چه کسی بر پیکر مطهر امام حسن عسکری (ع) نماز گزارد؟

نشسته بودیم که چند نفر از قم وارد شدند و از حسن بن علی علیه السلام سراغ گرفتند و فهمیدند که حضرت علیه السلام شهید شده اند. گفتند: به چه کسی باید تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفر اشاره کردند.

چه کسی بر پیکر مطهر امام حسن عسکری (ع) نماز گزارد؟

ابوالادیان می گوید: من خدمتگزار حسن بن علی علیه السلام بودم و نامه هایش را به شهرهای مختلف می رساندم. در آن بیماری که به واسطه آن از دنیا رفتند، خدمتشان رسیدم. نامه هایی نوشتند و فرمودند: «این ها را به مدائن ببر! تو پانزده روز از سامرا دور خواهی بود و روز پانزدهم که وارد سامرا شدی، صدای شیون از خانه من می شنوی و مرا در غسال خانه خواهی دید». گفتم: آقای من! پس از این اتفاق امام کیست؟ فرمود: «آ ن کس که پاسخ نامه هایم را از تو بخواهد، او امام بعد از من است». گفتم: علامت دیگری هم اضافه کنید. فرمود: «آن کس که بر من نماز بگذارد، هم او امام پس از من است». گفتم: علامت دیگری نیز بفرمایید. فرمود: «آن کس که از درون کیسه به تو خبر دهد، او امام بعد از من است».

هیبت حضرت اجازه نداد که از آنچه در کیسه است سؤال نمایم.

نامه ها را برداشته و به سمت مدائن رفتم. پاسخ نامه ها را گرفتم و روز پانزدهم وارد سامرا شدم که صدای شیون از خانه امام علیه السلام به گوشم رسید و حضرت علیه السلام را بر روی سنگ غسال خانه دیدم. در همین اثنا بود که دیدم جعفر بن علی، برادر حضرت دم در ایستاده است. شیعیان بر گرد او حلقه زده، شهادت برادرش را تسلیت و امامتش را تبریک می گفتند. با خودم گفتم: اگر این امام باشد پس امامت باطل شده است! چرا که من او را می شناختم؛

لحظاتی بعد، عقید - خادم امام حسن علیه السلام - آمد و گفت: آقای من! برادرت کفن شده است؛ برخیز و بر او نماز بگزار! جعفر بن علی به همراه شیعیان که پیشاپیش آنان، سمّان - عثمان بن سعید - و حسن بن علی - معروف به سلمه که به دست معتصم کشته شد - بودند، برای نماز وارد خانه شدند. وارد خانه که شدیم، با جنازه کفن شده حسن بن علی علیه السلام بر روی تابوت مواجه شدیم. جعفر بن علی پیش آمد تا بر برادرش نماز بگذارد. اما همین که خواست تکبیر بگوید، طفلی با صورت گندم گون، مویی مجعد و دندان هایی باز وارد شد و عبای جعفر بن علی را گرفت و فرمود: ای عمو عقب برو! چرا که من برای نماز خواندن بر پدرم سزاوارترم. جعفر با صورتی رنگ پریده و زرد عقب رفت. آن کودک پیش آمد و بر امام عسکری علیه السلام نماز گزارد و سپس حضرت را در کنار قبر پدرشان به خاک سپردند.

پس از آن، آن کودک به من فرمود: ای بصری! جواب نامه هایی که نزد تو است را به من بده! آ ن ها را تقدیم کردم و با خودم گفتم: این دو علامت؛ فقط اطلاع از همیان باقی مانده است. بعد از آن به سمت جعفر که در حال ناله بود رفتم. حاجز وَشاء به او گفت: آقای من! آن کودک چه کسی بود تا ما علیه او - به نفع امامت تو - دلیل بیاوریم؟ گفت: به خدا قسم هرگز او را ندیده بودم و نمی شناسمش.

نشسته بودیم که چند نفر از قم وارد شدند و از حسن بن علی علیه السلام سراغ گرفتند و فهمیدند که حضرت علیه السلام شهید شده اند. گفتند: به چه کسی باید تسلیت بگوییم؟ مردم به جعفر اشاره کردند. آنان بر او سلام نموده،تسلیت و تبریک عرض کرده و گفتند: نامه هایی همراه ماست؛ بگو نامه ها از کیست و چقدر پول همراه آنهاست؟ جعفر از جا پرید و در حالی که لباس هایش را می تکاند، گفت: از ما علم غیب می خواهید؟

ابوالادیان می گوید: خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: نامه هایی که به همراه دارید از فلانی و فلانی و فلانی است. در همیانتان هم هزار دینار است که ده تای آن طلا نیست و فقط روکش طلا دارد. آنان نامه ها و پول ها را به او سپردند و گفتند: کسی که تو را برای گرفتن این ها فرستاده امام است.

جعفر بن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرا را گزارش داد. معتمد افراد خود را فرستاد و صیقل - کنیز حضرت - را دستگیر کردند و کودک را از او مطالبه نمودند. صیقل وجود کودک را انکار کرد و مدعی شد که حامله است تا به این وسیله کودک را از چشم آنان مخفی سازد. صیقل را به دست ابن ابی شوارب قاضی سپردند. اما چیزی نگذشت که مرگ ناگهانی عبیدالله بن یحیی بن خاقان و شورش صاحب الزنج در بصره آنان را غافل گیر نمود. همین اتفاقات باعث شد که از صیقل غافل شوند و او از دستشان فرار نمود! و الحمد لله رب العالمین.

منبع: شفقنا

66

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها