وقتی شیطان به شمایل بازاری در می‌آید/ روایتی کوتاه از گشت و‌گذار در بازاری عجیب

امروز به شیطان بازار اسلامشهر آمدیم جایی که حتی ساکنین هم از چرایی نامش نمی‌دانند.

وقتی شیطان به شمایل بازاری در می‌آید/ روایتی کوتاه از گشت و‌گذار در بازاری عجیب

به گزارش گروه اجتماعی خبر فوری ٬ آسمان اینجا در اسلامشهر آخرین منزلگاه خورشید است، اینجا در جنوبی‌غربی‌ترین نقطه پایتخت آفتاب دیر میاید و حضورش از پس آلودگی‌های هوا دوام چندانی ندارد. بوی چسبنده‌‌‌ای در جای جای جاده همراهیت می‌کند. بویی که در ذهنت تصویری ناخوشایند می‌سازد و تو را یاد زباله می‌اندازد.

درست چند قدم مانده به آخرین غروب و در جایی که مشام به بوی تند پراکنده اینجا عادت کرده است، در میان درختان و گیاهان تنک، پیرمردانی با کلاه شاپو و کت و شلواری مندرس، زیراندازی کوچک را پهن می‌کنند و رویش را پر می‌کنند از خرده ریزهایی دست چندم با قیمت‌های اندک.

اهالی این منطقه به این بازار با مساحت چند قدم در چند قدم می‌گویند شیطان بازار. علت این نام گذاری عجیب را که می‌پرسی، اول می‌خندند و بعد می‌گویند، لابد شیطان آنجاست دیگر! شیطان میان فروشندگان و خریداران.

پیرمردان فروشنده اما انگار روایتی از چرایی این اسم ندارند، فقط می‌دانند که باید این خنزرپنزرهایی که روی دستشان مانده را با قیمتی به فروش برسانند.

روایت‌ها از اینکه این اجناس چگونه به دست پیرمردان رسیده مشخص نیست،‌ عده‌ای می‌گویند اجناس دزدیست و عده‌ای دیگر می‌گویند که سخت بدست آمده. پیرمردان خنزرپنزری هم می‌گویند اجناس دسته دومیست که سخت و دیر بدست آمده است.

از لباس و گوشی و عینک تا کفش و دستبند و انگشتر در اینجا یافت می‌شود، خودشان می‌گویند از شیر مرغ تا جان آدمیزاد. بعضی وسایل عمری به اندازه پیرمردان دارند و برخی دیگر جوانتر هستند.

پلیس هم این مردم را خوب می شناسد، وقتی به دنبال آدرسی از آنها می‌گردی تنها کسی که می‌تواند تو را به سمت پیرمردان شاپو پوش راهنمایی کند، پلیس است:« کوچه درختی٬ پشت ساختمان شهرداری در نسیم شهر٬ اسلامشهر.»

پیرمردان اغلب لهجه دارند، اغلب نمی‌توانند فارسی سلیس صحبت کنند. معتاد نیستند، هیچ یک اثری از اعتیاد بر چهره ندارند. از دیگر ویژگی‌های رفتاریشان این است که تخفیفی در کارشان نیست، نه بر سر پوشاک،نه بر سر انگشتر و نه بر سر هیچ یک از کالاهای دست دوم و چندمی در این مکان دارند. هیچ کدام سر کوچکترین مساله‌ای با تو چانه نمی‌زنند.

اینجا حوالی غروب جای سوزن انداختن پیدا نمی‌شود، فقط مردان هستند که رژه می روند تا بتواند اندک کالایی برای زیستن بیایند. اینجا وقتی هنوز بوی چسبنده جنوب پایتخت هم قدم با آدمی است،پیرمردان بساط پهن می‌کنند و تا تاریکی در دل سیاه شیطان نفوذ نکرده پراکنده می شوند. پیرمردانی ساکن اسلامشهر که هیچگاه باور نمی کنند اجناسشان چگونه بدست می آید.

33

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 3
  • اریا شمس
    0

    اینجا خارج از محدوده اسلامشهر هست جز نسیم شهر که زیر مجموعه بهارستان هستند

  • حسین
    0

    دوست عزیزی ک زحمت این متن و کشیدی،بهتر بود قبل فوروارد کردنش تو تقسیمات استانی یه نگاهی مینداختی ببینی که نسیم شهر تو کدوم شهرستان استان تهرانه،بیسواد ترین ادمها هم اینو میدونن.باتشکر

  • ناشناس
    0

    اینجا که جز بهارستان است در ضمن آلودگی و کثیفی هوای تهران از همه جا بدتره

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها