سینمای ایران در دوران پسا برجام/یادداشت‌هایی بر جمع‌بندی جشنواره فجر

خب، به‌نظر می‌رسد حالا نهادهای مختلف دست‌به‌کار شده‌اند و صاحب سینمایی هستیم متعلق به دوران پسا برجام، که می‌شود مولفه‌های مشترکی را درون آن جستجو کرد.

سینمای ایران در دوران پسا برجام/یادداشت‌هایی بر جمع‌بندی جشنواره فجر

مولفه‌هایی که می‌شود بخش‌هایی از آن‌ها را به روح زمانه نسبت داد، و در مواردی هم ماجرا متفاوت است و حاصل دخالت و پیشنهاد مستقیم نهادهای ذی‌ربط به‌نظر می‌رسد. در آثاری که گاهی نام کارگردان، فقط یک دکور است برای تولید محصولی که حاصل همکاری گروه تصمیم‌ساز بزرگ‌تری است.

از جمله ایده‌های مشترک در این فیلم‌ها، پذیرش "شکست" است؛ نمایش به‌انتها رسیدن یک مسیر. پایان متری شیش و نیم، فیلمی که وزیر ارشاد اعلام کرد از ابتدا با حمایت دولت تولید شده، با وجود اعدام مرد قاچاقچی، یک بن‌بست مطلق است. پلیس مبارز، به معتاد سرچهارراه پول می‌دهد تا گند ماجرا از این بیشتر درنیاید. در جان‌دار، دیگر فیلمی که به‌نظر می‌رسد قرار است بازتاب دهنده منویات بخشی از جریان‌های حاکم باشد، بهای برون‌رفت از بحرانی که گره‌اش در مسیر فیلمنامه، مدام کور و کورتر شده، چشم پوشیدن از ناموس است. شخصیت منفی ماجرا هم در انتهای فیلم، هیچ از قدرت‌اش برای از هم پاشیدن خانواده، کم نشده. در زهرمار، تا قبل از آن که به‌پایان ماجرا برسیم، فاصله‌‎ی میان مردم و مداح صاحب ارزش‌ها، آن قدر هست که با هیچ چسبی به‌هم نمی‌چسبند. یادمان باشد که این اولین باری است که از طریق یک محصول رسمی سینمای ایران، متوجه می‌شویم غلامرضا تختی، "قطعن" خودش را کشته است، نه این که به خاطر تاثیرش، او را از بین برده باشند. نمایش شکست و رسیدن به بن‌بست نهایی، بخش مهمی از فیلم‌های امسال سی و هفتمین جشنواره‌ی فیلم فجر را تشکیل می‌داد. شکل برخورد با این شکست بود، که متفاوت بود.

و یکی از مهم‌ترین پیشنهادهای سینمای امروز ایران و تحت تاثیر تئوری‌های روز دولت و دیگر نهادها، برای برخورد با این شکست نهایی، پذیرش این شکست، انفعال، و سروسامان دادن به یک جور آشتی زورکی است. پیش از آن به این نکته توجه کنیم که سینمای ایران، در کار مشروع نشان دادن یا حداقل مفید نمایاندن و به سرانجام رساندن پول‌های مبهمی است که در فضای آشفته‌ی امروز ردوبدل می‌شوند. در طلا، [خطر اسپویل در جمله‌ی بعد]، پول نامشروع، به‌درد فرار دخترک معصوم می‌خورد. در ایده‌ی اصلی، به این نتیجه می‌رسیم که همه دزدیم، پس بهتر که به دزدهای داخلی احترام بگذاریم تا این که بخواهیم سراغ دزدهای خارجی برویم! در متری شیش و نیم، همدلی با قاچاقچی که پول حاصل از قاچاق را صرف پیشرفت خانواده می‌کند، بسیار بیش از حد معمول است. در زهرمار، مداح نامزد کرسی شورای شهر، پول را از سرمایه‎‌‌دار ظاهرن فاسد می‌گیرد تا به زن خیابانی بخت برگشته بدهد تا مشکل‌اش را حل کند. تختی این دوران سینمای ما هم مرد به آخر خط‌رسیده‌ای است که از حکومت پول و جایزه می‌گیرد تا بین مردم کوچه و خیابان پخش کند. و خوب است نگاه کنیم که این کم و بیش همان مسیری است که سینمای امروز ایران، می‌رود. سینماگرانی که پول را از بیت‌المال یا از مسیرهای مشکوک به‌دست می‌آورند، تا آثاری ظاهرن انسانی بسازند. مهناز افشار، سلبریتی نمونه‌ای این روزهای این سینما، در جلسه‌ی مطبوعاتی‌اش از رسانه‌ها خواست از منبع پول‌ها نپرسند، چون خروجی‌اش مهم است!

حالا در این بروبیا، پیشنهاد سینمای اغلب وابسته‌ و منفعل ایران در این شرایط فکسنی چیست؟ آشتی زورکی! و این یکی دیگر از جنبه‌های مهم سینمای پسابرجامی ماست. سینمایی که به‌نظر می‌رسد تنها در شرایط انحصار و خارج از جریان آزاد نمایش فیلم خارجی، می‌تواند به حیات‌اش ادامه دهد. پیشنهادهای فیلم‌ها را مرور کنید: هر طور شده آشتی کنید و بگذرید، از قسم گرفته تا زهرمار. در زهرمار، مداح نماینده‌ی ارزش‌های رسمی از زن فلک زده‌ی نماینده‌ی عموم مردم، می‌خواهد او را ببخشد که برای چند دهه پشت‌اش را خالی کرده بوده. نتیجه هم نزدیک‌تر شدن قلب‌های‌شان است. در متری شیش و نیم، [خطر اسپویل در جمله‌ی بعدی] پلیس سخت‌گیر و کم‌وبیش آرمان‌گرای فیلم به‌این نتیجه می‌رسد که ماجرا را عوض مبارزه، با بخشیدن پول رفع و رجوع کند. درباره‌ی تختی این سینما خم که صحبت کردیم. نهایت پول می‌گیرد دست‌اش و بین در و همسایه پخش می‌کند. جان‌دار، از فیلم‌های نمونه‌ای این دوران که به‌نظر نمی‌رسد دو کارگردان جوان‌اش، مولفان اصلی‌اش باشند، تنها ایده‌ای که در قبال نیروی تهدیدگر به ذهن سازندگان‌اش رسیده، این است که دو جناح با هم آشتی کنند، در جشنواره‌ای که اغلب از تسلیم شدن، آشتی کردن، زیرسبیلی در کردن و... حرف می‌زنند.
صحبت درباره‌ای فیلم‌های این جشنواره‌ را ادامه خواهیم داد. جشنواره‌ای که "مهم" است، چه فیلم‌هایش را دوست داشته باشیم یا نه.

منبع: کافه سینما

1981

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها