فروغ فرخزاد: شاید مرا یک زن سبکسر احمق بدانید / آنچه درباره فروغ فرخزاد کمتر گفته می شود

51 سال است که ما شعرهای فروغ فرخزاد را دوره می کنیم و هنوز حرف های ناگفته و کمتر شنیده شده درباره او زیاد است.

فروغ فرخزاد: شاید مرا یک زن سبکسر احمق بدانید / آنچه درباره فروغ فرخزاد کمتر گفته می شود

قبل از جواب دادن به این سوال، باید به سراغ یکی از نامه های فروغ فرخزاد رفت و از آن جا متوجه شد که کودکی های او در خانه ای گذشته که پر از کتاب و مجله و روزنامه بوده، چون او در خاطرات سفرش به اروپا در سال 35 نوشته است:

«من یادم هست وقتی که به دبستان می رفتم، تمام تعطیلات تابستان را با برادرانم در خانه می نشستیم و کتاب های قدیمی و بی مصرف و روزنامه های باطله را به پاکت تبدیل می کردیم و نوکر ما پاکت ها را به مغازه ها می فروخت و هر قدر پول از این راه در می آوردیم، به غیر از پول توجیبی که پدرم به ما می داد، اجازه داشتیم به هر مصرفی که دلمان می خواهد برسانیم. پدرم با این ترتیب می خواست به ما بفهماند که «کار عار نیست» و کسی که بتواند از بازوی خودش نان بخورد، حق دارد که خودش باشد و همیشه سرش را بلند نگه دارد.»


بیشتر بدانید : بیوگرافی فروغ فرخزاد : از ازدواج و رابطه عاشقانه تا مرگی پیش بینی شده

اما جالب تر این است که فروغ به نوعی خودش را از خواندن رمان های عشقی و داستان های مجله « تهران مصور» دور کرده و خطاب به پدرش گفته است:

«شاید شما هنوز هم وقتی راجع به من فکر می کنید، مرا یک زن سبکسر با افکار احمقانه ای که از خواندن رمان های عشقی و داستان های مجله تهران مصور در مغز او به وجود آمده است، می دانید.» بعد کمی لحنش را تندتر می کند و صدای اعتراض هایش را بلندتر؛ «وقتی من در خانه برای خودم کتاب های فلسفی می خواندم و می نشستم و ساعت ها با استاد فلسفه دانشکده ادبیات راجع به فلسفه های شرق بحث می کردم، شما راجع به من اظهار عقیده می کردید که دختر احمقی هستم که در اثر خواندن مجله های مزخرف فکرم فاسد شده!» (به نقل از نامه ای از فروغ که در چهارشنبه دوم ژانویه در مونیخ نوشته).

از تمام این کلی گویی ها که بگذریم، نقل شده که فروغ پیوسته کتاب می خوانده حتی در آخرین روزهای زندگی اش رمان حجیم و سنگین «دن آرام» را که اثری چهار جلدی است، فقط در پنج شبانه روز خوانده و تمام کرده. برای فهمیدن این نکته که چرا این سرعت کتابخوانی اهمیت دارد، کافی است بدانیم «دن آرام» با ترجمه احمد شاملو که امروز در دو جلد قطور در نشر ما زیاد منتشر می شود، 1960 صفحه دارد! راستی رهبر انقلاب درباره این رمان گفته اند:

«دن آرام در دنیا به عنوان یک اثر برجسته مطرح است- بحث روسیه نیست- و به زبان های زنده دنیا هم ترجمه شده است؛ یعنی اثر انقلاب است.»

شاعر چندزبانه

آن هایی که به ادبیات دهه های 30 و 40 علاقه دارند و زندگینامه شاعران فعال آن سال ها را خوانده اند، خوب می دانند که چقدر شعر آن روزگار متاثر از شعر مدرن بود و شاعرها چند زبان بلد بودند، از نیما گرفته تا فریدون رهنما و... فروغ هم از این دسته جدا نبود. وقتی که فروغ سال 36 برای اقامتی چند ماهه ایران را ترک می کند، زبان های آلمانی و ایتالیایی را آن قدر خوب یاد می گیرد که می توانسته به راحتی به این زبان ها صحبت کند. زبان فرانسه را هم به قدر نیاز و احتیاجش بلد بوده ولی مهم این است که برای یادگیری زبان انگلیسی آن قدر تلاش کرده بود که نه تنها می توانست با آن حرف بزند، حتی به انگلیسی می نوشت و انگلیسی ترجمه هم می کرد.

بیشتر بخوانید: زندگی نامه تلخ کامیار شاپور فرزند فروغ فرخزاد: شعر فروغ برای پسرش + تصاویر

مصداقش هم ترجمه نمایشنامه «ژان مقدس» از «برنارد شاو» و سیاحتنامه «هنری میلر» در یونان به اسم «ستون سنگی ماروسی» که حداقل تا 16 اسفند سال 45 منتشر نشده بودند. جالب تر این جاست که او دوست داشته پای نمایشنامه اش به صحنه هم باز شود و خودش نقش «ژاندارک» را بازی کند، البته بازی در تئاتر به رویای تحقق نیافته او تبدیل نشد چون فروغ سال 42 در نمایشنامه «شش شخصیت در جست و جوی نویسنده» اثر «پیراندللو» با کارگردانی پری صابری بازی کرد.

بیشتر بخوانید: فروغ چگونه مرگ خود را پیش بینی کرد!+ بخشی از شعر اخوان ثالث برای فروغ

منبع: جاودانه زیستن، در اوج ماندن به کوشش دکتر بهروز جلا

47

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 7
  • کاربر ناشناس
    0

    هرچه داشته باشی دستور دین عمل نکردی بنابراین قابل احترام نیستی

  • دن کیشوت
    0

    آخوندها با جادوی سیاه خود چه کردند با زنان این سرزمین که از فروغ عزیز و نازنین، با آن همه احساس شاعرانه و زیبا ،رسیدیم به هلیای قمه کش خیابونی؟!

    نظرات شما -
    • ایرانی
      0

      الان کلی زن دانشمند داریم زمان شاه هم داشتیم؟؟؟کمتر چرت بگید

    • رحیم اب منگل
      0

      هلیا دستاورد تفکرات ضد دینی شماست همانقدر که فروغ نازنین هم با تفکرات احمقانه شما فرسنگها فاصله دارد

    • روانشناس
      0

      هلیاهم نتیجه جادوماهوارهااست فروغ هم یک مریض اعصاب و روان است

  • یک مادر
    0

    فروغ می‌تونست گاهی به پسرش سر بزنه وازش حمایت کنه.کامیار همیشه تنها بود فروغ شخص دیگری رو به سرپرستی قبول کرد که آدم موفقی شد ولی کامیار کارش بجایی رسید که تو پارکها گیتار میزد تا امرار معاش کنه.من سر گذشت هردو رو مطالعه کردم.

  • کاربر ناشناس
    0

    چه بهتر که چنین زنانی در کشور نباشند الگوی انحراف مانند بازیگران

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها