چگونه می‌توان جلوی بازماندگی از تحصیل کودکان را گرفت؟

مدیرعامل انجمن حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل گفت: ما باید به سمت آموزش‌های نوینی برویم که برای کودک لذت‌بخش بوده و انگیزه ایجاد کند تا مدرسه برای او مدرسه زندگی ‌شود.

چگونه می‌توان جلوی بازماندگی از تحصیل کودکان را گرفت؟

محمد ملاکی، مدیرعامل انجمن حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل با اشاره به خطرناک‌بودن جداسازی‌ دانش‌آموزان اتباع از دانش‌آموزان ایرانی معتقد است: در مشهد مدرسه اتباع افغانی داریم. این که ما مدرسه خاص برای آموزش اتباع ایجاد کنیم به دور از عدالت آموزشی است.

وی قول‌نامه‌های کاذب را یکی از شاخص‌هایی عنوان می‌کند که مدیران مدارس نمی‌توانند کودک بازمانده از تحصیل را در مدرسه و ناحیه آموزشی رصد کنند. چرا که اگر این دانش آموزان ترک تحصیل کنند با توجه به هویت دوگانه‌ای که در سکونت ایجاد کرده‌اند، شناسایی آنها سخت و در برخی موارد ناممکن می‌شود.

او همچنین تصریح می‌کند که در کشورهای توسعه یافته اگر مدیر متوجه شود دانش‌آموزی دو روز است که به مدرسه نرفته، با پلیس تماس گرفته و پلیس به دنبال این دانش‌آموز می‌رود و با عوامل بازدارنده از تحصیل حتی اگر ولی دانش‌آموز باشد، برخورد قانونی می‌کند.

ملاکی با اشاره به سبک نظام‌های آموزشی در دنیا بیان می‌کند که در سوئد دانش‌آموز 6 صبح به مدرسه آمده و 6 عصر از آن خارج می‌شود؛ در واقع مدرسه خانه دومی است که هرآنچه لازمه دوست داشتن و زندگی است در آن یافت می‌شود؛ از کارگاه‌های بسیار پیشرفته تا تفریحات مورد نیاز متناسب با سن دانش‌‎آموز.

مشروح بخش دوم گفت‌وگوی تفصیلی با مدیر عامل انجمن حمایت از کودکان بازمانده از تحصیل را در ادامه می‌خوانید.

محمد ملاکی با اشاره به اینکه «هرآن کس که در مشهد نفس می‌کشد را شهروند مشهدی می‌نامیم»، خاطرنشان کرد: هرشخصی که در محدوده جغرافیایی استان نفس می‌کشد و در طبیعت آن زندگی می‌کند، شهروند نامیده می‌شود و بالطبع باید از حقوق شهروندی برخوردار باشد. آیا این شهروند حق آموزش دارد یا خیر؟ در بررسی‌های میدانی در پژوهش‌هایی که انجام گرفته تنها از یک نقطه در حاشیه شهر مشهد با پدیده‌ای مواجه شدیم که در آن قریب 1000 دانش آموز اتباع در سن 6 تا 11 سال که فاقد مدرک اقامتی بودند، در دو مسجد زیر نظر طلبه‌های برون مرزی آموزش علوم دینی و ایدئولوژیکی می‌دیدند. ابتدا این پیش فرض در ذهنمان بود که گردانندگان این مجموعه این نوع آموزش را تدوین می نمایند ولی این طور نبود؛ عدم ثبت نام در مدارس و حتی عدم دسترسی به محتوای آموزشی مسبب این کار بود. چرا مسئله‌ای به این مهمی نادیده گرفته می‌شود؟ واقعا جای سوال و پرسش دارد . ما خود دودستی دانش‌آموز را به گروه‌های تندرو تقدیم می کنیم. این مسئله یکی از معضلاتی است که اگر تدبیری برای آن اندیشیده نشود امنیت اجتماعی مشهد را در آینده نزدیک به خطر خواهد انداخت.

جداسازی دانش‌آموزان اتباع از ایرانی بسیار خطرناک است

ملاکی با اشاره به طبقه‌بندی کردن دانش‌آموزان به دو دسته اتباع خارجی و ایرانی گفت: در مشهد مدرسه اتباع افغانی داریم. این جداسازی‌ و غیریت‌سازی‌ها، بسیار خطرناک است. این که ما مدرسه خاص برای آموزش اتباع ایجاد کنیم بدور از عدالت آموزشی است. حدودا 10 روز از بازگشایی مدارس می گذرد. مراجعات بسیار زیادی داریم که هنوز نتوانسته‌اند کودکانشان را در مدارس ثبت نام کنند. این خانواده‌ها به شدت نگران و رنجیده‌اند، اگر از منظر جامعه شناسی به این موضوع بنگریم؛ آنگاه که بخشی از شهروندان یک اقلیم احساس خوبی نداشته باشند، به خانواده‌ای ‌می‌ماند که یکی از اعضای آن مریض است .

وی با اشاره به اینکه «یکی از شاخص‌های دیگری که مدیران نمی‌توانند کودک بازمانده از تحصیل را در مدرسه و ناحیه آموزشی رصد کنند، قول‌نامه‌های کاذب است»، افزود: من مدرسه‌ای را می‌شناسم که 80 درصد دانش‌آموزان آن در محدوده نیستند. والدین این دانش‌آموزان قول‌نامه کاذب برای مدرسه آورده‌اند. حتی برخی از آن‌ها تا یک میلیون تومان به بنگاه‌های معاملاتی جهت گرفتن قولنامه هولوگرام‌دار پرداخت کرده‌اند. آنها با این کار ‌نام خود را قانونی کرده‌اند. حال، مدیر مدرسه با چالش‌های فراوانی روبه‌رو خواهد شد که جایگاهش را به سطح یک کارپرداز تنزل می‌بخشد. اگر این دانش آموزان ترک تحصیل نمایند با توجه به هویت دوگانه‌ای که در سکونت ایجاد کرده‌اند، شناسایی آنها را سخت و در برخی موارد ناممکن می‌کند.

این استاد دانشگاه عنوان کرد: اینجاست که کار به مشکل می‌خورد. این مسئله به آموزش و پرورش برمی‌گردد. آموزش‌وپرورش نوعی ناعدالتی در عدالت اجتماعی و آموزشی در مدارس ایجاد کرده که همه از حاشیه و دیگر نقاط شهر دوست دارند با مدارک جعلی به این مدارس خاص بروند. این مسئله معضل می‌شود. برخی از دانش‌آموزان ترک تحصیل می‌کنند و هیچ‌کس نمی‌داند محل زندگی واقعی آن‌ها کجاست.

وی ادامه داد: در کشورهای توسعه یافته اگر مدیر متوجه شود که دانش‌آموزی دو روز است که به مدرسه نیامده، با پلیس تماس گرفته و پلیس به دنبال این دانش‌آموز می‌رود. پلیس با عوامل بازدارنده از تحصیل حتی اگر ولی دانش‌آموز باشد، برخورد قانونی می‌کند. این درصورتی است که در کشور ما علی رغم اینکه در قانون اساسی به تحصیل اجباری و رایگان اشاره شده اما این نظارت و الزام نهادینه نشده است، این یک خلأ قانونی است. باید قانون‌گذاران در این مسئله ورود پیدا کنند. همچنین اگر قانون‌هایی که در این خصوص در کشور داریم، اجرایی شود حدود 80 درصد کودکان بازمانده از تحصیل به تحصیل بازمی‌گردند. تحصیل رایگان تا مقطع دیپلم یکی از موارد قانون‌ اساسی است. موردی داشتم که دانش‌آموز در پایه متوسطه قصد ثبت‌نام در بدترین مدرسه در حاشیه شهر را داشته که مدرسه به او گفته است، دو میلیون و هشتصد هزارتومان پول باید پرداخت کند، با حقوق‌های کم این خانواده‌ها، آن‌ها چطور می‌توانند این میزان پول را پرداخت کنند؟

این پژوهشگر گفت: کاش تنها شهریه‌ای که ابتدا از خانواده‌ها می‌گیرند باشد، مدارس در طی سال تحصیلی مردم را پوست می‌کنند. این کار به بهانه‌های مختلف انجام می‌شود. در آخر سال تحصیلی شما می‌بینید که یک خانواده فقیر و مستضعف تا 10 میلیون تومان در یک سال تحصیلی برای فرزند خود هزینه کرده است. 10 یا 15 میلیون تومان، نوش‌جان مدیر مدرسه یا آموزش و پرورش باشد، اما به من والدین بگویند که در یک سال تحصیلی پنج مهارت را به دانش‌آموز یاد می‌دهند. متاسفانه مدارس ما مهارت‌محور نیست. بافت فرسوده‌ای در دست مدیران مدارس است که هرساله یک آجر آن را کم و زیاد و یا رنگ می‌کنند. این عوامل در بازماندگی کودکان از تحصیل اثرگذار است.

وی با بیان اینکه «برای جلوگیری از ترک تحصیل کودکان باید سبک آموزش را عوض کرد»، عنوان کرد: 16 کشور توسعه‌یافته جهان این کار را اجرایی کرده‌اند. ما باید به سمت آموزش‌های نوینی برویم که برای کودک لذت‌بخش بوده و انگیزه ایجاد کند تا مدرسه برای او مدرسه زندگی ‌شود. در سوئد دانش‌آموز 6 صبح به مدرسه آمده و 6 عصر از آن خارج می‌شود؛ در واقع مدرسه خانه دومی است که هرآنچه لازمه دوست داشتن و زندگی است در آن یافت می‌شود از کارگاه‌های بسیار پیشرفته تا تفریحات مورد نیاز متناسب با سن دانش‌‎آموز. مدارس این کشور محیطی برای زندگی کردن است.در این مدارس هرسال به کادر اجرایی مدارس 2 ماه مرخصی و اقامت در کشور دیگری می‌دهد تا به تفریح و استراحت بپردازند و در طول این دوماه هیچ کس حق ندارد با آنها تماس کاری داشته باشد، اما متاسفانه مدیران و معلمان ما چند شغله، بی انگیزه و اصلا به‌روز نیستند چرا که محتوای کتاب‌های ما هم محتوای مناسبی نیست.

آموزش و پرورش در سال 142 میلیون جلد کتاب چاپ می‌کند

ملاکی با اشاره به اینکه «آموزش و پرورش باید مصمم شود و فضای آموزش را از فضای سیاست‌زده خارج کرده و شایسته‌سالاری را در آموزش و پرورش حاکم کند»، بیان کرد: آموزش و پرورش نهادی فرهنگ‌ساز و انسان‌ساز است. عدم شایسته‌سالاری و گردش نخبگان موجبات نابسامانی‌های حال حاضر جامعه است. برای تغییر سبک آموزشی روی آوردن به شعارزدگی در خصوص تحول بنیادین نیست. برای رسیدن به تحول باید ابتدا بهبود یافتگی ایجاد شود. آموزش و پرورش در سال 142 میلیون جلد کتاب چاپ و میلیاردها تومان صرف چاپ کتاب‌های بی‌محتوا می‌کند، انحصار چاپ کتاب درسی در دست آموزش و پرورش است و اصلا حاضر نیست از ظرفیت نخبگان و مولفان حوزه خودش که قریب 3000 دکتر و دانشجوی دکترا دارد استفاده نماید.

این پژوهشگر با اشاره به اینکه «ما وقتی دانش‌آموز بازمانده از تحصیل را بررسی، شناسایی و جذب کردیم، باید به او آموزشی بدهیم که از مدرسه فرار نکند»، افزود: اولین شرط این است که فضا به گونه‌ای آماده باشد که او تحصیل را دوباره ترک نکند.

سه ره‌یافت برای ایجاد تحول در آموزش و پرورش

وی تصریح کرد: اگر می‌خواهیم نظام آموزشی ما بهبود یابد و در آن تحول ایجاد شود، تنها راه و چاره آن نهادینه کردن سه رهیافت اساسی است که حاصل نتیجه پژوهش مقایسه تطبیقی نظام‌های آموزشی 16 کشور توسعه یافته جهان است.

ملاکی با اشاره به اینکه «اولین رهیافت فنی و مهارتی و روش آن اثباتی است»، خاطرنشان کرد: دغدغه این ره‌یافت این است که تا دانش‌آموز، معلم، مدیر، مدیر کل و... دیدگاهشان از عینیت به ذهنیت تبدیل نشود، نمی‌توان دانش‌آموز را در کلاس نگه داشت؛ برای مثال شما معلم هستید. به مدرسه می‌روید و مدیر به شما می‌گوید فلان پایه را تدریس کنید. به آن کلاس می‌روید و با 30 دانش‌آموز با عقاید، فکر، سلیقه، نظر و... مختلف مواجه می‌شوید. مدیر مدرسه از عقاید، سلیقه، نظر و... دانش آموزان خبر دارد، اما می‌گوید این اطلاعات محرمانه است و آنها را در کشوی میز خود نگه می‌دارد. در کشورهای توسعه یافته مدیر و اعضای تیم مدرسه سه ماه فرصت دارند که تحلیل وضع موجود را انجام و برنامه ارائه دهند. متاسفانه در نظام آموزشی ما مدیران اصلا برنامه عملیاتی ندارند و آنهایی هم که دارند 100 درصد کپی است.

این استاد دانشگاه عنوان کرد: یکی از لازمه‌های یادهی و یادگیری در روش‌های تدریس، ارتباط چشمی است. اگر شما بیش از سه ثانیه در چشم یک دانش‌آموز نگاه کنید، او را از کلاس اخراج کرده‌اید. وقتی شما بیش از سه ثانیه به چشم او نگاه می‌کنید، ذهن او را از کلاس خارج شده و چیزی از کلاس متوجه نمی‌شود. معلم نهضت سواد آموزی در یک روستا را به استخدام آموزش و پرورش برای کلاس اول در می‌آورند. او چنین روش‌هایی را آموزش ندیده است. ما به او روش‌های ارتباطی و تدریس را آموزش ندادیم. عوامل ما باید از نقطه a تا b هماهنگ باشند. ما در نظام آموزشی ایران چنین چیزی نداریم.

وی افزود: در مدیریت‌های نظام آموزشی ما سوء مدیریت وجود دارد. شما می‌بینید که هر سال مدیران در حال تغییر هستند، دلیلش هم این است که این موضوع سلسله مراتبی نیست. در کشورهای توسعه‌یافته کسی که مدعی مدیریت مدرسه است می‌بایست اولا 5 سال سابقه تدریس داشته باشد، ثانیا در سال ششم اگر متقاضی بود به وی 5 سال مرخصی می دهند تا دو سال علوم قضایی بخواند و سه سال درس مدیریت و آن گاه با 10سال سابقه مدیر می‌شود، اما با کمال تاسف باید گفت که در همین تابستان 1399 ، یک دانشجو از دانشگاه فرهنگیان مشهد فارغ‌التحصیل می‌شود و او را مستقیما به سمت مسئول روابط عمومی آموزش و پرورش یکی از مناطق 47 گانه خراسان رضوی منصوب می‌کنند. به نظر شما آیا این انتصاب روابطی و جناحی نیست؟ شما در کجای دنیا چنین چیزی دیده‌اید که دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده بدون هیچ سابقه آموزشی و مدیریتی، مسئول پست حساس روابط عمومی یک اداره شود؟ آیا این اتفاقات ناشی از سوء مدیریت و سیاست‌زدگی در آموزش و پرورش نیست؟

ملاکی با بیان اینکه «ره‌یافت دوم عملی و تفاهمی بوده که روش آن تفسیری است»، عنوان کرد: دغدغه در این ره‌یافت ذهن - ذهن است. محتوای کتب درسی را ببینید. محتوای کتب درسی دستخوش نوعی ایدئولوژیک یک جانبه‌گرایانه است. ما در دبستان درسی به این نام که «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر» داشتیم؛ یعنی نظریه اقتصادی ادام اسمیت که در دوره دکتری آن را می‌خوانیم در ابتدایی آورده شده بود. ذهن دانش‌آموز برای این مطلب آمده می‌شد. به این شیوه برش ذهنی می‌گویند. در حال حاضر در کتب درسی هیچ برش ذهنی نداریم. منظور از برش ذهنی، برش محتوایی از کتاب‌های مرجع نظیر شاهنامه، مثنوی معنوی مولانا و... است که مبتنی بر تحول و توسعه باشد، نه سلیقه‌ای و با رویکرد حفظ وضع موجود و... . مدیریت‌های کنونی حاکم بر آموزش و پرورش اشراف اطلاعاتی به موضوعات ندارند و اگر درصد کمی مدیر نخبه داشته باشیم که داریم به مدیریت سکوت تبدیل شده‌اند که تاکید بر حفظ وضع موجود دارند. ما مفسر برای تحلیل کتب آموزشی و اجرای محتوای آموزشی در حوزه تالیفات کتب درسی نداریم.

این پژوهشگر با اشاره به اینکه «ره‌یافت سوم رهایی‌بخشی بوده و روش آن انتقادی است»، تاکید کرد: این ره یافت می‌گوید، اجازه بدهید معلم یا دانش‌آموزهر آنچه که در پس اندیشه دارد را بیان کند؛ خواه مثبت باشد، خواه منفی. علاوه‌بر اینکه چنین اجازه‌ای به دانش‌آموز در کلاس و مدرسه داده نمی‌شود، به معلم در اداره، معاون در اداره، مدیر در آموزش و پرورش ناحیه و... نیز چنین اجازه‌ای داده نمی‌شود. نگاه در آموزش و پرورش از بالا به پایین است.اگر قرار است در آموزش و پرورش تعداد کودکان بازمانده از تحصیل تقلیل پیدا کند، باید به این سمت برویم که این ره‌یافت‌های اصلی در آموزش و پرورش اجرا شود.

کرونا و بازماندگی از تحصیل

وی با اشاره به اینکه «از زمانی که کرونا مهمان ما شده است، ما دو نوع بازمانده از تحصیل داریم»، بیان کرد: یک نوع آن، بازمانده از تحصیل آشکار است که کتاب، دفتر، سیستم آموزشی و مدرسه‌ای ندارد. یک نوع بازمانده از تحصیل دیگر نیز داریم که کتاب و دفتر را کنار گذاشته و تنها از شبکه‌هایی نظیر شاد و برنامه‌های تلویزیونی استفاده می‌کند. فکر می‌کنید چه بر سردانش‌آموزی می‌آید که کتاب و دفتر را کنار گذاشته و تنها پای تلویزیون نشسته است؟ در حال حاضر ما 17میلیون دانش‌آموز بازمانده از تحصیل داریم. چرا که تحت اجبار کرونا، کتاب، مدرسه و دفتر از آنها گرفته‌ شده. پس لازم است که تمامی نهادها و ارگانها و خصوصا سمن‌ها در آماده‌سازی زیرساخت‌ها جهت آموزش مجازی به آموزش و پرورش کمک کنند. همچنین باید از هم اکنون کارگروه‌های تخصصی از سطح وزارت گرفته تا سطح مدارس جهت برنامه‌ریزی برای دوران پسا کرونا تشکیل شده و الگوهای جامعی را تهیه و ارائه نمایند.

منبع: ایسنا

70

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها