. نمی‌خواهم خودم را با فردوسی مقایسه کنم اما من فکر می‌کنم خیلی‌هایشان آثار مرا نمی‌خوانند. آقای دولت‌آبادی هست برای اینکه رگ گردنشان بلند شود اما آثارش را نمی‌خوانند. نه‌تنها آثار مرا نمی‌خوانند، بلکه آثار نویسندگان دیگر دنیا را هم نمی‌خوانند.

1980

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها