پل پیلار: "فشار حداکثری" شکست خورده است/ راه خروج از تنش چیزی شبیه برجام است

شاید در کل، بزرگترین عنصر انعطاف پذیری این باشد که ترامپ از بیان توضیحات غلط بیمی به دل راه نمی‌دهد. ترامپ در مورد مساله ایران هم می‌تواند یک توافق جدید شبیه برجام را یک چیز کاملا متفاوت جا بزند!

پل پیلار: "فشار حداکثری" شکست خورده است/ راه خروج از تنش چیزی شبیه برجام است
پل پیلار، رئیس سابق تحلیل عملیات سیا و استاد دانشگاه جرج تاون در نشنال اینترست نوشت: کسانی که معمولا طرفدار فشار آوردن به ایران هستند تصدیق می‌کنند کارزار فشار حداکثری با هدف فشار آوردن به ایران برای تسلیم، شکست خورده است. کافی است دلایل دولت ترامپ برای اجرای کمپین فشار حداکثری را با شواهد عدم کارکرد آن مقایسه کنید.

نشانه های شکست سیاست فشار حداکثری در برابر ایران

مثلا ادعایی که می‌گوید تحریم‌های آمریکا جلوی فعالیت‌های ایران در خاورمیانه را به وسیله کاهش منابع مالی برای چنین اقداماتی گرفته است. به تازگی دنیس راس و دانا استرول از "موسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک" این ایده را زیر سوال بردند. آن‌ها توضیح می‌دهند چرا و چگونه، تنگنای مالی برای ایران به عقب نشینی ایرانی‌ها از فعالیت‌های منطقه‌ای نمی‌انجامد.

به گفته آن‌ها برای مثال در سوریه، شبه نظامیان مورد حمایت ایران «ممکن است از قطع حقوق آزار ببینند، اما درآمد کمتر به کاهش خشونت منجر نشده است». در الگویی مشابه کاهش بودجه، موجب کم شدن فعالیت‌های نظامی حزب الله در لبنان و حوثی‌ها در یمن نشده است.

اگرچه دولت آمریکا تلاش کرده است کاهش بودجه نظامی ایران را برجسته نشان دهد، اما از زمان شروع کمپین فشار آمریکا، فعالیت‌های ادعایی در مورد ایران در خلیج فارس مانند "خرابکاری" یا تصرف نفتکش‌های خارجی افزایش داشته است نه کاهش.

به طور خلاصه، راس و استرول به درستی می‌گویند ایران کارش را در منطقه "ارزان" انجام می‌دهد. فعالیت‌های منطقه‌ای این کشور را توازن در حساب‌های بانکی تعیین نمی‌کند.

یک دلیل دیگر آمریکا برای فشار حداکثری را در نظر بگیرید: اینکه در نتیجه این فشار در داخل ایران مخالفت‌هایی به وجود می‌آید و امید می‌رود این مخالفت‌ها به به تغییر رژیم بیانجامد. تحقیق اخیر موسسه اسرائیلی "مطالعات امنیت ملی" (آی ان اس اس) بر شکست این ملاک تایید می‌کند.

با اینکه آسیب اقتصادی تحریم‌ها به ایران غیر قابل انکار است، اما تحلیلگران اسرائیلی نتیجه می‌گیرند که «رژیم ایران مانند قبل در حال مدیریت اوضاع است تا مشکلات اقتصادی منجر به نارضایتی‌هایی که ثبات کشور را تضعیف می‌کند، نشود.»

همچنین آن‌ها گزارش می‌کنند که «عموم ایرانی‌ها از ایجاد تغییرات مهم سیاسی ناامید شده اند» و بر "مبارزه برای بقای روزانه" متمرکز شده اند. بحران اقتصادی وابستگی بسیاری از کارمندان به شغل دولتی را افزایش داده و اراده آن‌ها برای به خطر انداختن امنیت شغلی و اقتصادی با فعالیت سیاسی و اجتماعی را کاهش داده است.

نگرانی شهروندان از "هرج و مرج و بی ثباتی" آمادگی آن‌ها برای تغییرات سیاسی انقلابی را از بین می‌برد. این تحقیق داده‌هایی ارائه می‌کند که نشان می‌دهند از وقتی کمپین فشار حداکثری شروع شده است، تظاهرات اعتراضی در ایران کاهش یافته است نه افزایش.

البته بخش هسته‌ای واکنش ایران به بدعهدی دولت ترامپ در برجام و به کار گرفتن جنگ اقتصادی را هم باید در نظر بگیریم. با وجود اینکه ایران برخی محدودیت هایش در برجام را کاهش داده است، با توجه به شدت محدودیت‌ها در این توافق، هنوز از ساخت سلاح اتمی بسیار دور است. حرکت ایران اقدامات بازگشت پذیری را شامل می‌شود تا اهرم فشاری باشد برای وادار کردن آمریکا به بازگشت به توافق. اما اقدامات انجام شده در جهت مخالف چیزی که تصور می‌شد عمل کرده است.

راس و استرول مشاهدات مرتبط و معتبر دیگری هم دارند: اینکه تحریم‌ها کافی نیست، "دستاورد اقتصادی معتبر" باید در مذاکرات پیشنهاد شود و اینکه دولت ترامپ در منزوی کردن خودش از اروپایی ها، بد خطایی کرده است.

اما نویسندگان این مقاله، حتی بعد از ثبت فهرست بلند بالای ناکامی ها، نمی‌توانند این مساله را در نظر نگیرند که در نهایت هدف اعمال فشار است. آن‌ها از جدا شدن اروپایی ناراحتند، اما نه به خاطر فرصت‌های دیپلماتیک از دست رفته، بلکه به این خاطر که وقتی اروپایی‌ها هم همراهی کنند، فشار بیشتر جواب می‌دهد.

آن‌ها می‌خواهند فشار نظامی را به فشار اقتصادی اضافه کنند. آن‌ها می‌گویند «تهدید معتبر نیروی نظامی»، اما نمی‌گویند دقیقا چه چیزی و چرا باید تهدید شود. این آمریکا بود که آشکارا یک توافقنامه بین المللی را نقض کرد نه ایران. واکنش ایران از آن زمان در پاسخ به نقض آمریکا و اجرای جنگ اقتصادی بوده است. به چه دلیلی آمریکا باید تهدید نظامی کند؟

اگر هدف، منصرف کردن ایران از ساخت سلاح اتمی است (که به نظر می‌رسد موقع مذاکرات برجام هدف همه همین بود) پس تهدید به حمله نظامی، انتخاب غلطی است. چرا که در این صورت، بازدارندگی در برابر چنین حمله‌ای اولین منفعت ایران در ساختن بمب خواهد بود.

اگر هدف، تضعیف ایران از نظر سیاسی است تهدید نظامی بر عکس عمل می‌کند؛ چرا که در چنین مواقعی معمولا مردم در حمایت از حکومت متحد می‌شوند. پژوهش آی ان اس اس، هم در مورد این مساله حرف‌هایی برای گفتن دارد: «به نظر می‌رسد که افزایش احتمال درگیری نظامی بین ایران و آمریکا موجب انسجام داخلی بین عموم مردم می‌شود. آن‌ها مکررا آمادگی برای اتحاد پشت حکومت در برابر تهدید حمله نظامی خارجی یا چالش در مورد تمامیت ارضی ایران را اعلام کرده اند.»

موانع خروج آمریکا و ایران از بن بست در روابط

چیزی که نه ترامپ و نه طرفداران فشار مثل راس و استرول نمی‌خواهند بپذیرند این است که راه برون‌رفت از بن بست کنونی در روابط ایران و آمریکا بازگشت به تعهد به برجام یا چیزی بسیار شبیه آن است. شاید دیپلماسی پر انرژی و خلاقانه امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه بتواند به ترسیم راهی برای حل این چالش کمک کند. اما دو مانع بزرگ باید برطرف شود.
پل پیلار: راه خروج از تنش ایران و آمریکا چیزی شبیه برجام است
ماکرون تلاش می کند تنش بین ایران و آمریکا را کاهش دهد

مانع اول کسانی هستند که مخالف هر توافقی با ایران در مورد هرچیزی هستند، و برخلاف سایر اندیشکده‌های تندرو، در موقعیتی هستند که بتوانند در این راه اقدامی انجام دهند. این افراد شامل مشاوران و همکاران ترامپ با میل شدید به اظهارت ضد ایرانی هستند؛ مانند رودی جولیانی که سیاست هایش نشان می‌دهد از روز‌هایی که به منافقین کمک مالی می‌کرد چندان دور نشده است.

مورد دیگر دولت راست گرای نتانیاهو در اسرائیل است که می‌خواهد از نیروی نظامی برای دیپلماسی خرابکارانه استفاده کند. قسمت زیادی از افزایش تنش‌ها در حملات نظامی اخیر اسرائیل در خاورمیانه طراحی شده است تا ایران را برای اقدام متقابل تحریک کند. اسرائیل امیدوار است در صورت مقابله به مثل ایران، ترامپ و اروپا برای معامله جدید با ایران از نظر سیاسی با مشکل مواجه شوند.

مانع دوم، مشکل سنتی تری است مبنی بر اینکه چگونه دو طرفی که از نشان دادن ضعف با دادن امتیاز‌های اولیه می‌هراسند وارد مذاکره شوند. به ویژه ایرانی‌ها (با توجه به اینکه سابقه منازعه دلیل خوبی به آن‌ها می‌دهد که معتقد شوند حق با آنهاست) انگیزه‌های دیپلماتیک و سیاسی قوی دارند که به نظر نرسد در برابر فشار تسلیم شده اند.

ترامپ هم قصد عقب نشینی ندارد، اما به وضح یک توافق می‌خواهد و همینطور که انتخابات نزدیک می‌شود، بیشتر به این معامله نیاز دارد، به ویژه اگر شکست در توافق تجاری با چین او را نسبت به چیزی که بتواند به عنوان موفقیت در سیاست خارجی نشان دهد، گرسنه‌تر کند.

شاید در کل، بزرگترین عنصر انعطاف پذیری این باشد که ترامپ از بیان توضیحات غلط بیمی به دل راه نمی‌دهد. ترامپ در مورد مساله ایران هم می‌تواند یک توافق جدید شبیه برجام را یک چیز کاملا متفاوت جا بزند!

منبع: فرارو

15

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها