پسری با ستون فقرات شبیه علامت سوال !+ تصاویر

پسر جوان 19 ساله ای به نام

پسری با ستون فقرات شبیه علامت سوال !+ تصاویر

جراحی یکی از عجیب ترین فرم های ستون فقرات در دنیا


"جان" 19 ساله با اسکولیز خطرناکی که داشت نزدیک بود ستون فقراتش را از دست دهد در نهایت توانست پس از 17 سال با کمری به شکل علامت سوال است بایستد ؛ جان وقتی پنج ساله بود ، ستون فقراتش شروع به خم شدن در دو شکل مختلف کرد. این بیماری چنان به شدت کمرش را چرخاند که اسکلتش در خطر خرد شدن و تخریب اندام های داخلی اش قرار داشت. "جان" پس از سپری کردن دوران کودکی و بیشتر دوران نوجوانی اش، با این درد مشقت بار جراحی اصلاحی 13 ساعته داشت که در طی آن پزشکان به سختی و البته با حساسیت خاصی ستون فقرات او را صاف کردند.

ستون فقرات بسیار عجیب
تا پیش از این زمان، جان با جراحی غریبه نبود و ستون فقراتش زمانی که پنج سالش بود شروع به خم شدن کرد و از آن زمان 18 عمل جراحی در هر شش ماه برای خنثی کردن تغییرات ستون فقرات انجام داده بود. در بین جراحی ، جان یک طناب پلاستیکی ویژه می پوشید و عملا بدنش را در محل نگه می داشت تا مطمئن شود تحرک کافی برای خم کردن یا دویدن را حفظ می کند اما وقتی به سن بلوغ رسید، کج شدن ستون فقراتش سرعت گرفت.
جان دو نوع ناهنجاری نخاعی دارد:اسکولیز و کفیوز که اسکولیز معمولا از این دو هم بیشتر شناخته شده و باعث می شود ستون فقرات شکل'S' بگیرد. کفیوزدر میان جوانان غیر عادی است اما در میان افراد مسن شایع است و اصطلاح گوژ پشت نامیده می شوند، این بیماری باعث می شود که او دچار مشکلی شود که اغلب ظاهری را ایجاد می کند که یک فرد به جلو خم می شود. در این مورد، دو بیماری پشت سر هم برای هل دادن و کشیدن قسمت های مختلف ستون فقرات او به سمت جلو و چپ و راست حرکت می کردند - انگار که استخوان های او آلومینیوم بودند.


جان برای کنترل روند پیشروی،، مجهز به یک گیره پلاستیکی محکم بود که باید محکم دور او بسته می شد و روزی 18 ساعت آن را می پوشید. مادرش "جووان" که از این وضعیت بسیار ناراحت بود می گفت از این کار نفرت دارم بیشتر به این دلیل که "جان" تمام مدت می پرسید:می تونم درش بیارم مامان؟ وقتی با برادرش یا دوستانش بازی می کرد یا وقتی که از پوشیدن آن خسته شده بود. ما فکر می کردیم این فقط برای یک دوره کوتاه خواهد بود و بعد همه چیز تمام خواهد شد. او این کار را دوست نداشت، اما جان انعطاف نشان می داد؛ به درد استخوانی که به رانش می خورد شدید بود اما او به فشار عادت داشت.
با جراحی 6 ماه یکبار برای تنظیم یک سری میله در کمرش قرار بود او را پایدار کند تا منحنی ستون فقراتش را کند کند ؛ اما در 16 سالگی، او به سختی می توانست به اندازه کافی هوا برای قدم زدن در یک اتاق داشته باشد.

یک سال بعد، روی پیراهنش لکه های خون دیده شد و وحشت زده شد و به محض اینکه به خانه باز می گشت به پدرش نشان داد ، وضعیت نگران کننده بود کمرش انقدر سریع و چنان محکم می چرخید که میله های فلزی نمی توانستند جلوی آن را بگیرد. در حقیقت، چون ستون فقرات او تغییر کرده بود، میله ها را به زوایای تازه ای کشیده و از پشت بیرون زده بودند و عفونت اطراف آن ها در حال پخش شدن بود.
مادرش می گوید :آن ها سیاه بودند و مثل تومور به نظر می رسیدند. به طور قابل توجهی، سطح اکسیژن جان بسیار پایین بود، انقدر پایین بود که وقتی خانواده دکتر را خبر کردند، او گفت مستقیم پیش یک متخصص دیگر برود.
زمانی که او دکتر لاورنس را در نیویورک دید، ستون فقرات او در 140 درجه انحنا پیدا کرد و کمر "جان" به جلو خم شده بود و به سمت راست متمایل می شد ؛ تیم دکتر به خانواده اش گفت اسکلت جان در یک ساعت خم شده است و همین که اتفاق افتاد فشار زیادی روی قلب و سینه اش آمد.

مادرش گفت :در اصل، او در حال خرد شدن در برابر مرگ بود و اگر چند هفته دیگر صبر کرده بودند تا به بیمارستان بیایند، جان دیگر اینجا نبود.
فرصتی برای از دست دادن وجود نداشت. تیم جدیدی از پزشکان او را با کشش هاله، حلقه ای فلزی که در مجاورت میله ها قرار دارد، اتصال میله ها و چارچوبه شانه برای ثابت نگه داشتن بدن و صاف کردن ستون فقرات به آرامی تشکیل شد.درمان تقریبا لحظه ای بود و بعد از 6 ماه دوباره مورد بررسی قرار گرفت اما منحنی ستون فقراتش خیلی محکم نبود.
سپس در 8 دسامبر 2016 جراحی شروع شد. ستون فقرات باید از هم جدا شود، دوباره آرایش شود و دوباره کنار هم قرار گیرد - همه بدون قطع یا اخلال در کل ستون نخاعی. بعد از 13 ساعت جراحی حساس که یکی از طولانی ترین جراحی های دکتر لنک بود نخاع جان شکل کاملا جدیدی داشت و به نظر می رسید خون و اعصاب آنها در حال کار کردن است.

به طور باورنکردنی، پس از سه روز بستری درICU ، مرد جوان انعطاف پذیر، سرپا ایستاد و به اطراف گام برمی داشت. دو سال بعد جان لحظه ای تحرک و جسم جدیدش را به هدر نداده است. او دوچرخه سواری و بسکتبال بازی می کند.
به یاد دارم که در آینه نگاه و فکر می کرد، " ، این واقعا من هستم؟ جان می گوید:احساس خیلی خوبی دارم که می بینم صاف ایستاده ام چرا که این برای من سالها تنها یک آرزو بود.

منبع: نمناک

1980

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها