پنج علامت آخر الزمان/ از علائم ظهور كدام يك تا كنون به وقوع پيوسته است؟

در زمينه علائم ظهور حضرت مهدي(عج)، و اين كه كدام يك از آن‏ها به راستي به وقوع پيوسته است، نمي‌‏توان قضاوت قاطعي را ابراز نمود.

پنج علامت آخر الزمان/ از علائم ظهور كدام يك تا كنون به وقوع پيوسته است؟

به گزارش خبر فوری ، در روايات برخي امور به عنوان نشانه‏ هاي ظهور ذكر شده است. از جمله انحراف بني عبّاس و از هم گسستن حكومت آنان، جنگ صليبي، فتح قسطنطنيه به دست مسلمانان، در آمدن پرچم‏هاي سياه از خراسان، خروج مغربي در مصر و تشكيل دولت فاطميان، وارد شدن ترك‏ها در منطقه بين النّهرين، وارد شدن روميان در منطقه رمله و شام، رها شدن كشورهاي عرب از قيد قدرت‏هاي ظالم (استعمار)، بالا آمدن آب رودخانه دجله و سرازير شدن آن به كوچه‏ هاي كوفه، بسته شدن پل روي دجله در بين بغداد و كرخ، اختلاف بين شرق و غرب و جنگ و خونريزي فراوان، خروج سفياني، خروج يماني، خروج دجال، صيحه آسماني، قتل نفس زكيه، فراگير شدن جهان از ظلم، رواج علوم ديني در قم و نشر آن در ساير بلاد و....(۱)
ليكن از اين امور نمي‏توان قضاوت نمود كدام يك حتمي و كدام يك غير حتمي است، نيز كدام يك به وقوع پيوسته و كدام يك در آينده به وقوع مي‏پيوندد و آن چه به وقوع پيوسته، همان است كه در روايات آمده است.
براي روشن شدن اين مطالب لازم است اموري بدين شرح بيان گردد.
۱- نامعلوم بودن وقت ظهور: اگر از نشانه ‏هاي ظهور سخن به ميان مي‏آيد، بدين معنا نيست كه از اين طريق وقت ظهور حضرت مهدي(عج) را مشخص كنيم. بنا به مصالحي زمان ظهور حضرت مشخص نشده است. هيچ كس جز خدا از وقت دقيق ظهور حضرت آگاه نيست. بارها از امامان(ع) در مورد زمان خروج قائم پرسيدند، اما آنان از مشخص نمودن آن نهي نمودند و زمان ظهور را همانند علم به قيامت در انحصار خدا معرّفي كرد.(۲)
"شيخ طوسي" در اين‏باره مي‏گويد: زمان ظهور مهدي(عج) به روشني بر ما معلوم نيست، بلكه او تا آن‏گاه كه خداوند اجازه خروج بدهد، از ديدگاه ما پنهان است.(۳)
بنابراين نشانه‏هاي ظهور تنها بيانگر نزديك شدن زمان ظهور است. بيش از آن نبايد انتظار داشت. حال اگر روايتي باشد كه در آن زمان ظهور حضرت مشخص شده است، ناگزير بايد آن را توجيه نمود و يا به كناري نهاد.
۲- مراد از نشانه ‏هاي ظهور: مقصود از نشانه‏ هاي ظهور اين نيست كه با تحقق هر يك ظهور حضرت وقوع مي‏يابد، بلكه مراد، رخدادهايي است كه بر اساس پيشگويي معصومان(ع) پيش و يا در آستانه ظهور حضرت مهدي(عج) پديد خواهند آمد كه تحقق هر يك نويد نزديك‏تر شدن ظهور حضرت است، به گونه‏اي كه با وقوع تمامي آن رخدادها و به دنبال آخرين نشانه‏هاي ظهور، حضرت قيام خواهد نمود.
۳- انواع نشانه ‏هاي ظهور: با نگاهي به روايات معصومان(ع) مي‏توان نشانه‏هاي ظهور را بدين شرح تقسيم و دسته بندي نمود:
أ) نشانه‏هاي حتمي و غير حتمي: نشانه‏هاي شماري به روشني به عنوان علائم حتمي ظهور ياد شده است؛ بدين معنا كه بدون هيچ قيد و شرطي قطعاً تحقق خواهند يافت و ظهور حضرت منوط به پيدايش آن‏ها مي‏باشد، امّا نشانه‏ هاي غير حتمي به نشانه ‏هايي گفته مي‏شود كه مقيد و مشروط به اموري هستند كه در صورت تحقق آن‏ها، به عنوان نشانه به شمار مي‏آيند.(۴)
ب) نشانه ‏هاي عادي و غير عادي: برخي از نشانه ‏هاي ظهور به روال طبيعي و عادي تحقق مي‏يابد، مانند زوال دولت عباسيان، ولي برخي به روال غير طبيعي و غير عادي است مانند "صيحه آسماني" و "طلوع خورشيد از مغرب".
اين دسته روايات را بايد به نوعي خاص معنا نمود، چون پديدار شدن آن‏ها عادتاً ممكن نيست. اين‏ها را يا مي‏بايست در چار چوب معجزه قرار داد و توجيه نمود، يا از معناي ظاهري آن دست كشيد و به معناي كنايي و مجازي آن دانست.
ج) نشانه‏هاي متصل و غير متصل: در روايات شماري از نشانه‏ هاي ظهور به گونه‏اي بيان شده است كه از آن‏ها استفاده مي‏شود بين آن‏ها و ظهور حضرت فاصله‏اي وجود ندارد، بلكه به زمان ظهور متصل مي‏باشند، مانند خروج سفياني و يماني. اين‏ها نشانه ‏هاي متصل به ظهورند، امّا بيشتر نشانه‏ ها به گونه ‏اي ديگر است كه بين تحقق آن‏ها و زمان ظهور حضرت مهدي ممكن است فاصله زيادي وجود داشته باشد، به عنوان مثال در روايات آمده: يكي از نشانه‏ها در آمدن پرچم‏هاي سياه از خراسان است. حال اگر اين را به خروج ابومسلم خراساني و سپاه سياه جامگان تفسير كنيم، بين اين نشانه و ظهور حضرت مهدي زمان طولاني فاصله است.
۴- شمار نشانه‏ هاي ظهور: در مورد شمار نشانه‏ هاي ظهور پاسخ دقيق و روشني وجود ندارد.
برخي از عالمان بزرگ مانند شيخ مفيد در بحث "علامات قيام القائم" با اشاره به اخبار و آثاري كه از معصومان(ع) رسيده، بيش از پنجاه نشانه را بيان كرده است.(۵) برخي ديگر همانند علامه مجلسي شمار بيشتري را متذكّر شده ‏اند.(۶)
عالمان اهل سنت در كتاب‏هاي خويش به برخي امور ديگر اشاره كرده ‏اند. هنگامي كه به اين آثار و نشانه ‏ها و روايات دقت كنيم، متوجه مي‏شويم كه:
برخي از علائم تنها نشانه ظهورند و برخي نشانه ظهور و برپايي قيامت.
بعضي كلي هستند و برخي به امور جزئي پرداخته‏اند. برخي از نظر سند مشكل دارند و پاره‏اي مشكل ندارند. برخي در دلالت معنايي مشكل دارند و بعضي ندارند، بنابراين نمي‏توان در مورد و تعداد نشانه‏هاي ظهور قاطعانه سخن گفت.
۵- خلط بين نشانه ‏هاي ظهور و برپايي قيامت: برخي از نشانه‏ها مانند خروج دجال و طلوع خورشيد از مغرب، در پاره‏اي از منابع روايي، از نشانه‏هاي برپايي قيامت و "اشراط الساعة" آمده است اما در بعضي ديگر از نشانه‏هاي قيام حضرت مهدي(عج)، به نظر مي‏رسد در برخي روايات بين اين دو دسته نشانه ‏ها جابجايي صورت گرفته باشد. بعيد نيست برخي از نشانه‏هاي غير عادي كه در پاره‏اي از منابع روايي، از نشانه‏هاي ظهور حضرت آمده است، نشانه‏هاي برپايي قيامت باشند، نه نشانه ‏هاي ظهور، چون اين گونه امور با "اشراط الساعة" بيشتر تناسب دارد.
۶- خلط بين قائم و مهدي موعود: در روايات گاهي سخن از حضرت مهدي آمده است و گاهي از قائم، نمي‏توان تمامي مواردي را كه واژه قائم به كار رفته است، به مهدي موعود حمل نمود، چرا كه اين واژه به تمامي امامان(ع) اطلاق شده است. در روايت آمده است "كلّنا قائم بأمراللَّه واحدٌ بعد واحد؛(۷) همه ما يكي پس از ديگري قيام كننده به حكم خدا هستيم".
نيز به غير امامان هم اطلاق شده، چرا كه قائم به معناي قيام كننده است. هر كسي كه انقلاب كند و مردم را بر ضد ظلم فرا خواند، قائم است. امام علي(ع) در خطبه‏اي كه در مورد حوادث آينده ايراد كرد فرمود: "إذا قام القائم بخراسان... و قام منّا قائم بجيلان؛(۸) هنگامي كه قائم در خراسان قيام كند و قيام كننده‏اي از ما در سرزمين گيلان قيام كند...". اين احاديث را نمي‏توان درباره حضرت مهدي(عج) دانست.
۷- خلط بين "فرج" و ظهور حضرت مهدي(عج): گرچه ظهور حضرت مهدي(عج) براي اهل بيت پيامبر(ص) و شيعيان فرج و گشايش است، ليكن همه جا واژه فرج را نمي‏توان به ظهور حضرت مهدي حمل نمود. متأسفانه گاهي چنين خلطي يافت مي‏شود.
پيش گويي‏هاي معصومان در مورد رخدادهاي دوران حكومت امويان و عباسيان و چگونگي فروپاشي آن‏ها و حركت هايي كه در مقابل آن‏ها شكل مي‏گيرد، گاه از آن‏ها به علائم فرج ياد شده است، كه لزوماً به معناي نشانه‏هاي ظهور حضرت مهدي(عج) نيست، بلكه مي‏تواند به معناي لغوي فرج؛ يعني گشايش در كار شيعيان باشد.
۸- احتمال جعل و تحريف: اهميّت بحث مهدويّت به ويژه بهره مندي آن از بار سياسي از يك شو، و علاقه شديد مسلمانان به آگاهي از چگونگي رخدادهاي آينده و پديدار شدن نشانه‏هاي ظهور از سوي ديگر، سبب شد كه برخي در پي تحريف و جعل روايات در زمينه مهدويّت و نشانه‏هاي ظهور برآيند.
با دقت در رواياتِ نشانه‏هاي ظهور اين سخن تأييد مي‏شود، زيرا بسياري از رواياتي كه در زمينه نشانه‏هاي ظهور وجود دارد، از نظر سند ضعيف و قابل مناقشه است و دلالت آن‏ها نيز با مشكل مواجه است.
از مطالبي كه بيان شد، به اين نتيجه نايل مي‏شويم كه در زمينه علائم ظهور حضرت مهدي(عج)، و اين كه كدام يك از آن‏ها به راستي به وقوع پيوسته است، نمي‏توان قضاوت قاطعي را ابراز نمود.


پي نوشت‏ها:
۱. سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبري، ج ۲، ص ۴۷۲ به بعد؛ كتاب الغيبة، محمد بن ابراهيم نعماني، ص ۲۸۳ - ۲۴۷؛ سفينة البحار، ج ۲، ص ۴۴۵.
۲. مجلسي، بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.
۳. الغيبه، ص ۴۲۵.
۴. مجله حوزه، شماره ۷۲، ص ۲۴۰.
۵. ارشاد، ج ۲، ص ۳۶۸ به بعد.
۶. بحار، ج ۵۲، ص ۲۷۹ - ۱۸۰.
۷. كليني، كافي، ج ۱، ص ۵۳۶.
۸. مجلسي، بحار، ح ۵۲، ص ۲۳۵.

منبع : پاسخگویی به سوالات و شبهات دینی

منبع: پاسخگویی به سوالات و شبهات دینی

38

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 2
  • علیرضا فیروزیانع
    0

    چرا امام زمان ما ظهور نمي كند؟   دكتر عليرضا فيروزيان سالها بود که مانند بسیاری از مردم جهان از خداوند مهربان ، در خواست ظهور امام زمان (ع) را می کردم و از اینکه ظهور نمی کند ناراحت بودم تا شبی با خود اندیشیدم که شاید مانعی وجود دارد و من به آن فکر نکرده ام ، با خود گفتم نکند تمام راههای ورودی به شهر را بسته و افرادی را نیز بر دروازه ها گمارده ایم که کسی به شهر وارد نشود و بعد در خانه نشسته و انتظار ورود مهمان عزیزی را می کشیم . کمی دقیق تر شدم و خود را جای تک تک افراد جامعه که ظهور امام زمان (ع) را انتظار می کشند قرار دادم و در آئینه وجدان به قضاوت خود پرداختم .  در مرحله اول خود را جای یک حاکم قرار دادم و دیدم فرد قدرت طلب و  گاهی پول پرستم و دوست دارم مردم در جلو پایم زانو بزنند و به خاک بیافتند و مرا کرنش کنند و اگر چنین نکنند به زندانشان می افکنم .در این حال و هوا تصور نمودم که اگر امام زمان (ع) ظهور کند و بخواهد این مقام و شوکت را از من بگیرد تحملش برایم مشکل است و با فراهم کردن لشکری از افراد جاهل در مقابل او می ایستم ، همچون معاویه که با عزلش از حکومت توسط علی(ع) مخالفت نمود و به جنگ با علی (ع) پرداخت . بعد خود را جای یک عالم دینی قرار دادم و دیدم علم و فهمم از دین بسیار  کم است و نمی توانم مانند شهید مطهری ( ره ) و علمای بزرگ دین باشم و چون تقوی ندارم از فرقان الهی و امداد غیبی نیز بی بهره ام و در نتیجه هر حکمی که می دهم مطلبی است که اطرافیانم به من دیکته کرده اند و من نیز قادر نیستم دست رد به سینه آنها زده و از دستوراتشان سرپیچی کنم ، چون اگر چنین کنم آنها با توطعه و افشاگری ، بی علمی مرا به نمایش می گذارند ،از آن بدتر اینکه دیدم در لوای نام من ، به ظلم و خیانت و چپاولگری مشغولند . در یک کلام وقتی به خود در این منصب نگریستم وحشت زده شدم و دامنه خوف آنقدر گسترده بود که ترسیدم قبل از مرگ در این افکارم بسوزم لذا فوراًَ از این وضعیت خارج شده و نفسی تازه کشیدم ، چون بدترین شغل دین را نان دانی قرار دادن است . خود را جای بزرگان اقتصاد و تجار عمده گذاردم و دیدم چیزی از اقتصاد  نمی دانم لذا مجبورم به احتکار ، رانت خواری ، ربا خواری ، رشوه دادن ، گرانفروشی ، کم فروشی ، و...... پناه ببرم و گاهی هم حاضرم برای درآمد بیشتر ، دینم ، آبرویم ، خانواده ام ، ملتم ، میهنم را نیز حراج کنم مثلاً اجناس بنجل کشورهای دیگر را وارد کشور کنم و با حیله و نیرنگ به مردم بفروشم و بعبارتی برای درآمد بیشتر نوکری شرکتهای خارجی را در ایران بپذیرم و به تبلیغ اجناس نه چندان خوب آنها بپردازم و با این کار تولیدات و اقتصاد کشور را نابود کرده و به مرد م ظلم کنم. البته در این میان گاهی برای ربودن گوی نوکری بیگانگان از دست رقبا مجبورم دست به هر جنایتی بزنم. خود را جای بزرگان علم جدید قرار دادم و دیدم از خود خلاقیت و نبوغی  ندارم و هنری جز چشم دوختن به لبان اجنبیان نیاموخته ام و آنچه آنها می گویند را ، وحی منزل می دانم و جالب آنکه استعمارگران این مطلب را فهمیده اند و بوسیله من افکارشان را در جامعه رواج می دهند و مردم نیز که مرا صاحب علم و تفکر می دانند ناآگاهانه پیروی می کنند . در این میان گاهی آنقدر به من مقام علمی کاذب می دهند که نمی توانم تصور کنم که علمی ندارم و گاهی هم که به بی علمی خود پی می برم مجبورم برای آنکه کسی از من پیشی نگیرد ، افراد بی علم تر را  دور خود جمع کنم و با پتک جهالت بر سر دانایان بکوبم تا جان نگیرند . خود را جای اعضای اصلی و هواداران نزدیک باندهای سیاسی قرار دادم و  دیدم تا گروهم حاکم است و منافع شخصی ام بطرق شرعی و غیر شرعی تامین است همه چیز را در جامعه مثبت می دانم ولی موقعیکه باند سیاسی ام در انتخابات شکست می خورد دائم این مطلب را تکرار می کنم : در انتخابات تخلف صورت گرفته است ، وضع جامعه بد شده یا بد خواهد شد ، اسلام در خطر است و ......... و در نهایت اگر نتوانم با شایعه سازی و ایجاد رعب و وحشت نظر مردم را به گروه خود مثبت کنم به فکر انتقام از مردم می افتم ، و از سرمایه داران و افراد خائن داخلی مدد می گیرم و اگر باز موفق نشدم از بیگانگان استعمارگر درخواست کمک می کنم که آنها بیایند و با همکاریم کودتا کنند ، تا گروهم را حاکم سازند . بعبارتی بندگی اجنبیان را می پذیرم تا گروهم با خواری بر مردم حکومت کند . به اجتماع عام آمدم و خودرا جای افراد مختلف قرار دادم ، مثلاً خود را جای روسای اداره ها قرار دادم و دیدم چون لیاقت ندارم مجبورم برای حفظ  آبرویم ، باج بدهم ، در مقابل بی نظمی و خلافکاری سکوت کنم ، و بعد از مدتی هم مجبورم در خلافهای آنها شریک شده و گاهی هم پیشی بگیرم ، نان قرض بدهم و نان قرض بگیرم و با باند قدرتی که تشکیل داده ام هر کار خلافی را که می خواهم انجام می دهم و کسی نمی تواند به من اعتراض کند و هر کس اعتراض کند ، ریشه اش را از بن می کنم . خود را جای معاونان و مدیران میانی قرار دادم و دیدم چون لیاقت این  منصب را ندارم ، حیاتم در باند بازی است و برای آنکه بتوانم موقعیتی داشته باشم مجبورم با هم رتبه ائی هایم باند و شبکه ای درست کنم تا بتوانم بر ریاست اداره نیز نفوذ داشته و او را وادار به انجام خواسته هایم گردانم و اگر چنین نکرد ، کمر همت به تضعیف و نابودی او ببندم خود را جای کارمندان جزء قرار دادم و دیدم احساس عجز و ناتوانی می کنم  و در حالی که رزاق را فراموش کرده ام دنبال گرفتن روزی خود از دست بندگان خدا هستم و حاضرم برای بدست آوردن آن هر کاری بکنم و هر دستوری را ( هرچند خلافی آشکار باشد ) انجام دهم و در نهایت اگر وجدانم مرا آزار داد با گفتن این جمله که مامورم و معذور وجدانم را سرجایش بنشانم . گاهی  هم به خود ارتقاء درجه می دهم و آتش بیار معرکه و شریک در خلافکاری آنها می شوم و برای خود سهام می خرم و البته پارتی بازی را نیز از شیر مادر حلالتر می دانم و رشوه خواری را نیز با توجه به شرایط موجود در جامعه حکم به حلال بودن می دهم . خود را جای افراد در مشاغل آزاد قرار دادم ، مثلاً خود را جای نانوا قرار دادم و دیدم بهترین نانها مربوط به خودم و آشنایانم است ، نوبت را رعایت  نمی کنم ، در پخت نان دقت ندارم و آرد مرغوب را به نان نامرغوب تبدیل می کنم و عذاب وجدان نیز ندارم ، ولی موقعیکه به مغازه قصابی مراجعه می کنم توقع دارم او عادل باشد و گوشتها را درست تقسیم کند و از اینکه عدالت را در عمل او نمی بینم نارحتم و امام زمان (ع) را جاهلانه صدا می زنم و می گویم چرا نمی آئی تا سر این افراد ظالم را بزنی ؟!! خود را جای قصاب گذاردم و دیدم اگر بتوانم برای درآمد بیشتر کشتار خلاف انجام می دهم و سالم بودن حیوان برایم اهمیتی ندارد و از اینکه سلامت مردم را به خطر می اندازم ترس از خدا ندارم و در موقع فروش نیز گوشت سالم و خوب را به دوستان و آشنایانم می دهم ، اما در مراجعه به کسبه دیگر ، همچون نانوا  می اندیشم و امام زمان (ع) را برای اجرای عدالت صدا می زنم . خلاصه آنکه خود را جای افراد مختلف جامعه با شغلها و موقعیتهای متفاوت قرار دادم و دیدم هر جا منافع دنیوی ام تامین بود خرسند بودم و برای کسب منافع بیشتر از هیچ خلافی کوتاهی نمی کردم و البته در این میان اگر کسی جلوم را سد می نمود و نمی توانستم به هیچ طریقی اهدافم را دنبال کنم و یا ظالمی قدرتمندتر حقم را پایمال می کرد ، دست به دعا بر می داشتم و می گفتم ای خدا تو ظلم را نمی بینی ؟!! پس چرا امام زمان (ع) را به دادمان نمی فرستی تا حقمان را باز ستاند؟! و بعبارتی دیگر وقتی به خود رجوع کردم دیدم بنده همیشه امام زمان (ع) را نمی خواهم و او را گاهی صدا می زنم ، یعنی تا دنیا بر کام است و خود قدرت غالبم و ظلم می کنم مثلاً پارتی بازی می کنم ، اختلاس می کنم ، رانت خواری می کنم ، امام زمان (ع) را نمی خواهم ولی موقعیکه حقم را پایمال می کنند یا حتی منافع ناحقم  به خطر می افتد چون به آن عادت کرده و آن را حق خود می دانم ، فکر می کنم به من ظلم شده و دوست دارم فریاد رسی بیاید تا حقم را باز ستاند .  گاهی از این نیز اوضاع وخیم تر است و با آنکه می دانم حقم نیست ، از خدا می خواهم که امام زمان (ع) را بفرستد تا آن چیزی را که حقم نیست برایم بستاند و البته کلاه شرعی آن را نیز بافته ام و می گویم چون آن چیز را فلانی که حقش نیست گرفته ، بنده نیز باید بگیرم و با این صحبت وجدان خود را فریب داده و حامی افکارم می گردانم . مثلاً رئیس اداره  ساعات کار مقرررا رعایت نمی کند ، من نیز آن را دلیل شرعی برای رعایت نکردن ساعات کار اداری خود در نظر می گیرم یا مثلاً در جامعه چند گرانفروش می بینم و آن را دلیل موجه برای گرانفروشی در شغلم قرار می دهم و اگر کسی یا ارگانی جلوم را بگیرد ناراحت می شوم و احساس می کنم که آنها ظالمند و حقم را پایمال کرده اند و در نتیجه از خدا فریاد رس می طلبم !! گاهی هم دیدم همه چیز را می دانم و از اینکه خلاف شرع عمل می نمایم بسیار ناراحت و ترسانم ولی راهی برای خلاصی ندارم چون عقلم اسیر است و این اسارت مرا به اعمال خلاف وا می دارد . مثلاً برای رفاه بیشتر و پز دادن خانواده ام کلاهبرداری می کنم . در نهایت جمع بندی کردم و دیدم اگر امام زمان (ع) ظهور کند و بخواهد کسی را مجازات کند ، اولین فردی که دارای بیشترین خبائث و رزائل است و باید به دار مجازات آویخته شود کسی جز من نیست !! و تعجب کردم که برای مرگ و نابودی خود دعا می کنم !! والبته باید بگویم که مانند من در جهان بسیارند !! بنابراین مدتی است که دعایم عوض شده و می گویم خداوندا در زمان ظهور ، عقلها آزادند ، پس ای خدا ، عقل مرا از اسارت مال ، مقام ، خانواده ، دوست ، گروه ، باند و هزاران بند دیگر رها گردان . خدایا می ترسم او بیاید و دینی را ارائه دهد که با آرمانها و دین ساخته دست خودم تطابق نداشته باشد و در نتیجه در مقابل او با کمک جاهلان صف آرائی کنم !! پس ای خدا آنگونه که خود صلاح می دانی ما را هدایت و لایق دولت کریمه بگردان . حضرت علی (ع) در سال 35 هجری به امتی مانند من که برای بیعت با او آمده بودند می فرماید : من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید !! ای مردم برای اصلاح خودتان مرا یاری کنید !!                                                                                                     والسلام                                                                                                    دکتر علیرضا فیروزیان                                                                   

  • لیلا جعفری
    0

    منکه متوجه هیچکدام از اینها نمیشوم خیلی مبهم است

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها