محمد قوچانی: چرا اصلاح‌طلب شدیم و چگونه اصلاح‌طلب می‌مانیم؟

سردبیر روزنامه سازندگی نوشت: «سرا» همچون نوزادی نارس است که به علت زایمان زودرس ممکن است مرده به دنیا بیاید.

محمد قوچانی: چرا اصلاح‌طلب شدیم و چگونه اصلاح‌طلب می‌مانیم؟

محمد قوچانی، سردبیر سازندگی سرمقاله امروز روزنامه را در نقد طرح «سرا» و جنجال‌هایی که درباره برنامه انتخاباتی اصلاح‌طلبان برای مجلس بوجود آمده است، نوشت.

دربخشی از این سرمقاله آمده است؛

- «سرا» همچون نوزادی نارس است که به علت زایمان زودرس ممکن است مرده به دنیا بیاید.

- آنچه امروز ما می‌خواهیم به آن بپردازیم ترمیم شکاف‌هایی است که این دو نظر و نهاد جدیدالولاده در پیکر جبهه اصلاحات ایجاد کرده‌اند تا با ارجاع به تاریخ و گفتمان اصلاحات نشان دهیم نهادهایی که قرار است به همگرایی اصلاح‌طلبان بینجامند چگونه به واگرایی دامن می‌زنند.

- به عنوان یک عضو ساده‌ی حزب کارگزاران سازندگی ایران و بدون آنکه این مواضع را از جانب تشکیلات بیان کنم در پاسخ به خواست موکد بدنه حزب لازم است برای حفظ وحدت در جبهه اصلاحات نکاتی را یادآوری کنم و نشان دهم که نسبت کارگزاران و اصلاح‌طلبان نسبت جزء و کل است. کلیتی که بدون جزئیات خود از جمله کارگزاران سازندگی ایران اساسا شکل نمی‌گرفت

- اصلاح‌طلبی سیاسی تلاش برای بهبود و ترقی و توسعه ایران است

- این امیرکبیر بود که بنای اصلاحات را در ایران گذاشت

- یاران آنان راهی جز تلاش برای ورود به نهاد دولت برای انجام اصلاحات نداشتند و این مرز میان اصلاح‌طلبی تخیلی و اصلاح‌طلبی واقعی است. همان‌طور که بنیان‌گذاران سوسیالیسم تخیلی فکر می‌کردند با دعوت به خیر و دوستی و بذل و بخشش و توزیع ثروت می‌تواند عدالت را محقق کنند و کارل مارکس دریافت که سوسیالیسم جز با روش و رفتار علمی و اصلاح ساختاری اقتصاد و سیاست ممکن نیست (مارکسی که هنوز مارکسیست نشده بود) اصلاح‌طلبی تخیلی هم فکر می‌کند می‌توان با مناسک‌گرایی، شکل‌زدگی و شعارزدگی به اهداف اصلاحات رسید.

- اصلاح‌طلبی به معنایی که از زمان میرزاتقی‌خان امیرکبیر شروع شده است یک هدف بیشتر ندارد: توسعه و ترقی ایران به عنوان دولت-ملتی مقتدر و مستقل از دخالت خارجی و هر آنچه در این راه است اعم از انتخابات، مجلس، انجمن‌ها و احزاب فقط «طریقیت» دارند و نه اصالت

- اول؛ مبارزه‌ی انتخاباتی و سیاسی، دوم؛ تعامل با حاکمیت و قدرت برای پیشبرد اصلاحات نه ماندن در حاکمیت. و این تعریف حداقلی اصلاح‌طلبی سیاسی است

- جبهه اصلاحات به عنوان یک نهاد تاریخی مسئولیتی بزرگ دارد. ساختار کنونی این جبهه چه در قالب شورای عالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح‌طلبان و چه در قالب شورای هماهنگی احزاب اصلاح‌طلب به تعبیر شخصی این بنده (نه الزاما تعبیر تشکیلاتی) ناکارآمد و ناتوان است

- هیچ اصلاح‌طلبی نباید به غیرحزبی بودن خود افتخار کند و همه اصلاح‌طلبان باید به عضویت احزاب سیاسی یا نهادهای مدنی درآیند

- فقدان نظام رتبه‌بندی تشکیلاتی چه در قانون احزاب، چه در شورای عالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح‌طلبان، یکی از زیستگاه‌های رشد فرصت‌طلبی در ایران است

- از سال ۱۳۷۶ تاکنون اصلاح‌طلبان تنها زمانی شکست‌خورده‌اند که متفرق شده‌اند. اولین و مهمترین شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات دومین دوره‌ی شوراهای شهر و روستا بود که خود پایه‌گذار آن نهاد بودند

- تنها راه نجات اصلاحات، «اصلاحات در اصلاحات است» و این اصلاحات باید در فهم ما از تبارشناسی، گفتمان و از همه فوری‌تر «تشکیلات اصلاحات» صورت بگیرد

- راه اصلاحات جز از انتخابات نمی‌گذرد و تجربه تاریخ از سال ۷۸ تا سال ۸۸ نشان داده است که خیابان جای اصلاح‌طلبی نیست. اما مبارزه با فرصت‌طلبانی که حضور در حاکمیت را به فرصتی برای قدرت‌اندوزی و ثروت‌اندوزی و لذت‌جویی شخصی بدل کرده‌اند در شرایط کنونی ضرورت تاریخی دارد. در واقع اگر در دهه گذشته باید درباره‌ی چپ‌روی هشدار می‌دادیم اکنون باید درباره راست‌روی هشدار دهیم

- اصلاح‌طلبی در آستانه‌ی ایستادن بر «سر» خویش قرار گرفته است. باید اصلاح‌طلبی را دوباره بر «پا» کرد.

15

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها