کتابی که هر خواننده‌ای را جذب می‌کند!

این کتاب متنی روان و یکدست دارد، از این رو در فرصت‌های کوتاه و حتی زمان‌هایی که حوصله هیچ کاری در افراد نیست این اثر می‌تواند حال خوبی را به خواننده به واسطه متن و لحن آن منتقل کند.

کتابی که هر خواننده‌ای را جذب می‌کند!

«جستار روایی، نقل مضمون است؛ نویسنده اطلاعات و تحلیل صرف نمی‌دهد، روایت خود را از تجربه و لمس مضمون در اختیار خواننده می‌گذارد». این جمله در ابتدای کتاب «فقط روزهایی که می‌نویسم» آمده است و می‌تواند کسی که می‌خواهد این کتاب را تهیه کند بهتر راهنمایی کند اما این تمام آن چیزی نیست که این کتاب در اختیار شما قرار می‌دهد. بهتر است زودتر برویم سراغ اصل کتاب تا بهتر بتوان درباره آن قضاوت کرد. البته به‌طور کلی مقدمه این کتاب برای مخاطب می‌تواند راهگشا باشد، زیرا نگاه‌های خوبی به موضوع را پیش روی خواننده قرار می‌دهد تا بتواند بهتر دست به انتخاب کتاب بزند.

دبیر مجموعه در مقدمه‌ای که برای این اثر نوشته، آورده هدف این کتاب و مجموعه آن «باز کردن یک راه به روایت» است. با مرور این کتاب اگر بخواهیم منصفانه نگاه کرده باشیم باید گفت واقعا هم راهی به روایت باز می‌کند اما ممکن است این موضوع تا حدودی غلوآمیز باشد، زیرا فراموش کرده‌اند که شأن و منزلت شخصیتی مانند «آرتور کریستال» (نویسنده جستارهای این کتاب) را گوشزد کنند.

خواننده بی‌تجربه در مواجهه با این کتاب ممکن است گمان کند با تقلید نثر و احیانا برخی نکات فنی در متنش می‌تواند جستار روایی بنویسد و همپای آرتور کریستال جلو بیاید در صورتی که به عقبه و پیشینه این نویسنده اشاره‌ای نمی‌شود و گفته نمی‌شود «ای خواننده دانا، بدان و آگاه باش که علاوه بر کسب کردن توانایی‌های نوشتاری نیاز به کسب تجربه‌های مطالعاتی و زیستی در فضایی که می‌خواهی بنویسی داری» و این موضوعی است که خواننده در متن با آن روبه‌رو نمی‌شود در صورتی که آرتور کریستال در این جستارها شخصیتی است که تسلط عجیبی بر متون ادبی و نظریه‌ها دارد، در حالی که خواننده ممکن است، حین مطالعه این اثر متوجه این جزئیات نباشد و فقط به متن نگاه کند و دقت نکند که بدون تلاش و درگیری پیوسته با متن نمی‌توان به آرتور کریستال دوم بدل شد.

تبلیغات و سروصدا راه انداختن برای یک محصول در هر زمینه‌ای یکی از اصلی‌ترین راه‌ها برای رسیدن به فروش است اما این روش ضررهایی را نیز با خود دارد آن هم اینکه بسیاری را که با این سروصداها محصولی را تهیه کرده‌اند اگر از محصول رضایت نداشته باشند، در بلندمدت نسبت به این شیوه تبلیغی بی‌تفاوت می‌کند. حال نمی‌دانم این روش برای کتاب «فقط روزهایی که می‌نویسم» صادق است یا نه اما در هر صورت آنهایی که این کتاب را خوانده‌اند ممکن است به‌خاطر صمیمیت متن و نثر آن با آن ارتباط برقرار کنند ولی ممکن است پس از اندکی، تصویر بهتری از کتاب پیدا کنند و نسبت به خرید خود دچار تردید شوند اما اینطور نیست که گفته شود خواننده پس از خواندن این کتاب از وقتی که برای مطالعه آن صرف کرده پشیمان می‌شود، زیرا جدا از قدرت شگفت‌آور نویسنده در روایت کردن و کشیدن خواننده به دنبال خود، ترجمه این اثر یک نقطه قوت محسوب می‌شود. آن هم در روزگاری که ترجمه‌های بی‌کیفیت در بازار نشر بیداد می‌کند، ترجمه این اثر که احسان لطفی آن را برعهده داشته، یک اتفاق مهم محسوب می‌شود که روان و بدون دست‌انداز است و جمله و مفهوم گنگ در آن به چشم نمی‌آید، در واقع مترجم حداکثر تلاش خود را برای نزدیک شدن به متن اصلی به کار بسته تا متنی یکدست و البته روان و پاکیزه به خواننده ارائه کند.

جایی گفته بودم که کسی با خواندن این کتاب و نمونه‌های مشابه جستارنویس نمی‌شود، بلکه تنها با نمونه‌های موفق جستار روایی آشنا می‌شود، حالا که دقیق‌تر نگاه می‌کنم می‌بینم واقعا با خواندن این کتاب یا حتی نمونه‌های بیشتر قرار نیست کسی جستارنویس شود و البته بعید است بشود. اگر قرار باشد درباره این کتاب به صورت کلی اظهارنظر کرد باید گفت این کتاب از اجزایی درست شده که در یک کل معنادار قرار گرفته و اگر نکته مثبتی هم برای این کتاب باشد به‌خاطر همین کل است و البته ریزه‌کاری‌هایی که در کتاب گنجانده شده و ارزش کار را بالا برده است. این را باید گذاشت کنار نظراتی که خوانندگان درباره این کتاب ارائه کرده و آنها جستارها را به عنوان یک واحد خوانده‌اند و به چشم نمونه‌های موفق جستار روایی به آنها نگاه نکرده‌اند که شاید بتوان گفت این به خاطر این است که تکلیف خواننده با کتاب روشن نشده است.

در مجموع این کتاب یک اتفاق تازه در فضای کتاب‌هایی است که می‌خواهند روشی پیش پای خواننده خود بگذارند، زیرا نوشتن روایت اتفاقی است که در فضای رسانه‌های ایرانی خیلی جا نیفتاده، از این رو این کتاب می‌تواند افق دید خواننده را به سبک‌های نوشتن چنین متونی باز کند، البته به این شرط که فراموش نکنیم باید آرتور کریستال بشویم تا بتوانیم چنین متنی بنویسیم. این کتاب که شاید برای فرصت‌های کوتاه بشدت قابل توصیه باشد، می‌تواند هرخواننده‌ای را به خود جذب کند، زیرا همان‌طور که گفته شد متنی روان و یکدست دارد، از این رو در فرصت‌های کوتاه و حتی زمان‌هایی که حوصله هیچ کاری در افراد نیست این اثر می‌تواند حال خوبی را به خواننده به واسطه متن و لحن آن منتقل کند.

این کتاب ۱۲۰ صفحه‌ای را نشر اطراف منتشر کرده است.

10

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها