«سرخپوست»؛ معمایی‌ جمع‌ و جور

جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر به پایان رسید و در ادامه پرداخت به فیلم‌های این رویداد سینمایی، چهار فیلم «23نفر»، «دیدن این فیلم جرم است»، «متری شش و نیم» و «سرخ‌پوست» را بررسی خواهیم کرد.

«سرخپوست»؛ معمایی‌ جمع‌ و جور

در جشنواره امسال، تعداد فیلم‌های باکیفیت و استاندارد کم‌تر از تعداد انگشتان دو دست بود. چهار فیلم «دیدن این فیلم جرم است»، «23نفر»، «متری شش‌و‌نیم» و «سرخ‌پوست» در بین فیلم‌های موفق امسال قرار می‌گیرند.
(توجه: دراین گزارش به بخش‌هایی از داستان فیلم‌ها اشاره می‌شود.)

دغدغه‌هایی‌ با فرم‌ آبرومند
«دیدن این فیلم جرم است»، فیلمی در ژانر سیاسی به کارگردانی و نویسندگی رضا زهتابچیان و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفاه محصول تازه سازمان سینمایی سوره حوزه هنری است. قبل از اکران فیلم در جشنواره، خبرهایی درباره داستان فیلم زهتابچیان منتشر شد؛ گروگان‌گیری با محوریت نیروهای بسیج! همین یک خط کافی بود تا حواشی زیادی برای فیلم به وجود بیاید. اول این که به دلیل ساخت فیلم موفق «آژانس شیشه‌ای» در دهه70، ناخودآگاه ذهن مخاطبان به سمت آن فیلم می‌رفت و توقع چیزی در حد و اندازه بهترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا ایجاد می‌شد. هرچند که اصولاً چنین توقعی نابجاست. فضای آژانس شیشه‌ای قصه و مختصات خودش را داشت و ضمن این که قبل از این فیلم، در نمونه‌های خارجی فضای گروگان‌گیری در یک محل مشخص، بارها تجربه شده بود؛ پس «دیدن این فیلم جرم است» ارتباطی به فیلم حاتمی‌کیا ندارد. مشکل بعدی که فیلم زهتابچیان را تهدید می‌کرد، محوریت قصه با بسیج بود. به هرحال بخشی از مخاطبان ممکن است نسبت به این موضوع به‌طور پیش‌فرض گاردی داشته باشند و همین باعث شود در صورت کوچک‌ترین ایراد در شخصیت‌پردازی یا قصه صدای قهقهه‌شان سالن را پر کند! اما آیا «دیدن این فیلم جرم است» به سمت شعارزدگی، گنده‌گویی یا گاف‌های عجیب و غریب می‌رود؟ زهتابچیان با تمام معذوریت‌هایی که در ترکیب بازیگران، دیالوگ و فضاسازی داشته توانسته حرف‌هایش را به شکلی آبرومندانه و در قامت یک فیلم سینمایی بزند. «دیدن این فیلم جرم است»، سعی دارد غیرت و عزت ملی را فریاد بزند؛ هرچند که به آن نقدهایی هم وارد باشد.

اسارت‌ با عزت
سینما بدون مخاطب معنا ندارد و تمام تلاش یک فیلم‌ساز این است که محصول نهایی‌اش مخاطب‌پسند باشد. برای جذب مخاطب به یک فیلم سینمایی المان‌هایی وجود دارد که بسته به سوژه و مضمون فیلم، کار سازندگانش سخت و آسان خواهد شد. برای مثال در یک فیلم کمدی یا جاسوسی المان‌های زیادی وجود دارد که فیلم‌ساز با استفاده از آن‌ها می‌تواند تماشاچی را با فیلم همراه کند. «23نفر» ساخته آقای مهدی جعفری است که بیشتر در بین اهالی سینما به‌عنوان یک فیلمبردار حرفه‌ای شناخته شده است. قصه این فیلم مربوط به حادثه‌ای است که طی آن، 23نفر از رزمندگان نوجوان کشورمان در طول جنگ به اسارت درمی‌آیند. صدام که خرمشهر را از دست داده برای مانور رسانه‌ای تصمیم می‌گیرد از این نوجوانان سوءاستفاده کند. آن‌ها را ملاقات می‌کند، به گردش می‌برد و دستور آزادی‌شان را می‌دهد. اما نوجوانان با غیرت ایرانی که احساس می‌کنند درحال بازیچه شدن به دست صدام هستند و احتمال دارد آبروی کشور با این کار برود، قید آزادی را می‌زنند و با تحمل شکنجه، اعتصاب غذا و... بر خواسته خودشان پا‌فشاری می‌کنند. چنین حادثه‌ای، هرچند که در یک کتاب و برنامه تلویزیونی جذاب است، اما این که بتواند روایتی سینمایی هم داشته باشد که مخاطب آن را پس نزند، کاری بس دشوار است. جعفری با تجربه‌اش در فیلم‌برداری توانسته قاب‌هایی جذاب را رقم بزند و با انتخاب و استفاده درست از بازیگران نوجوان حسی واقعی از شرایط را برای نسل جوان به وجود بیاورد. «‌23نفر» فیلمی است که در یک فضای ملی جایگاهی ارزشمند دارد.

ملتهب‌ و خوش‌ ریتم
آقای سعید روستایی پس از «ابدویک روز» که نظرات زیادی را نسبت به خودش جلب کرد، چند فیلم‌نامه نوشت تا این‌که فیلم دومش را بسازد. البته «متری شش‌و‌نیم» به همین راحتی‌ها ساخته نشد. به دلیل مسائل تولیدی و هم‌چنین چینش بازیگران، ساخت فیلم جدید روستایی با کمی تأخیر همراه شد؛ اما نهایتاً به جشنواره رسید. همان‌طور که از اخبار برآمده بود، فیلم دوم روستایی هم به موضوع اعتیاد می‌پردازد. این‌بار فیلم‌ساز به‌طور مستقیم وارد معرکه تولید، پخش و مبارزه با موادمخدر شده است. با گروه پلیس مواد مخدری سروکار داریم که به شکلی کاملاً رئالیستی به سراغ پخش‌کنندگان مواد می‌روند. شیوه برخورد و دستگیری مأموران مبارزه با مواد مخدر با قاچاقچیان بسیار واقعی از آب درآمده است. سکانس‌هایی که در برخورد با قاچاقچیان است- چه در عملیات و چه در بازداشتگاه- با کارگردانی شگفت‌انگیزی کار شده است. دکوپاژ و میزانسن سعید روستایی در چنین فضای شلوغ و پرتحرکی کاملاً استاندارد-با متری فراتر از سینمای ایران- است و می‌توان آن را از این حیث پیشرو دانست. شخصیت‌پردازی مأموران و چالش‌های‌شان با یکدیگر کاملاً ملموس است و در عین حال آزاردهنده نیست. ترسیم فضای بازداشتگاه سرد و تاریک است؛ اما نه از نوع منفی و سیاه‌نمایش. فیلم به خوبی فرجام فروش و مصرف مواد را نشان داده و به خوبی در این مسیر قدم برداشته است. قاضی فیلم که نماینده دستگاه قضا است، فردی جدی در عین حال عادل است، به شکلی که حتی نسبت به اتهام یک قاچاقچی درباره مأمور پلیس بی‌تفاوت نیست و آن را بررسی می‌کند. قاضی فیلم روستایی محترم است و سعی می‌کند کودکی را که به خاطر پدرش اسیر قاچاق مواد شده، نجات دهد. شخصیت قاچاقچی فیلم هرچند که سعی دارد شرایط امروزش را محصول فقر و ناهنجاری‌های اجتماعی معرفی کند؛ اما قاضی با یک سؤال ساده، منطقش را زیر سؤال می‌برد و مشخص می‌شود بیش از شرایط جامعه، عقده‌های فردی محصول این وضعیت است. هرچند که فیلم‌نامه «متری شش و نیم» در جاهایی دوپاره به نظر می‌رسد و از مأمور مبارزه با مواد مخدر به سمت قاچاقچی حرکت می‌کند؛ اما محصول نهایی و کارگردانی فیلم به قدری استاندارد است که باید فیلم جدید روستایی را فیلمی باکیفیت و خوش‌ساخت دانست.

معمایی‌ جمع‌ و جور
آقای نیما جاویدی پس از «ملبورن» که در جشنواره‌های خارجی مورد توجه زیادی قرار گرفت، این‌بار با «سرخ‌پوست» سراغ فیلمی معمایی رفته است. نخستین غافلگیری این فیلم به واسطه انتشار عکس بازیگر اصلی‌اش یعنی نوید محمدزاده بود. محمدزاده دراین فیلم در شمایل یک افسر زمان پهلوی و با سن و سالی بیش از سن واقعی‌اش ظاهر شده بود. «سرخ‌پوست» در یک زندان که در آستانه تخلیه است روایت می‌شود. در دهه40 در یکی از شهرهای کشور، فرودگاهی در کنار زندان در حال ساخت است و قرار است به‌دلیل افتتاح آن توسط دربار، هرچه زودتر این محل تخلیه شود. نقش رییس این زندان را نویدمحمدزاده بازی می‌کند. پس از تخلیه زندان و در زمانی که اعلام می‌شود قرار است رییس زندان، رییس شهربانی بشود و ارتقا بگیرد، مشخص می‌شود یکی از زندانیان در این جابه‌جایی مفقود شده و احتمالاً فرار کرده است. رییس زندان و مددکار زندان که پریناز ایزدیار بازی‌اش می‌کند مشغول جست‌وجوی زندانی می‌شوند. این که فیلم‌ساز جوان سراغ سوژه‌ای خاص و جسورانه به لحاظ فنی- آن هم در بستر تاریخی- رفته، ارزشمند و قابل دفاع است. کارگردان با توجه به روایت قصه‌ای در یک لوکیشن خاص به خوبی توانسته قصه را پیش ببرد و با استفاده از موسیقی، فضاسازی بکند و التهاب ایجاد کند. بازی محمدزاده این بار در نقشی متفاوت به خوبی به نتیجه رسیده و توانسته این بار برخلاف اکثر نقش‌های قبلی‌اش، شخصیتی آرام و به دور از داد و فریاد و المان‌های هیستریک بروز دهد. نوید محمدزاده برای درآمدن این نقش به خوبی از زبان بدن بهره برده است. البته این فیلم خالی از نقص نیست. ریتم داستان آن‌طوری که باید در قامت یک فیلم معمایی نیست و جاهایی کش‌دار می‌شود. شخصیت مددکار و نحوه رفت و آمدش کمی به قصه ناچسب است و شاید بزرگ‌ترین خلأ و مشکل فیلم مربوط به جمع‌بندی قصه است. حدود 90دقیقه درگیر پیدا کردن یک زندانی می‌شوی و ناگهان به واسطه وزش باد و تماشای نقشه زندان، محل اختفای‌اش مشخص می‌شود. مشخص نیست چرا رییس زندان که در طول فیلم همه‌جوره در پی دستگیری زندانی فراری بوده، ناگهان در سکانس آخر با آن‌که وی را یافته، نادیده‌اش می‌گیرد و اجازه می‌دهد فرار کند؟!

منبع: صبح نو

1981

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها