نرم و آهسته به بهانه تولد سهراب

گفته بود «کاشان تنها جایی است که به من آرامش می‌دهد و می‌دانم که سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد»... و سهراب که مهر ماهی بود در فصل بهار و اردیبهشت کاشان ماندگار شد. .. .

نرم و آهسته به بهانه تولد سهراب

یادداشت مهمان؛ علی اکبر ارشدی ابیانه به مناسبت سالروز تولد سهراب سپری اینگونه نوشت:

در خلال این سال‌ها، سهراب بارها به دیدار نیما یوشیج می‌رفت؛ در سال 1330 مجموعه شعر «مرگ رنگ» منتشر گردید. برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در «هشت کتاب» تجدید چاپ شد.

بخش‌هایی حذف‌شده از «مرگ رنگ»:

... جهان آسوده خوابیده است،

فروبسته است وحشت

در به روی هر تکان،

هر بانگ

چنان‌که من به روی خویش...

سال 1332، پایان دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا و دریافت مدرک لیسانس و دریافت مدال درجه اول فرهنگ.

... در کاخ مرمر، محمدرضا شاه از او پرسید: به نظر شما نقاشی‌های این اتاق خوب است؟

سهراب جواب داد: «خیر قربان»

و شاه زیر لب گفت: خودم حدس می‌زدم... . (مرغ مهاجر صفحه 67)

اواخر سال 1332، دومین مجموعه شعر سهراب با عنوان «زندگی خواب‌ها» با طراحی جلد توسط خود او و با کاغذی ارزان‌قیمت در 63 صفحه منتشر شد.

تا سال 1336، چندین شعر از سهراب و ترجمه‌هایی از اشعار شاعران خارجی در نشریات آن زمان به چاپ رسید.

در مرداد ماه 1336 از راه زمینی به پاریس و لندن جهت نام‌نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی سفر می‌کند... .

فروردین‌ ماه سال 1337، شرکت در نخستین بی‌ینال تهران خرداد همان سال شرکت در بی‌ینال ونیز و پس از دو ماه اقامت در ایتالیا به ایران باز می‌گردد.

در سال 1339، ضمن شرکت در دومین بی ینال تهران، موفق به دریافت جایزه اول هنرهای زیبا گردید. در همین سال، شخصی علاقه‌مند به نقاشی‌های سهراب، همه تابلوهایش را یکجا خرید تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود.

مرداد این سال، سهراب به توکیو سفر می‌کند و در آنجا فنون حکاکی روی چوب را می‌آموزد.

سهراب در یادداشت‌های سفر ژاپن چنین می‌نویسد: «... از پدرم نامه‌ای داشتم. در آن اشاره‌ای به حال خودش و دیگر پیوندان و آنگاه سخن از زیبایی خانه نو و ایوان پهن آن و روزهای روشن و آفتابی تهران و سرانجام آرزوی پیشرفت من در هنر».

و اندوهی چه گران‌رو کرد: «نکند چشم‌ و چراغ خانواده خود شده باشم...».

در آخرین روزهای اسفند سال 1339 به دهلی سفر می‌کند. پس از اقامتی دوهفته‌ای در هند به تهران بازمی‌گردد.

در اواخر این سال، سهراب و خانواده‌اش به خانه‌ای در خیابان گیشا، خیابان بیست و چهارم نقل‌مکان می‌کند.

سهراب در همین سال در ساخت یک فیلم کوتاه تبلیغاتی انیمیشن، با فروغ فرخزاد همکاری کرد.

تیرماه سال 1341، فوت پدر سهراب: «... وقتی‌که پدرم مرد، نوشتم: پاسبان‌ها همه شاعر بودند. حضور فاجعه، آنی دنیا را تلطیف کرده بود. فاجعه، آن‌طرف سکه بود وگرنه من می‌دانستم و میدانم که پاسبان‌ها شاعر نیستند. در تاریکی آن‌قدر مانده‌ام که از روشنی حرف بزنم...».

تا سال 1343 تعدادی از آثار نقاشی سهراب در کشورهای ایران، فرانسه، سوئیس، فلسطین و برزیل به نمایش درآمد.

فروردین سال 1343، سفر به هند و دیدار از دهلی و کشمیر و درراه بازگشت در پاکستان، بازدید از لاهور و پیشاور و در افغانستان، بازدید از کابل ... .

در آبان ماه سال 1343، پس از بازگشت به ایران طراحی صحنه یک نمایش به کارگردانی خانم خجسته کیا را انجام داد.

منظومه «صدای پای آب» در تابستان همین سال در روستای چنار آفریده می‌شود.

تا سال 1348 ضمن سفر به کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، هلند، ایتالیا و اتری، آثار نقاشی او در نمایشگاه‌های متعددی به نمایش درآمد.

سال 1349، سفر به آمریکا و اقامت در لانگ آیلند و پس از 7 ماه اقامت در نیویورک، به ایران باز می‌گردد.

سال 1351 برگزاری نمایشگاه‌های متعدد در پاریس و ایران

تا سال 1357، چندین نمایشگاه از آثار نقاشی سهراب در سوئیس، مصر و یونان برگزار شد.

سهراب در شعر بلند «صدای پای آب» که زندگی‌نامه خیال‌انگیز شاعر و نگاه او به دوران گوناگون زندگی اوست. با توجه به سفر هویدا به کاشان و ابیانه با قطار می‌نویسد: «من قطاری دیدم، که سیاست می‌برد و چه خالی می‌رفت».

سال 1358، آغاز ناراحتی جسمی و آشکار شدن علائم سرطان خون.

دی‌ماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر می‌کند و اسفند ماه به ایران باز می‌گردد.

سال 1359 ...

اول اردیبهشت ...

ساعت 6 بعد از ظهر ...

بیمارستان پارس تهران ...

انالله و انا الیه راجعون ...

فردای آن روز با همراهی چند تن از اقوام و دوستش محمود فیلسوفی، صحن امامزاده سلطان‌علی، روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان میزبان ابدی سهراب گردید.

آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجری فیروزه‌ای‌رنگ مشخص بود و سپس سنگ نبشته‌ای از هنرمند معاصر، رضا مافی با قطعه شعری از سهراب جایگزین شد:

به سراغ من اگر می‌آیید

نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد

چینی نازک تنهایی من

«کاشان تنها جایی است که به من آرامش می‌دهد و می‌دانم که سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد»

... و سهراب

ماندگار شد ... .

منبع: فارس

763

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها