چرا درخواست ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها، به جایی نمی‌رسد؟

هزینه‌های عدم برگزاری کنسرت، علاوه بر داشتن تاثیر منفی در روحیه جمعی خسارات مالی فراوانی به اهالی موسیقی وارد کرده است.

چرا درخواست ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها، به جایی نمی‌رسد؟

لذت‌بردن عده‌ای از دنباله‌دار شدن تعطیلی کنسرت‌های موسیقی به علت مخالف با اساسِ آن، عدم انتقال موسیقی از گروه شغلی ۳ به ۲ از سوی کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، عدم اقبال برگزارکنندگان کنسرت‌ها و هراس‌شان از خسارات مادی و معنویِ اجرا در سالنی با تعداد معدودِ تماشاگر، کاهش سهم موسیقی از سبد هزینه خانواده‌ها در پی گسترش فقر عمومی و... این‌ها بخشی از دلایلی است که موسیقیدانان و پژوهشگران به عنوان علت عدم از سرگیری برگزاری کنسرت‌ها، ذکر می‌کنند.

۱۲ فروردین بود که اعلام شد طبق مصوبه ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، سینما و تئاتر از گروه شغلی ۳ به ۲ منتقل شده‌ است تا با این تغییر، فعالیت این دو حوزه در شهرهای دارای شرایط نارنجی بلامانع شود. هرچند در این میان نامی از جابه‌جایی موسیقی میان گروه‌های شغلی نبود اما با تغییر وضعیت کرونایی شهر تهران از نارنجی به قرمز که ۱۶ فروردین‌ از سوی همان ستاد اعلام شد، کلیه مشاغل گروه ۲ نیز مشمول تعطیلی کامل شدند تا عمر خوشحالی فعالان سینما و تئاتر از برخورداری از امکان فعالیت در شرایط نارنجی، به یک هفته هم قد ندهد.

یک ماه بعد و در ۱۸ اردیبهشت بود که بار دیگر خبر آمد سالن‌های سینما می‌توانند میزبان تماشاگران شوند و تئاتری‌ها هم می‌توانند روی صحنه بروند و حالا تیتر اَمریِ «نباید از بازگشایی‌ها ترسید» بود که در پس ظاهرِ آمرانه‌اش، درخواست می‌کرد این هنرمندان برای عادی نشان‌دادن شرایط پا پیش بگذارند.

آن‌چه موجب تعجب است این است که نام موسیقی و هنرمندانش، نه در ۱۲ فروردین و هنگام جابه‌جایی دیگر اهالی هنر میان گروه‌های شغلی، شنیده شد، نه در ۱۸ اردیبهشت که وضعیت از قرمز به نارنجی تغییر پیدا کرد و اجازه بازگشایی سالن‌های سینما و تئاتر صادر شد و نه امروز، در نیمه دوم خرداد ۱۴۰۰.

۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که خبر آمد سیدمجتبی حسینی، معاون امور هنری وزیر فرهنگ‌وارشاد اسلامی پس از مکاتبه اسفند ۱۳۹۹ با ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا برای قرار گرفتن اجراهای موسیقی در گروه شغلی ۲ و از سرگیری آن با رعایت با پروتکل‌های بهداشتی، مجددا با رییس کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی این ستاد مکاتبه کرده است.

او در دومین نامه‌اش که باز هم بی‌پاسخ ماند چنین نوشت: «عطف به نامه قبلی مبنی بر تجدیدنظر در گروه‌بندی مشاغل و پیرو جلسه کارگروه کارشناسی کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا درباره قرار گرفتن سینما و تئاتر در گروه ۲ مشاغل به آگاهی می‌رساند، بسیاری از اجراهای صحنه‌ای موسیقی در گونه‌های ردیف‌دستگاهی، نواحی و کلاسیک در سالن‌های کوچک و معمولا با مخاطبان محدود برگزار می‌شود و از نظر رعایت پروتکل‌های بهداشتی و تعداد محدود تماشاگران با استفاده از درصدی از ظرفیت سالن با اجرای تئاتر و نمایشِ فیلم مشابهت دارد و مقتضی است در گروه ۲ مشاغل قرار بگیرد تا امکان برگزاری این گونه اجراها با رعایت پروتکل‌های بهداشتی میسر شود.»

در نبود جوابی رسمی برای این نامه، حال سوال بی‌جواب این است که آیا اهالی موسیقی اجازه روی صحنه رفتن ندارند؟ و اگر چنین است چرا اهالی سینما و تئاتر از چنین اجازه‌ای برخوردارند؟ سوال بی‌جواب دیگر این که آیا آن‌ها خود مایل به روی صحنه رفتن نیستند چون از خسارات مادی و معنوی اجرا در سالنی خالی از تماشاگر می‌هراسند و به همین دلیل است که شاهد تعطیلی کنسرت‌ها هستیم؟ سوالی که نمود عینی‌اش واکنش تهیه‌کنندگان و شرکت‌های برگزارکننده کنسرت‌ها و صاحبان سالن‌ها در سال ۱۳۹۹ به برقراری اجازه از سرگیری برگزاری کنسرت‌ها بود. زمانی که قرار شد صاحبان سالن‌ها، ۵۰ درصد هزینه اجرا را از تهیه‌کنندگان دریافت کنند و نه صددرصد آن را و تهیه‌کنندگان هم بی‌بالا بردن قیمت بلیت از ۵۰ درصد ظرفیت مجاز سالن بهره ببرند. اتفاقی که رخ نداد چون پیشاپیش مشخص بود که آورده مالی آن بسیار کمتر از پیش است.

ظاهرا به نظر می‌رسد که دست در دست دادن این دو وجه، ماجرایی را رقم زده است که چشم‌انداز تیره‌ و تارش چیزی جز خاموش‌شدن صدای موسیقی نیست. آن‌چه در ادامه می‌خوانید حاصل گفت‌وگویی است با (به ترتیب حروف الفبا) حمیدرضا عاطفی (رئیس کانون پژوهشگران خانه موسیقی و مدیر اجرایی این نهاد صنفی)، علی مغازه‌ای (پژوهشگر، مولف، محقق و منتقد موسیقی با تمرکز بر موسیقی نواحی) و علیرضا میرعلینقی (مورخ، محقق، پژوهشگر، روزنامه‌نگار و منتقد موسیقی) که تحلیل‌شان از وضعیت فعلی را ارائه می‌کنند.

عدم صدور اجازه از سوی ستاد کرونا یا بی‌میلی اهالی موسیقی؟

حمیدرضا عاطفی با بیان این که به عقیده او برای یافتن پاسخ این سوال باید با تهیه‌کنندگان و برگزارکنندگان کنسرت‌ها صحبت کرد، می‌گوید: «گمان می‌کنم مسائل اقتصادی است که مانع ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها می‌شود. چرا که استفاده از تنها ۵۰ درصد ظرفیت سالن‌ها پاسخگوی هزینه‌های تمام‌شده اجرای یک کنسرت از جمله اجاره سالن، دستمزد گروه و... نیست و من این را، مهم‌ترین عامل خاموشی چراغ سالن‌های اجرای کنسرت می‌دانم. تا آن‌جا که من مطلعم صدور مجوز برگزاری کنسرت با مشکلی مواجه نیست مگر نبود تقاضا، یعنی متقاضی برگزاری کنسرتی نیست که بخواهد مجوزی برایش صادر شود.»

او با تشریح دلایل این عدم وجود تقاضا، توضیح می‌دهد: «دست‌اندرکاران موسیقی پاپ به این دلیل که می‌دانند با برگزاری کنسرت در چنین شرایطی، آورده مالی‌شان علی‌رغم افزایش بیش از پیش هزینه‌ها، نیمی از آن‌چه پیش‌تر بود هم نخواهد شد رغبتی به درخواست صدور مجوز ندارند. اهالی موسیقی کلاسیک، سنتی، نواحی و... هم که می‌دانند پیش از این نیز تعداد مخاطبانشان در قیاس با موسیقی پاپ، کمتر بوده است، توان تحمل خسارات مادی و معنوی روی صحنه رفتن در سالنی با تعداد انگشت‌شمار تماشاگر را در خود نمی‌بینند و در نتیجه پا پیش نمی‌گذارند.»

میرعلینقی: عدم موافقت ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا با انتقال اهالی موسیقی از گروه شغلی ۳ به ۲، دست به دست یکدیگر داده است تا شاهد تعطیلی کنسرت‌ها باشیم

علی مغازه‌ای در جواب همین سوال، توضیح می‌دهد: «وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی و معاونت هنری که در حال رایزنی برای رفع محدودیت‌های برگزاری کنسرت هستند از موضع «خواهش» وارد شده‌اند. در حالی که رفع محدودیت، مرد جنگنده می‌خواهد. محدودیت‌هایی که از سوی عده‌ای اعمال می‌شود که مخالف موسیقی‌اند و خود را در قبال تماشاگران کنسرت‌ها ملزم به امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر و برخورد پلیسی می‌دانند و ظاهرا عیدشان روزی است که شاهد سینه دیوار گذاشتن سازها و تیراندازی به آن‌ها باشند. به عقیده من افرادی که اکنون در حوزه موسیقی تصمیم‌گیری می‌کنند علاقه‌مندند کار را به اعدام سازها بکشانند.»

او با بیان این که «وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی از دید من بدهکار مردم است و باید بدهی خود را بپردازد»، ادامه می‌دهد: «بدهی این وزارتخانه به مردم، دفاع از موسیقی است و نه نوشتن یک نامه از سوی معاون هنری به ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا. معاونی که کارش را به چند مشاور کارنابلد و نالایق سپرده است که اساسا در این حدوحدود نیستند و صرفا برای رضایت مدیران بالادستی‌شان، در راه محدود کردن و نه گشودن، گام برمی‌دارند. از سوی دیگر اهالی موسیقی یک نهاد صنفی قدرتمند به معنای واقعی کلمه ندارند تا پیگیر دریافت طلب‌شان از این وزارتخانه باشد و در واقع حقوقی که متولیان نهاد صنفی فعلی، بابت جایگاه‌شان در دستگاه دولت دریافت می‌کنند به آن‌ها اجازه نمی‌دهد که از هنرمندان دفاع کنند. نهاد صنفی زمانی می‌تواند از هنرمند دفاع کند که دستش در سفره دولت نباشد و با آن، منافع مشترک نداشته باشد. پس به عقیده من، کارکرد نهادهای صنفی مانند خانه موسیقی تنها آرام‌کردن جامعه هنری با کارهای ایذایی است.»

چرا درخواست ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها، به جایی نمی‌رسد؟ عاطفی: مسائل اقتصادی است که مانع ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها می‌شود

علیرضا میرعلینقی در پاسخ به این سوال که به نظر او علت عدم ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها چیست، می‌گوید: «پاسخ‌دادن به این سوال دشوار است و برای شخص من اسباب تعجب. یادآوری می‌کنم که اقبال مردم ما به کنسرت‌های موسیقی همواره بیش از سالن‌های سینما و تئاتر بود. چراکه زمینه تخلیه انرژی در کنسرت موسیقی را بسیار بیش از سالن سینما و تئاتر می‌دیدند. از سوی دیگر سینما رفتن و به‌خصوص به تماشای تئاتر نشستن را بیش از تماشای کنسرت، عملی روشنفکرانه و همراه با پیش‌آگاهی محسوب می‌کردند و در حوزه موسیقی تنها اقلیتی بودند که با چنین رویکردی به تماشای یک کنسرت می‌نشستند و برای عده کثیری بیش از هر چیز، جنبه تفریحی داشت و مفری برای تخلیه انرژی و به دست آوردن آرامش و شادی بود. این جنبه تراپی پررنگ کنسرت‌های موسیقی موجب می‌شود از خود بپرسم چرا در حالی که سالن‌های سینما و تئاتر بازند، مطالبه‌ای برای ازسرگیری کنسرت‌ها وجود ندارد؟! به نظر من که تخصصم تحقیق‌وپژوهش در جنبه‌های گوناگون تاریخ اجتماعی موسیقی ایران است، این اتفاق یکی از جالب توجه‌ترین وقایع این حوزه است و معتقدم باید تیمی تحقیقاتی متشکل از آکادمیسین‌ها به بررسی آن بپردازند و من نمی‌توانم پاسخی منطقی برایش بیابم مگر از همان طریقی که اشاره کردم.»

مغازه‌ای: وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی که در حال رایزنی برای رفع محدودیت‌های برگزاری کنسرت است، از موضع «خواهش» وارد شده‌، در حالی که رفع محدودیت، مرد جنگنده می‌خواهد

او با طرح این پرسش که «می‌دانید چرا می‌گویم نمی‌توانم پاسخی منطقی برای این پرسش بیابم؟»، می‌افزاید: «چون اگر پاسخ ما به این سوال این باشد که به علت شیوع کروناست که کنسرتی برگزار نمی‌شود. نافی‌اش می‌شود این که پس چه‌طور سالن‌های تئاتر و سینما باز است؟! اگر بگوییم به این دلیل است که تقاضایی از سوی مردم وجود ندارد و در نتیجه عَرضه‌ای هم صورت نمی‌گیرد، می‌توان پرسید پس بر سر آن صف‌های طویل و ساعت‌ها انتظار برای ورود به سالن‌های کنسرت که پیش از این شاهدش بودیم چه آمده است؟! پس منطق ماجرا چیست؟! برای من جالب است که مردم‌مان هم چه‌قدر زود به هر وضعیتی عادت می‌کنند، به‌گونه‌ای که نمی‌توان باور کرد کسانی که اکنون هیچ درخواستی برای ازسرگیری کنسرت‌های موسیقی ندارند، همان کسانی بودند که برای خریدن بلیت، شب پشت در سالن می‌خوابیدند.»

میرعلینقی در پایان این بخش از صحبت‌هایش، توضیح می‌دهد: «من گمان می‌کنم هر دو عامل یعنی عدم موافقت ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا با انتقال اهالی موسیقی از گروه شغلی ۳ به ۲ برای فراهم‌شدن شرایط روی صحنه رفتن‌شان و عدم استقبالِ کُنندگانِ کار که از وضعیت بغرنج اقتصادی بینندگانِ کار مطلع‌اند، دست به دست یکدیگر داده است تا شاید چنین وضعی باشیم. در همه جای دنیا و در همه مقاطع تاریخ، این اقتصاد است که تعیین تکلیف می‌کند و نمی‌توان از مخاطبی که تا پیش از این با بلیت فلان هزار تومانی به تماشای کنسرت می‌نشسته است، خواست که اکنون مبلغی چندین برابر آن را که برگزارکنندگان برای ضرر نکردن و نه حتی سود کردن، تعیین کرده‌اند، پای تماشای همان کنسرت بریزد. این هم خواب و خیالی بیش نیست که دولت دست کم برای مدتی، برای موسیقیدانان جدی، نه همه آن‌ها، سوبسیدی تعریف کند و توقع‌داشتن آن مانند توقع باریدن تگرگ در کویر است.»

چرا درخواست ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها، به جایی نمی‌رسد؟ مغازه‌ای: در میان هنرها، موسیقی، حکم بچه‌ای سرراهی را برای حاکمیت دارد

بد عادت‌ شدن با کنسرت آنلاین

میرعلینقی با اشاره به این‌که یکی از نکاتی که در این میان به ذهنش می‌رسد کوچک‌ترشدن سفره‌های مردم و کاهش سهم موسیقی از سبد هزینه خانواده‌ها است، می‌افزاید: «به هر حال قیمت بلیت کنسرت‌های موسیقی بیش از سینما و تئاتر بود و شاید گرفتاری مردم در تنگناهای معیشتی آن‌ها را وادار به حذف این هزینه ملموس کرده است. هزینه ملموس چیزی است که شما با پرداختش، احساس کنید بخشی از آن‌چه را داشتید مصرف کردید. این احساس هنگام خرید بلیت سینما و تئاتر چندان شکل نمی‌گیرد اما متاسفانه هنگام خرید بلیت کنسرت موسیقی و کتاب به اوج می‌رسد و گمان نمی‌کنم بتوان راه چاره‌ای برایش پیدا کرد چراکه نه می‌توان سطح درآمد مردم را افزایش و نه می‌توان هزینه تولید تمام‌شده این محصولات فرهنگی را کاهش داد.»

گردآورنده و تنظیم‌کننده کتاب «موسیقی‌نامه وزیری» (مجموعه مقاله‌ها، مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و قلم‌اندازی‌های پراکنده از استاد علینقی وزیری) با اشاره به بخشی از این کتاب، ادامه می‌دهد: «این نکته را هم فراموش نکنیم که این‌جاست که تفاوت فرهنگ‌ها عیان می‌شود. کلنل علینقی‌خان وزیری می‌گوید در زمان جنگ جهانی اول در برلین، مردم عادی به واسطه فقر عمومی هر دو شبانه‌روز یعنی هر ۴۸ ساعت یک وعده غذا می‌خوردند و زارونزار بودند اما هفته‌ای سه بار رفتن به سالن موسیقی برای تماشای کنسرت و تئاتر را ترک نمی‌کردند! آن‌ها مردمی بودند دوستدار فرهنگ و هواخواه آن در هر شرایطی. به این دلیل است که معتقدم در آن‌چه رخ می‌دهد، خواست مردم نیز دخیل است و اگر حاکمیت تصمیمی می‌گیرد، خواست مردم نیز چه خود بدانند و چه ندانند بر این تصمیم موثر است.»

عاطفی: صدور مجوز برگزاری کنسرت با مشکلی مواجه نیست، در واقع، کسی متقاضی برگزاری کنسرت نیست و آن به دلیل هراس از خسارت‌های مادی و معنوی روی صحنه رفتن در سالنی با تعداد انگشت‌شماری تماشاگر است

او با بیان این که «برگزاری کنسرت‌های آنلاین، نکته دیگری است که بر عدم ازسرگیری کنسرت در سالن‌های موسیقی موثر می‌دانمش»، توضیح می‌دهد: «من از ابتدا جزو مخالفان این اتفاق بودم و می‌دانستم اگر مخاطب به تماشای کنسرت موسیقی از خانه، در شرایطی که همه اجزای آن را تحت کنترل دارد و طبیعتا نیازی به رعایت آداب رفتن به سالن کنسرت، در آن نیست، نیازی به رفت‌وآمد و بودن در مسیر ندارد و امکان تماشا با هزینه‌ای کمتر را فراهم می‌کند، عادت کند نمی‌توان از او انتظار داشت بار دیگر به شیوه قبل برگردد اما متاسفانه بسیاری از موسیقی‌دانان ما، منافع کوتاه مدت را به قصد گذران روز بر برنامه‌ریزی برای آینده ترجیح دادند و به آن‌چه شنیدند وقعی نگذاشتند.»

موسیقی سنتی، کلاسیک، نواحی و... پاسوز موسیقی پاپ شده است؟

اشاره سیدمجتبی حسینی در نامه مورخ ۲۱ اردیبهشت خطاب به رییس کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا به این که «بسیاری از اجراهای صحنه‌ای موسیقی در گونه‌های ردیف دستگاهی، نواحی و کلاسیک در سالن‌های کوچک و معمولاً با مخاطبان محدود برگزار می‌شود و از نظر رعایت پروتکل‌های بهداشتی و تعداد محدود تماشاگران با استفاده از درصدی از ظرفیت سالن با اجرای تئاتر و نمایشِ فیلم مشابهت دارد و مقتضی است در گروه ۲ مشاغل قرار بگیرد تا امکان برگزاری این گونه اجراها با رعایت پروتکل‌های بهداشتی میسر شود.» موجب طرح این سوال می‌شود که آیا بی‌میلی دست‌اندرکاران موسیقی پاپ به برگزاری کنسرت با علم به این که استفاده از تنها ۵۰ درصد ظرفیت سالن‌ها، آورده مالی‌شان را کاهش می‌دهد، موجب شده است که اساسا ازسرگیری برگزاری کنسرت به عنوان یک مطالبه جدی مطرح نشود؟

عاطفی با بیان این که مخاطب آن نامه و مضمونش می‌بایست چیزی غیر از آن‌چه بود، باشد، توضیح می‌دهد: «نامه سیدمجتبی حسینی می‌بایست نه خطاب به رییس کمیته امنیتی، اجتماعی و انتظامی ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا و نه برای کسب اجازه ازسرگیری برگزاری کنسرت می‌بود. چرا که چنین اجازه‌ای خودبه‌خود در پی آغاز به کار سینما و تئاتر صادر شده است. آن نامه باید خطاب به گروه‌های موسیقی نوشته و از آن‌ها درخواست می‌شد که برای برگزاری کنسرت بی‌پرداخت هزینه‌ای، پیش‌قدم شوند.»

او با اشاره به این که «به عقیده من این‌جاست که نقش وزارت فرهنگ‌وارشاد اسلامی، معاونت هنری، دفتر موسیقی و... پررنگ می‌شود و مدیرانش وظیفه دارند که به آن‌چه باید عمل کنند»، می‌افزاید: «گمان می‌کنم راه چاره این است که سالن‌های تحت نظارت نهادهای دولتی و شهرداری‌ها با امکانات و تسهیلاتی ویژه در اختیار اهالی موسیقی قرار بگیرد و به عنوان مثال یا بی‌دریافت وجه و یا با دریافت ۵۰ درصد اجاره سالن، به این هنرمندان اجازه برگزاری کنسرت داده شود تا آن‌ها که به‌واسطه استفاده از تنها ۵۰ درصد ظرفیت سالن سودی نخواهند کرد دست کم متضرر نشوند. آن‌چه می‌بینیم اما عمل‌نکردن به وظیفه است که احتمالا رو به پایان بودن دوره کاری دولت وقت نیز در آن موثر است.»

مغازه‌ای با اشاره به این که به نظرش مسئله کلی‌تر از این حرف‌هاست، توضیح می‌دهد: «ذات موسیقی یک چیز است؛ چه پاپ باشد، چه سنتی، چه کلاسیک و چه نواحی و... مانند ساختار یک مقاله که همواره یکسان است اما می‌تواند پژوهشی، مروری، مطالعه موردی و... باشد. بنابراین معتقدم افرادی در حال تصمیم‌گیری برای موسیقی هستند که با اساس آن مخالفند. می‌پذیرم که برخی از انواع موسیقی نسبت به برخی دیگر مخاطب کمتری دارند اما مدیران گمان می‌کنند اگر بگویند آن‌هایی که مخاطب‌شان کمتر و رعایت پروتکل‌های بهداشتی در فضای اجرایشان آسان‌تر است، می‌توانند برگزاری کنسرت را از سر بگیرند، دیگران هم معترض می‌شوند که چرا چنین اجازه‌ای ندارند؟! بیایید از سویی دیگر به ماجرا نگاه کنیم؛ مخاطبان موسیقی پاپ در ایران، عموما از طبقه مرفه‌اند و از توان پرداخت هزینه بیشتر برای خرید بلیت گران‌تر برخوردارند. در این شکل از موسیقی تهیه‌کنندگانی هستند که در بردن ذائقه شنیداری مخاطب به سمت نازل‌ترین جای ممکن سهیمند و علاقه‌مندند تنها موسیقی‌هایی رواج یابد که پول‌ساز می‌دانندش. گروه هدف این نوع موسیقی از لحاظ امنیتی نیز ممکن است دردسرسازتر از دیگران باشد و با توجه به نزدیکی ایام انتخابات، احتمالا ترجیح این است که فعلا همه‌چیز مسکوت بماند.»

چرا درخواست ازسرگیری برگزاری کنسرت‌ها، به جایی نمی‌رسد؟ میرعلینقی: توقع این‌که دولت برای موسیقی‌، سوبسیدی تعریف کند، مانند توقع باریدن تگرگ در کویر است

میرعلینقی نیز با بیان این که موافق این تفسیر نیست، ادامه می‌دهد: «مخاطبان موسیقی غیرمصرفی و غیرپاپ از ابتدا هم از لحاظ کمی در اقلیت بودند و اکنون نه به دلیل آن‌چه سوختن به پای اهالی موسیقی پاپ می‌نامید که به علت هراس از خسارتی دو جانبه است که به صحنه اجرای موسیقی زنده برنمی‌گردند؛ از یک سو خسارتی مادی و از سوی دیگری خسارتی روحی و روانی و هر دو حاصل اجرا در سالنی با تماشاگر اندک.»

اگر مسیر همین باشد، آینده موسیقی چیزی جز خفه‌شدن نیست

مغازه‌ای در پایان با بیان این که «تحلیل من این است که در میان هنرها، موسیقی حکم بچه‌ای سرراهی را برای حاکمیت دارد»، می‌افزاید: «به‌طور کلی مدیرانی هم که متولی موسیقی کشورند یا اختیاری نداشته‌اند و یا اگر داشته‌اند خود، آرام آرام از خود سلب اختیار کرده اند. این سلب اختیار نیز حاصل ضعف و عدم توانایی خودشان در دفاع از دایره اختیاراتشان در حوزه هنری بوده است که به عنوان متولی اهالی‌اش انتخاب شده‌اند. پس موسیقی رفته‌رفته به بی‌پناه‌ترین هنر و اهالی‌اش به بی‌پناه‌ترین هنرمندان در ایران تبدیل شدند. آن‌چه عجیب است این است که هر کسی به خود اجازه می‌دهد برای موسیقی نسخه بپیچد و حکم صادر کند. به عقیده من تمامی این روند برای رسیدن به هدفی ناشایست و ناروا طی می‌شود و تنها امیدواری‌ام این است که این هدف، نه هدفی مدون که صرفا ساخته و پرداخته ذهن مدیرانی که هم اکنون بر مسند قدرت هستند، باشد. این هدف، ذائقه‌سازی است، به گونه‌ای که ذائقه مخاطب موسیقی را به نازل‌ترین سطح ممکن برساند و نمونه آن، موسیقی‌هایی است که در تمامی شبکه‌های تلویزیون و دیگر رسانه‌های تحت اختیار سازمان صداوسیما شنیده و ردپایش در مجوزهای صادرشده از سوی ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت‌وتصویر فراگیر) نیز به وضوح دیده می‌شود. آثاری که چه در محتوا و چه در فرم، بی‌ارزش‌ترین و بی‌کیفیت‌ترین گونه‌های اجرای موسیقی‌اند و موجب می‌شوند نسل امروز، در سال‌های آینده صاحب بی‌ارزش‌ترین ذائقه موسیقی شود، نسلی که نوستالژی موسیقایی‌اش، شامل بی‌مایه‌ترین‌ها خواهد بود. بی‌مایه‌ترین‌هایی که اگر با ترانه‌ها و تصنیف‌های درخشان موسیقی سنتی که نوستالژی نسل ماست مقایسه‌شان کنید با من هم‌عقیده خواهید شد. این نسل، در زمینه ذائقه شنیداری بی‌نواترین است و به عقیده من این اتفاق به شیوه‌ای هدفمند رقم زده شده است.»

مغازه‌ای: اگر افراد دلسوز چه در دولت، چه در نهادهای صنفی، چه در میان هنرمندان و چه در میان اهالی رسانه برای تصمیم‌گیری فعال نشوند، آینده موسیقی چیزی جز خفه‌شدن نیست

او در انتها می‌گوید: «اگر افراد دلسوز چه در دولت، چه در نهادهای صنفی، چه در میان هنرمندان و چه در میان اهالی رسانه برای تصمیم‌گیری فعال نشوند آینده موسیقی چیزی جز خفه‌شدن نیست. موسیقی از بین نخواهد رفت، زیرزمینی خواهد شد و حتی موسیقی سنتی ما هم ممکن است، درست مانند اوایل انقلاب که دیدگاهی تندرویانه نسبت به موسیقی حاکم بود، زیرزمینی شود و طالبانیسم علیه موسیقی حکمروایی کند که در آن روز اتفاقات ناگوار بسیار با تبعات فرهنگی منفی بسیار، رخ خواهد داد.»

منبع: خبرآنلاین

72

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها