چرا محمدرضا شاه در عراق دستور فروش هواپیمای شخصی خود را داد؟

در جاده بود که ما کلیه اخبار ایران را می‌شنیدیم و باز در همین راه بود که نطق سراپا دشنام و تهمت حسین فاطمی و دیگران را گوش می‌کردیم. در نیمه دوم راه فرماندار شهر کربلا با چند اتومبیل دیگر برای استقبال اعلیحضرت آمده بود.

چرا محمدرضا شاه در عراق دستور فروش هواپیمای شخصی خود را داد؟

سرگرد خاتم، خلبان مخصوص شاه هنگام عزیمت او به بغداد پس از ناکامی کودتای ۲۵ مرداد، ماجرای این خروج و قصد شاه در بغداد و سپس رم را این‌طور تشریح کرده است:

پس از ورود ما به عراق، کاخ سفید برای پذیرایی شاهنشاه انتخاب شد و ایشان در آن‌جا اقامت گزیدند. نخستین باری که ملتزمین رکاب در سالن پذیرایی کاخ سفید به حضور شاهنشاه شرفیاب شدیم، شاه مایل بودند که وضع لباس و ظاهر ما کاملا مرتب و شایسته باشد از این لحاظ دستور فرمودند: برای خودمان لباس و کفش و سایر لوازم مورد احتیاج را تهیه کنیم، ولی چون ما در موقع عزیمت هیچ چیز با خود برنداشته بودیم و از طرفی اعلیحضرت فقط نه هزار تومان با خود داشتند، دستور فرمودند: مبلغ فوق به لیره عراقی تبدیل شود و مورد استفاده قرار گیرد.

هنگامی که برای خرید لوازم و لباس به بازار رفتیم مشاهده شد که از طرف مقامات مربوطه کشور عراق به مهماندار ما دستور داده شده که برای خرید لوازم مورد احتیاج پولی دریافت نگردد و آن‌چه لازم است به حساب مهماندار محسوب گردد. چون از این جریان مطلع شدیم حداقل وسایل را خریداری نموده از تهیه بقیه صرف‌نظر نمودیم.

مهمانداران در این مورد به قدری اصرار داشتند که ما نتوانستیم دیناری پول پرداخت نماییم. پس از مراجعت از بازار، اول رفتن به کربلا روز سه‌شنبه تعیین شده بود، ولی با تغییر برنامه قرار بر این شد که همان شب یعنی سه‌شنبه ۲۶ مرداد به کربلا عزیمت نماییم. البته این تغییر برنامه برای دولت عراق که مراسم احترامات بین راه بغداد تا کربلا را پیش‌بینی نموده بود ناگهانی بود، ولی پس از ابلاغ تصمیم شاه، بلافاصله تغییرات لازم داده شد و وسایل حرکت آماده گردید. ساعت ۱۱ شب به وقت بغداد اتومبیل شاه از کاخ سفید به طرف کربلا حرکت نمود، در حالی که ما و یک اتومبیل حامل کارآگاه در عقب ماشین شاه در حرکت بودیم. موقعی که از خیابان‌های شهر بغداد گذشته وارد جاده خارج شهر شدیم سه ماشین دیگر که حامل سربازان مسلح با مسلسل سبک بود و دو جیپ حامل افراد پلیس اسکورت شاه ما را تشکیل می‌دادند. در طول راه نیز نظامی‌های اسب‌سوار و گاهی اوقات جیپ‌سوار مأمور حفاظت جاده بودند.

در این جاده بود که ما کلیه اخبار ایران را می‌شنیدیم و باز در همین راه بود که نطق سراپا دشنام و تهمت حسین فاطمی و دیگران را گوش می‌کردیم. در نیمه دوم راه فرماندار شهر کربلا با چند اتومبیل دیگر برای استقبال اعلیحضرت آمده بود. ساعت ۱ و نیم بعد از نیمه شب بغداد بود که وارد شهر شدیم. قبلا تصور کردیم که، چون برنامه عوض شده و بعد از نیمه شب به کربلا رسیدیم خیابان‌ها خلوت است، ولی بر خلاف تصور در طول خیابان‌های شهر کربلا جمعیت به قدری زیاد بود که عبور ماشین شاه به آسانی میسر نبود و تمام اهالی کربلا با کف زدن و اظهار احساسات شدید شاه ایران را استقبال نمودند. در این موقع از طرف فرماندار از شاه تقاضا شد که قبل از مشرف شدن به حرم قدری استراحت فرمایند، ولی اعلیحضرت موافقت نفرمودند: و درست دو ساعت بعد از نیمه شب بود که پس از از سه ساعت و ۵ دقیقه مسافرت به صحن مطهر حضرت سیدالشهدا (ع) وارد شدیم و پس از زیارت مرقد مطهر امام شهید ساعت ۲ و ۳۰ دقیقه به طرف محل استراحت حرکت کردیم. احساسات مردم شهر کربلا به قدری زیاد بود که اشک شوق در چشمان شاه و همراهان حلقه زد. پس از ۱۰ دقیقه استراحت و صرف یک فنجان چای و قدری صحبت بحث شاه روی تمجید از علمای ایران به خصوص آیت‌الله بروجردی که مرجع تقلید تمام مسلمانان دنیا می‌باشند بود، همچنین از محسنات حضرات آیات‌الله بهبهانی و کاشانی و دیگر روحانیون ایران ذکر خیر بسیاری شد و سپس با همان ترتیب و تشریفات به بغداد مراجعت کردیم و ساعت ۵ صبح بود که وارد شهر شدیم و پس از یک ساعت و نیم استراحت، خود را برای حرکت به رم آماده نمودیم.

در فرودگاه بغداد از طرف شاه احضار شدم. اعلیحضرت به من فرمودند که تو هم میل داری با ما باشی؟ به عرض رسید: بله.
سپس درباره وضع هواپیما بحث شروع شد و چون شاه احتیاج به پول داشتند و از طرفی همان‌طوری که در بالا نوشتیم بیش از ۹ هزار تومان همراه نبود تصمیم بر این شد که هواپیما را به فروش رسانیم و چون شرکت‌های کوچک هواپیمایی در شرق میانه زیاد بودند، بغداد را برای فروش هواپیما مناسب دیدیم و به همین جهت بود که هواپیما را در فرودگاه بغداد گذاشته و خودمان به وسیله هواپیمای مسافربری حرکت کردیم. ساعت ۶ و ۵۰ دقیقه به وقت بغداد هواپیما برای حرکت آماده بود، ولی قبل از حرکت باید وضع فرودگاه بغداد را برای شما تشریح کنم. قبل از تشریف‌فرمایی شاه به فرودگاه تمام رجال عراق در فرودگاه انتظار موکب ملوکانه را داشتند. چند دقیقه مانده به تشریف‌فرمایی شاهنشاه، نخست‌وزیر و رؤسای مجلسین عراق نیز به فرودگاه آمدند. ساعت ۷ اعلیحضرت با ملکه با ماشین شاه عراق به فرودگاه تشریف‌فرما شدند و پس از انجام مراسم خداحافظی هواپیما در میان کف‌زدن‌های مشایعین فرودگاه، بغداد را به عزم رم ترک گفت و بد نیست که حالا شما را در داخل هواپیما ببرم.

هواپیمای که ما با آن از بغداد حرکت کردیم هواپیمای مسافربری معمولی بود که علاوه بر ما مسافرین دیگر هم داشت. در قسمت جلوی هواپیما یک محل چهار نفری برای اعلیحضرت پیش‌بینی شده بود به طوری که شاه و ملکه در آن محل قرار گرفته بودند و ما نیز دو صندلی پشت سر شاه را اشغال کرده بودیم. مسافرین هواپیما که متوجه شده بودند شاه ایران در قسمت جلوی هواپیما قرار دارد در حالی که همه متعجب بودند گاه‌گاهی برای دیدن شاه و ملکه به قسمت جلوی هواپیما رفت و آمد می‌کردند. خلبان هواپیما یک مرد لهستانی بود که به شاه بسیار احترام می‌گذاشت و نقشه هواپیما را برای دیدن مسیر حرکت نزد شاه آورد و سپس شاه را برای دیدن جایگاه خلبان دعوت نمود و شاه هم دعوت او را قبول نمود. چند دقیقه پشت فرمان هواپیما قرار گرفتند و پس از دو ساعت و نیم پرواز هواپیما در یکی از فرودگاه‌های عمان برای گرفتن بنزین و رساندن نامه‌های پستی به زمین نشست و در مدت نیم ساعت توقف در فرودگاه مزبور از طرف سران عشایر عمان از شاه تقاضا شد که قبل از عزیمت از فرودگاه ایشان را ببینند و شاه این تقاضا را پذیرفته و پس از این‌که سران عشایر به ایشان معرفی شدند و مورد تفقد شاهانه قرار گرفتند از فرودگاه مزبور حرکت نمودیم و بعد از ۹ ساعت پرواز ساعت ۲ بعدازظهر به وقت رم در فرودگاه در حدود چهل خبرنگار و عکاس از شاه ایران در موقع پیاده شدن عکس‌برداری نمودند و در این موقع بود که من کاملاً متوجه شدم که یک نفر عکاس مأمور عکس‌برداری از جامه‌دان‌های شاه بود و تصور می‌کرد که تعداد قابل ملاحظه‌ای جامه‌دان همراه شاه خواهد بود و هنگامی که مشاهده نمود چهار نفر فقط دارای جامه‌دان معمولی هستند مثل این‌که از این لحاظ خیلی ناراضی شد که نتوانسته است عکس مورد توجه خود را تهیه کند.

مخبرین مرتباً دلیل مسافرت شاه را سؤال می‌کردند و میل داشتند که مصاحبه‌ای در این مورد با شاه نموده و یا این‌که شاه اعلامیه‌ای برای روشن شدن ذهن مردم صادر نماید، ولی اعلیحضرت هیچ‌یک را قبول نکرد و موکول به بعد نمودند در این موقع چند تن از تجار ایرانی مقیم رم به اعلیحضرت خیر مقدم گفتند و مهندس صادق در حالی که اشک شوق در چشمانش دیده می‌شد دست شاه را بوسیده تبریک ورود گفت. اعلیحضرت شاه و ملکه به طرف یکی از دو ماشین که از طرف وزارت خارجه ایتالیا در اختیار گذاشته شده بود رفته و در یکی از آن‌ها که به رنگ سیاه بود قرار گرفتند و به سمت شهر رم حرکت فرمودند و در اتومبیل دیگر من و آتابای سوار شده و به دنبال ایشان روان شدیم.

در طی راه نیز عکاس‌ها از عکس‌برداری خودداری نمی‌کردند حتی اشخاص عادی نیز با وسایل شخصی خود که عبارت از موتورسیکلت و دوچرخه و اتومبیل‌های کوچک بود به دنبال ما در حرکت بودند و در رفت و آمد جلو و عقب ماشین مشغول عکس‌برداری بودند.

پس از عبور از چند خیابان شهر رم به هتل آکسیلور که محل اقامت شاه بود وارد شدیم، چون مخبرین جراید و عکاسان خود را قبل از ورود شاه به هتل رسانده بودند در راهروری هتل از شاه عکس‌برداری کرده و مجددا شوالاتی از اعلیحضرت می‌کردند، ولی این بار هم شاهنشاه به ایشان جواب نمی‌گفتند.

پس از استراحت اعلیحضرت در هتل احضار شدیم و مبلغ مورد احتیاج را برای خرید لباس به ما اعطا فرمودند. در طبقه چهارم هتل اکسلیور سه اتاق برای شاهنشاه تهیه شده بود و پس از این‌که ما لباس خریده به هتل مراجعت کردیم اطلاع پیدا کردیم که سرلشکر زاهدی مصاحبه‌ای با خبرنگاران خارجی و داخلی نموده و اعلامیه‌ای مبنی بر این‌که از طرف شاه به نخست‌وزیری منصوب گردیده صادر کرده است و نیز باخبر شدیم که مبلغ ۱۰۰ هزار ریال به کسی که محل اختفای سرلشکر زاهدی را اطلاع دهد از طرف دکتر مصدق جایزه می‌دهند. در تمام این مدت که شاهنشاه این اخبار را می‌شنیدند بسیار متأثر و نگران اوضاع ایران بودند و در همین شب بود که اطلاع پیدا کردیم اشخاصی را توقیف نموده و تسلیم دادگاه نموده‌اند. شب چهارشنبه همگی با حالت نگرانی به بستر رفتیم، ولی هیچ‌یک چشم بر هم نگذاشتیم.

ناگفته نماند که شاهنشاه اول شب برای خرید به خیابان رفتند و در این موقع بود که ملاحظه کردند ایشان را اتومبیل دیگری تعقیب می‌کند در وسط راه ماشین اعلیحضرت متوقف شد و شاه از تعقیب‌کننده سوال کردند که شما برای چه ما را تعقیب می‌کنید؟ شخص مزبور اظهار داشت من خبرنگار آسوشیتدپرس می‌باشم و دستور دارم شما را در همه جا تعقیب و با هرکس تماس می‌گیرید اطلاع پیدا کنم. حتی باید در موقع صرف شام و ناهار و صبحانه پهلوی میز شما میزی داشته باشم. در این موقع از طرف مهندس صادق به خبرنگار مزبور قول داده شد که امشب برای صرف شام به یکی از مهمانخانه‌های شهر خواهیم رفت و بعد از آن به هتل مراجعت می‌کنیم و، چون خبرنگار مزبور از این لحاظ اطمینان پیدا کرد قرار شد رفته و صبح در موقع صرف صبحانه پهلوی میز شاه آماده باشد و همین‌طور هم شد...

*مجله خواندنی‌ها، چهاردهم شهریور ۱۳۳۲، شماره ۱۰۰، سال ۳، صص ۸-۱۰.

منبع: انتخاب

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 3
  • جواد
    0

    پس شاه ملعون موقع فرار 9 هزار تومان بیشتر نداشته و در به در شده حالا اقایانی که بچه هاشون رو فرستادند اونور و کم وبیش پول و پله میدزدند رو درک میکنم میخوان برای اینده بلایی که سر شاه اومد سر اونها نیاد

  • میثم
    0

    بابا شاه دزد بود نه فریدون نه شمعخانی نه جهانگیری نه وزیر رفاه نه وزیر صمت نه......

  • میلاد
    0

    ای شاه خائن چرا چپاول را ازبرادر رئیس جمهور ومعاون او وزیران او یاد نگرفتی ای خائن

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها