روایت صادق طباطبایی از اصرار امام خمینی بر برگزاری رفراندوم برای جمهوری اسلامی ایران/ گفتم احمد جان خم رنگرزی که نیست

مرحوم صادق طباطبایی در خاطرات خود به فرمان امام خمینی (س) مبنی بر برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی و نبود امکانات برای این انتخابات و اصرار امام بر انجام آن، خاطره شیرین و متفاوتی نقل کرده است

روایت صادق طباطبایی از اصرار امام خمینی بر برگزاری رفراندوم برای جمهوری اسلامی ایران/ گفتم احمد جان خم رنگرزی که نیست

مرحوم صادق طباطبایی در خاطرات خود نوشته است: آن زمان فعالیت عمده من در صدا و سیما بود و با دوستان مشغول سازماندهی آنجا بودیم که در دیداری که خدمت حضرت امام در قم رفتم ایشان فرمودند که شما به نخست وزیری بروید و به آقای بازرگان کمک کنید. ما هم اطاعت کردیم. زمان گذشت تا اینکه تا اواسط اسفند که احمد آقا از قم به من زنگ زدند. گفتند آقا می گویند رفراندوم را برگزار کنید. گفتم خیلی هم خوب است اما خب من چه کاره هستم؟ گفت تو با وزیر کشور صحبت کن و بگو امام می گویند رفراندوم برگزار شود. پیش آقای احمد صدرحاج سید جوادی رفتم و پیام امام را رساندم. ایشان گفتند رفراندوم ابزار می خواهد. استاندار، فرماندار، بخشدار و .. می خواهد. وقتی ما هنوز چیزی نداریم، چطور می شود برگزار کرد؟! وزارت کشور یک اداره کل انتخابات داشته است که الان فعالیت ندارد. من هم به احمد آقا تلفن زدم و گفتم: وزیر کشور اینطور می گویند. یک ساعت بعد احمد آقا مجدداً زنگ زد و گفت آقا می گویند قصه رفراندوم به کجا رسید؟ گفتم احمد جان. خم رنگرزی که نیست. گفت صادق؛ تو آقا را می شناسی. من هم می شناسم! من دیگر برای بار دوم نمی روم به آقا بگویم نه! اگر می خواهی خودت بیا و بگو.

من بلافاصله راهی قم شدم و پیش امام رفتم، گفتم آقا رفراندوم برای چی؟ شما اعلام کنید. همه دنیا می دانند که همه مردم پشت سر شما هستند. من مطمئن هستم اگر شما جمهوری اسلامی را به عنوان نظام سیاسی کشور اعلام کنید هم مردم ما و هم دنیا آن را خواهند پذیرفت. رفراندوم هم می خواهد همین را نشان دهد. در حالی که هیچ امکاناتی هم نداریم.

روایت صادق طباطبایی از اصرار امام خمینی بر برگزاری رفراندوم برای جمهوری اسلامی ایران/ گفتم احمد جان خم رنگرزی که نیست

گفتند: شما الان نمی فهمید. الان وضع همین است که شما می گویید. اما پنجاه سال بعد گفته می شود: با سوء استفاده از احساسات مردم نظام مورد نظر خود را بر مردم تحمیل کردند. عواطف مردم را تحریک کردند و آنچه مورد نظرشان بود را گفتند و مردم بازگو کردند. باید رای گیری شود و تعداد موافق و مخالف مشخص شود و رسماً اعلام شود.

گفتم این هم استدلالی است. اما شما می دانید الان کشور در چه وضعی است؟ بگذارید دولت مسلط شود. استاندارها مستقر شوند شاید بشود تا آخر تابستان برگزار کرد. امام گفتند: چی؟! ایام تابستان؟! نه خیر، همین ایام تعطیلات عید برگزار کنید. گفتم ما الان در ۱۵ اسفند هستیم! گفتند خود تو انجمن چی هستی، سابقه کار تشکیلاتی داری و این کار را خوب بلدی. برو آنجا و سیستم رفراندوم را راه اندازی کن. در مراکز استان ها به آقایان روحانی می گویم هرجا کمک خواستید کمکتان کنند.

*برشی از کتاب خاطرات سیاسی اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج ۳؛ ص۲۶۹-۲۷۶؛ ناشر: موسسه چاپ و نشر عروج؛ چاپ سوم (۱۳۹۲)

منبع: جماران

70

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 2
  • بیط
    0

    خرهایی که با موی باز رای دادند دیدند که یک سال بعد چگونه چوب تو استینشون کردند وبه اینجا رسیدند با تورم سیصد درصدی

    نظرات شما -
    • ابوالقاسم
      0

      سلام دلبندم چرا اعصاب خودت را خراب میکنی،اشکال نداره،زندگی ما وهم نسلان ما سوخت وتباه شد،شکی نیست،اما از سالها قبل از انقلاب مشروطیت ملت گرفتار تناقض وتردید بین روشنفکری وتشرع ومشروطه با مشروعه ،تجدید با تقلید گرفتار شده بودند وبلاتکلیف وسرگردان بودند برای رهایی از این بلاتکلیفی ورهایی از بند تعصب وتقید مقدس مآبی در جامعه ایرانی نیاز بود که کشور ما یکبار تب کند خوشبختانه ویا متاسفانه این تب نصیب ما وهم نسلان ما گردید اما در پایان ثابت شد که ادیان الهی نیاز انسانها ست در بعد شخص وفردی ودرونی خودشان ،اداره مملکت وزندگی اجتماعی ابزار هایی غیر از ادیان الهی نیاز مند است وگرنه آخرش تباهی است ،ایا ارزش این پایان را داشت ویا دارد ،ممنون

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها