ماجرای مخالفت شاه با اخراج امام از فرانسه: «این کار را به حساب من خواهند گذاشت»
والری ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه در خاطرات خود مینویسد که ما نمیتوانیم کسانی را که قصد ادامه مبارزه خصومتآمیز با حکومت کشور خود را دارند در خاک فرانسه بپذیریم.
۴۱ سال پیش در چنین روزی (۱۵ مهر ۵۷)، امام خمینی نخستین روز اقامت خود را در فرانسه میگذراند؛ اقامتی که معلوم نبود چقدر قرار است طول بکشد، آیا ایشان در فرانسه میماندند و یا از آنجا به الجزایر میرفتند، هنوز هیچ چیز معلوم نبود. امام خمینی در آپارتمانی که هوادارانش در محله کشن فرانسه تدارک دیده بودند، مستقر شده بود و ایرانیان مبارز گروه گروه به دیدنش میشتافتند، اما هنوز هیچکس نمیدانست این استقرار چقدر دوام خواهد آورد.
والری ژیسکاردستن، رئیسجمهور فرانسه در خاطرات خود یادآور میشود که پلیس فرانسه در نخستین مواجهه با این موضوع تصمیم به اخراج آیتالله میگیرد، اما اتفاقی میافتد که از این نظر بازمیگردد، دو ماه بعد هم که خود ژیسکاردستن تصمیم میگیرد عذر ایشان را از اقامت در فرانسه بخواهد باز به مانع دیگری برمیخورد. اینکه دولت فرانسه در آن دوبار چطور از رأی خود بازگشت را ژیسکاردستن در خاطراتش به تفصیل شرح داده که در پی میخوانیم:
ورود آیتالله خمینی به فرانسه در آغاز توجه زیادی برنیانگیخت. او روز ششم اکتبر سال ۱۹۷۸ [۱۴ مهر ۵۷] با یک گذرنامه عادی از بغداد وارد فرودگاه «اورلی» پاریس شد. مبدأ حرکت او عراق بود که از سال ۱۹۶۴ [تاریخ درست ۱۹۶۵ برابر با مهر ۱۳۴۴ خورشیدی است] به صورت تبعید در آنجا به سر میبرد. حکومت صدام حسین در چارچوب سیاست عادی ساختن روابط خود با ایران تصمیم به اخراج وی گرفت. بعدا به من گفتند که او بین هواپیمایی که عازم پاریس بوده و هواپیمایی که به الجزیره میرفت تردید داشته است. هواپیمای پاریس زودتر پرواز میکرده و آیتالله سوار این هواپیما شده است.
وزیر کشور فرانسه، کریستیان بونه، هر روز گزارشی از وقایع روزانه و اطلاعاتی که آگاهی مرا بر آنها مفید تشخیص میداد برای من میفرستاد. او در فواصل معین تحلیلی از اوضاع سیاسی و افکار عمومی را که از طرف «ربرت پاندور»، رئیس کل پلیس تنظیم میشد ضمیمه آن میکرد. من تمام این گزارشها را به آرشیو اسناد ملی سپردهام. این اسناد که به ترتیب تاریخ ارسال آنها تنظیم شده منبع مفیدی برای مراجعه مورخین و محققین خواهد بود.
روز جمعه ۶ اکتبر ۱۹۷۸ [۱۴ مهر ۱۳۵۷] و روز بعد از آن، در گزارشهای وزیر کشور به ورود آیتالله خمینی به پاریس اشارهای نشده بود.
قوانین و مقررات ما در مورد دادن پناهندگی سیاسی به کسانی که به دلیل آزار و شکنجه به خاطر عقیده یا خطری که جان آنها را تهدید میکند به این کشور پناه میآورند خیلی باز و وسیع است - چنانچه در مدت هفت سال ریاستجمهوری من فرانسه اولین کشوری بود که پناهندگان سیاسی شیلی را پذیرفت و همچنین فراریان کامبوج و ویتنام را پناه داد. ولی ما نمیتوانیم کسانی را که قصد ادامه مبارزه خصومتآمیز با حکومت کشور خود را دارند در خاک فرانسه بپذیریم. به همین دلیل روز دوشنبه (۸ اکتبر) [دوشنبه ۹ اکتبر بوده است - انتخاب] رئیسپلیس «ایولین» حکمی در رد اجازه اقامت آیتالله خمینی در خاک فرانسه صادر کرد و در این حکم تایید نمود که آیتالله باید روز دهم اکتبر [سهشنبه ۱۸ مهر ۵۷] خاک فرانسه را ترک کند.
صبح روز بعد سفیر دولت شاهنشاهی ایران در پاریس به وزارت امور خارجه فرانسه مراجعه نمود و رسماً اعلام داشت که «دولت ایران تقاضای اعمال هیچگونه محدودیتی را در مورد اقامت آیتالله خمینی در خاک فرانسه ندارد.»
به این ترتیب تصمیم رئیسپلیس ایولین برای خروج آیتالله از خاک فرانسه رسما ابلاغ نشد.
روز پانزدهم اکتبر [۲۳ مهر ۵۷ - انتخاب] سفیر ما در تهران تلگرافی به من گزارش داد که با نخستوزیر ایران [شریفامامی] ملاقات کرده و نامبرده «تایید کرده است که هیچگونه مخالفتی با اقامت آیتالله خمینی در فرانسه ندارد و هرگونه شرایطی را که خود ما در نظر بگیریم میپذیرد.»
نخستوزیر ایران فقط از ما خواسته بود که هرگونه اطلاعی از فعالیتهای آیت الله در فرانسه به دست میآوریم در اختیار او بگذاریم. من در حاشیه این تلگراف به خط خود نوشتم: «بلی. همین کار را بکنید.» در ضمن دستور دادم که خود مرا هم در جریان امر بگذارند.
تا این تاریخ وجود آیتالله در فرانسه هیچ اقدام مشخصی را از طرف من ایجاب نمیکرد. تلگرافهای سفیر ما در تهران مکرر به نقش ملاها در جریان حوادث اشاره داشت، ولی نقش تعیینکنندهای برای آنها قائل نبود. در این گزارشها به نقش خاص آیتالله خمینی در این تحولات نیز اشارهای نمیشد.
من بعداً اطلاع یافتم که وجود او مملؤ از کینه و نفرتی شدید و نابخشودنی نسبت به شاه است و پلیس سیاسی [ساواک] شاه را مسئول قتل پسرش میداند. او همچنین نقش بسیار فعالی در به حرکت درآوردن نیروهای مخالف داشت و با ارسال نوارهای کاست به ایران مردم را به انقلاب دعوت مینمود.
وزیر کشور فرانسه این اطلاعات را تأیید کرد و خاطرنشان ساخت که با یکی از نزدیکان آیتالله در ارتباط است. من از او خواستم که مقررات پناهندگی سیاسی در خاک فرانسه را به آنان ابلاغ کند: «درست است پناهندگان سیاسی در بیان عقاید خود آزاد هستند، ولی باید از اقدام به هرگونه عمل ستیزهجویانه از خاک فرانسه اجتناب کنند.»
فردای آن روز وزیر کشور متذکر شد که پیام مرا به یکی از نزدیکان آیتالله ابلاغ کرده و مخاطب او با اظهار تأسف فراوان از آنچه رخ داده گفته است که از این مقررات اطلاع نداشته و آیتالله منبعد در چهارچوب این مقررات عمل خواهد کرد.
در نیمه دوم ماه نوامبر [اواخر آبان و اوایل آذر ۵۷ - انتخاب] من در تالار جشنهای کاخ الیزه کنفرانس مطبوعاتی معمول خود را برگزار کردم. روزنامهنگاران درباره اقامت آیتالله در فرانسه و فعالیتهای سیاسی او سوالات متعددی از من کردند. من ضمن پاسخ به سوالات آنها یادآوری کردم که ما دو بار در ماههای اکتبر و نوامبر به ایشان تذکر دادهایم که نمیتوانند از خاک فرانسه پیامهای دعوت به اعمال خشونت و انقلاب صادر کنند.
هفته بعد سفارت ایران به ما اطلاع داد که نوارهای کاست آیتالله همچنان به ایران صادر میشود. من به آقای «شایه»، مدیر قسمت قرارداد مقررات اداری وزارت خارجه، دستور دادم شخصا به «نوفل لوشاتو» برود و با تشریفات رسمی و یادآوری شرایط اقامت در فرانسه مجددا هشدار بدهد که ما نمیتوانیم ادامه چنین وضعی را بپذیریم. مراتب روز چهارم دسامبر [۱۳ آذر ۵۷] ابلاغ شد و رابط و نماینده ایشان همان معاذیر را تکرار کرد.
باری دوشنبه بعد [۲۰ آذر ۵۷] نوارهای کاست جدیدی با صدای خود آیتالله در تهران پخش شد، که در آن از مردم دعوت شده بود شاه را به قتل برسانند. گفتم: «دیگر کافی است! این دیگر فقط به ایران مربوط نمیشود، این مربوط به خود ما و احترام به مقررات پناهندگی و قول و قرارهایی است که گذاشته شده است.»
من وزیر کشور را به کاخ الیزه احضار کردم و از او خواستم که موضوع را تحقیق کند و اگر اطلاعات داده شده مورد تایید بود ترتیب عزیمت آیتالله را از خاک فرانسه بدهد. من از او خواستم که مقدمات این کار را تا آخر هفته فراهم کند.
او مخاطراتی را که این کار در برداشت برای من تشریح کرد، که از آن جمله انعکاس این خبر در تهران و احتمال بروز اغتشاشاتی بود که ممکن است عواقب نامطلوبی برای منافع ما و جان اتباع ما در ایران داشته باشد. من دیدم که او مرد مقابله با یک وضع فوقالعاده نیست، به همین جهت تاکید کردم که تصمیم خود را گرفتهام و نمیتوانم اجازه بدهم که خاک فرانسه مأمن و مبدأ رسمی کار تخریب و سرنگونی رژیم دیگری باشد. من همچنین از او خواستم که در اجرای این تصمیم، به ترتیبی عمل کند که از مخاطرات احتمالی آن کاسته شود و از آن جمله به عوامل غافلگیری و انتخاب مقصد مناسب اشاره کردم.
روز چهارشنبه [۲۲ آذر ۵۷] وزیر کشور اقداماتی را که برای انجام دستور به عمل آورده بود برای من تشریح کرد. عزیمت آیتالله از فرانسه برای سحرگاه روز جمعه [۲۴ آذر ۵۷] پیشبینی شده بود. قرار بر این بود که آیتالله به الجزایر فرستاده شود، زیرا خود وی هم قبلا علاقهمند بود به این کشور برود. شرایط مادی عملیات نیز (از نظر هزینه و رزرو هواپیما) تامین شده بود. من ترتیبات این کار را تایید کردم.
آخرین اقدام احتیاطی، که ضروری به نظر میرسید، این بود که قبلا شاه را از این تصمیم خود آگاه کنم. من از سفیرمان در تهران خواستم که روز پنجشنبه [۲۱ آذر ۵۷] شخصاً با شاه تماس بگیرد و برای پیشگیری از هرگونه خطر احتمالی وی را از تصمیم من مطلع سازد.
تماس برقرار شد نتیجه آن را بیدرنگ به لحاظ فوریت قضیه، تلفنی در الیزه به من اطلاع دادند. شاه از اینکه من این موضوع را به او اطلاع دادهام تشکر کرده و تصریح نموده بود که: «اخراج آیتالله تصمیمی مربوط به فرانسه است و ایران هیچگونه مسئولیتی در این امر به عهده نمیگیرد. اگر بعد از اجرای این تصمیم از وی در این مورد سوال شود، خواهد گفت که با این عمل موافق نبوده است.»
دلیل این رویه شاه چیست؟ آیا او از وقوع انفجاری در تهران بعد از این اقدام هراسان است و میخواهد در این صورت از خود سلب مسئولیت کند؟ آیا او میخواهد مرا از این کار منصرف کند؟ در هر حال این به عهده فرانسه نیست که به تنهایی بار مسئولیت چنین خطری را به دوش بکشد. چنین اقدامی از سوی فرانسه، که در پاسخ به خواست و تقاضای دولت ایران صورت نگرفته، و حتی از حمایت و همکاری آن دولت هم برخوردار نیست در برابر افکار عمومی جهانیان قابل توجیه نخواهد بود.
سه هفته بعد، وقتی که شاه با میشل پونیاتوسکی [فرستاده ویژه ژیسکاردستن به ایران] ملاقات میکند به این موضوع برگشته و میگوید: «من برخورد با این مسئله را به درایت خود فرانسویان واگذار میکنم. من فکر میکنم که بهتر است در این مورد دست به هیچ کاری نزنید. در هر حال این را بدانید که هر اقدامی درباره او (آیتالله خمینی) بازتاب وسیعی خواهد داشت. من اقدام سفارتمان را در اوایل اکتبر تایید میکنم و رویه ما همان است. اخراج او را از فرانسه به حساب من خواهند گذاشت و این باور عمومی عواقب بسیار وخیمی خواهد داشت... این کار ممکن است جرقه نهایی باشد. همانطور که خودتان صلاح میدانید عمل بکنید. اما این را بدانید که چنین کاری، هم برای من و هم برای شما، ممکن است واکنشهای بسیار خطرناکی داشته باشد.»
من وزیر کشور را پای تلفن میخواهم و به او میگویم: «من جواب شاه را گرفتم. او نمیخواهد در این مورد قبول مسئولیت بکند. او خواهد گفت که با اخراج آیتالله از فرانسه موافقت نکرده است. باید این عملیات را لغو کنید.»
وزیر کشور میگوید: «اما همه چیز برای فردا صبح آماده شده است.»
میگویم: «میدانم، لغوش کنید.»
از لحن و آهنگ صدای او در پاسخ خود احساس میکنم که تسکین یافته است.
منبع: والری ژیسکاردستن، قدرت و زندگی؛ کنفرانس گوادالوپ، ترجمه محمود طلوعی، تهران: موسسه پیک ترجمه و نشر، چاپ اول، ۱۳۶۸، صص ۱۰۲-۱۰۸.
24
روحت شاد باشد ای شاه خوبان ،،لعنت بر تو ای شاه خاین به مردم ایران ،که چه حکومتی بر ایران گماشته ورفتی
پس معلوم شد .جمهور اسلامی را انگلیس وامریکا بر سرکار آورده اند خدا لعنتشان کنند