قسمت سوم

سفرنامه فرهاد مسعودی؛ مقبره لنین باشکوه و عظیم است، اما احساساتی در انسان نمی‌انگیزد

مقبره لنین باشکوه و عظیم است، اما احساساتی در انسان نمی‌انگیزد. گویی پیکره‌ای است از ماتریالیسم مطلق که انسان را به اطاعت محض از مظاهر مادی وجود دعوت می‌کند.

سفرنامه فرهاد مسعودی؛ مقبره لنین باشکوه و عظیم است، اما احساساتی در انسان نمی‌انگیزد

در تابستان ۱۳۴۴ محمدرضاشاه پهلوی به دعوت هیأت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به این کشور سفر کرد. سفر شاه ۱۳ روز به طول انجامید، از ۳۱ خرداد تا ۱۲ تیر. در این سفر فرهاد مسعودی (پسر عباس مسعودی موسس روزنامه اطلاعات) مدیر « تهران جرنال» و «ژورنال دوتهران» نیز همراه با شاه به شوروی رفت و آن چه را در این سفر به تماشا نشست تحت عنوان «دیدار از کشور شوراها» به قلم آورد. سفرنامه مسعودی به شوروی از سه روز پس از پایان مسافرتش به اتحاد جماهیر شوروی، سه شنبه ۱۵ تیر ۱۳۴۴، به مرور در روزنامه اطلاعات منتشر شد.

بیشتر بخوانید: سفرنامه فرهاد مسعودی (قسمت دوم)؛ شب‌های مسکو سرد و مرده و تاریک است!

سفرنامه فرهاد مسعودی (قسمت اول)؛ مات و مبهوت مانده ام از صف طویل مردم مسکو برای یک نوشیدنی!

قسمت سوم این سفرنامه را در پی می خوانید:

قیمت لباس در شوروی بسیار گران است. یک دست کت و شلوار به طور متوسط هشتصد تومان و یک جفت کفش نزدیک به دویست تومان تمام می شود. این است که کمتر اتفاق می افتد کسی بیش از یک دست لباس تهیه کند و از دو جفت کفش بیش تر داشته باشد.

وقتی در این باره با یکی از همراهان روسی خود گفت وگو می کردم او به شوخی گفت: «مگر آدم چند جفت پا دارد؟» و افزود: «من خودم دو جفت کفش دارم که یک جفت را موقع کار به پا می کنم و یک جفت دیگر را برای میهمانی رفتن تازه و براق نگه می دارم. وقتی کفش روزهای کار عمرش را کرده و خدمتش تمام شد آن را دور می اندازم و کفش نو را جلو می کشم. آن وقت یک جفت کفش تازه نیز برای ایام سورچرانی تهیه می کنم.»!

حد متوسط حقوق در روسیه بین صد تا سیصد روبل است. نرخ هر روبل به نرخ رسمی معادل ۹۰ ریال است، لیکن ارزش حقیقی خیلی کمتر از این است. ارزانی کرایه خانه و هزینه خوراک، گرانی پوشاک را تلافی می کند. کرایه خانه در شوروی بسیار نازل است و یک آپارتمان چهاراطاقه را به ماهی صد تومان می توان اجاره کرد. یکی از همراهان روسی ما گفت: «اغلب اتفاق می افتد که کارگر روس بیش تر از یک مهندس حقوق می گیرد. برای این که کارگر می تواند از طریق اضافه کار دستمزد خود را به میزان قابل ملاحظه ای افزایش دهد.»

زن ها نیز در شوروی دوشادوش مردان کار می کنند و در تامین مخارج زندگی با مردها سهیم می باشند. در یکی از شهرای اطراف مسکو به کارگر کفاشی برخوردیم که می گفت ماهانه یکصد روبل حقوق می گیرد. از او پرسیدم: «با این حقوق مختصر چگونه می توانی چهار سر عائله را اداره کنی؟» شانه هایش را بالا انداخت و گفت: «آخر غیر از حقوق هم راه هایی برای پول درآوردن وجود دارد.» پرسیدم: «چطور؟» گفت: «مثلا من از اوقات فراغت خود استفاده می کنم و به طور خصوصی برای همسایگان و آشنایانم کفش می دوزم.» بعد معلوم شد که این کار تقریبا جنبه عمومی دارد و نجار، بنا و خیاط و سایر صاحبان حرف و صنعت در ساعات تعطیل کارهای خصوصی انجام می دهند. حتی استاد دانشگاه نیز با تدریس خصوصی یا از طریق طبع و ترجمه کتاب بر عواید خود می افزاید.

تنها برای نوشیدن شامپانی نیست که مردم در مسکو صف می بندند، در ساعات مختلف روز هرکس از کنار مقبره لنین عبور کند، صفوف طویلی از مردم را در سر راه خود می بیند که به انتظار ایستاده اند تا نوبت شان برسد و از آرامگاه معمار سوسیالیسم بین المللی دیدن کنند.

بنای بزرگ و باشکوه آرامگاه لنین با مرمر سیاه و یشمی، گوشه ای از میدان سرخ مسکو را اشغال کرده است. این بنا با وجود آن که بسیار عظیم و خیره کننده است، گویی انعکاسی است از وجود لنین با آن روح سرد و خشک انضباطی مخصوص وی. بیننده وقتی در مقابل بنای بلند آرامگاه می ایستد و به سنگ های مکعب آن چشم می دوزد، بی اختیار چنین می پندارد که تحت تاثیر جاذبه سخت و خشن روح لنین قرار گرفته و اراده پولادین مرد کوچک اندامی که بزرگ ترین رژیم ایدئولوژیک را در جهان بنا نهاد او را مسحور و مجذوب ساخته است.

مقبره لنین باشکوه و عظیم است، اما احساساتی در انسان نمی انگیزد. گویی پیکره ایست از ماتریالیسم مطلق که انسان را به اطاعت محض از مظاهر مادی وجود دعوت می کند. درون مقبره ساده و تاریک است. در اطاق زیر جایگاهی که سران شوروی هر سال یک بار کنار هم ظاهر می شوند و رژه ارتش سرخ را تماشا می کنند، لنین تنها خفته است. او لباس مشکی به تن دارد و صورتش پریده رنگ به نظر می رسد. نوری که از دهانه یک پروژکتور قوی سینه تاریکی را می شکافتد و مستقیما بر پیکر لنین می تابد، طراح بزرگ سوسیالیسم بین المللی را اندکی بلندقدتر و دشت تر جلوه می دهد و بر ابهت وی می افزاید. داخل دخمه نیمه تاریک است و در دو گوشه بالای سر تابوت شیشه ای که پیکر مومیایی شده لنین را به آغوش گرفته است دائما دو سرباز به حالت خبردار ایستاده اند.

گاهی به نظر می رسد که این دو سرباز نیز مثل پیکر لنین مومیایی هستند، آن ها نه تکان می خورند و نه از نقطه معینی که بدان خیره شده اند چشم برمی گیرند. هر نیم ساعت یک بار دو سرباز مزبور عوض می شوند و وظیفه دشوار آن ها را سربازان دیگری عهده دار می گردند.

چنان که می دانید تا پیش از تشکیل کنگره بیستم حزب کمونیست، استالین نیز در کنار لنین آرمیده بود و تابوت بلورین وی سمت چپ تابوت لنین قرار داشت، اما اکنون استالین پشت مقبره لنین و در سایه دیوار کرملین مدفون است. همان جا که سایر رهبران نامی رژیم کمونیسم کنار هم مدفون شده اند و بالای سر هرکدام مجسمه ای نیم تنه از آن ها روی ستونی به چشم می خورد. با این تفاوت که نه مجسمه ای بر فراز قبر استالین به پا داشته اند و نه گور او را بر خلاف گور دیگران به زینت و زیوری آراسته اند.

در حقیقت این سومین گور استالین است، زیرا پس از آن که با آغاز حملات تند خروشچف علیه رژیم استالین تابوت او را از داخل مقبره لنین برداشتند، تا مدتی استالین در نقطه نامعلومی مدفون بود و عاقبت او را به این نقطه نقل مکان دادند.

ادامه دارد...

منبع: انتخاب

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • سفر
    0

    حتما شما احساس نداشتید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها