کمتر از یک ماه تا سقوط دولت ملی؛

بازگشت اشرف پهلوی به ایران یک سال پس از اخراج او از سوی مصدق

روز یکشنبه چهارم مردادماه ۱۳۳۲ روزنامه اطلاعات دو خبر نخست خود را به بازگشت غیرمنتظره و البته غیرقانونی اشرف پهلوی به ایران اختصاص داده است.

بازگشت اشرف پهلوی به ایران یک سال پس از اخراج او از سوی مصدق

تیتر خبر بازگشت اشرف به ایران در واقع پرسشی مبنی بر این است که چرا وی به ایران بازگشته و زیرتیتر؛ پاسخی احتمالی به همان پرسش که «ممکن است والاحضرت اشرف برای تادیه قروض خود کاخ خویش را در تهران بفروشد» ضمن این‌که پیش‌تر تاکید می‌کند خواهر شاه به زودی به پاریس بازخواهد گشت.

در کنار این خبر نیز کادری دیگر به اعلامیه دربار شاهنشاهی اختصاص داده شده، اعلامیه‌ای که نشانگر دستپاچگی دربار بابت این ورود ناگهانی و هراس شاه از واکنش دکتر مصدق به آن است. متن اعلامیه به این شرح است:

«نظر به این‌که والاحضرت اشرف پهلوی بدون اجازه از پیشگاه مبارک همایونی و بی‌اطلاعی قبلی دربار شاهنشاهی دیروز [سوم مرداد ۱۳۳۲] بعدازظهر به وسیله هواپیما به تهران وارد شدند، با کسب اجازه از پیشگاه مبارک همایونی به معظم‌الیها ابلاغ شد که فورا از ایران خارج شوند و از این پس نسبت به هریک از افراد خاندان جلیل سلطنت که رعایت تشریفات و مقررات مربوط به وزارت دربار که بستگی به حیثیت مقام شامخ سلطنت دارد، ننماید با سخت‌ترین ترتیب عمل خواهد شد. [امضا] کفیل وزارت دربار شاهنشاهی- ابوالقاسم امینی»

متن اعلامیه به وضوح نشان می‌دهد که شاه از واکنش احتمالی نخست‌وزیر وقت به این سرپیچی قانونی تا چه اندازه بیمناک است. چراکه خواهر و مادر او درست یک ‌سال پیش از آن [دهم مرداد ۳۱] به دستور دکتر مصدق از ایران اخراج شده‌اند، آن هم به اتهام سنگین کارشکنی و دخالت در امور مملکت و بیش‌تر بابت شائبه‌هایی مبنی بر در کار بودن دست این دو در روی کار آمدن قوام که منجر به قیام خونین ۳۰ تیرماه ۳۱ شد.

حالا پس از گذشت یک سال، اشرف پهلوی بدون کسب اجازه از دولت و بدون اطلاع دربار به ایران برگشته. و بعید نیست که این اقدام او منجر به برآشفتن نخست‌وزیر پرطرفدار نهضت ملی شود. برای همین هم است که دربار بلافاصله با انتشار اعلامیه فوق‌الذکر از این موضوع اعلام برائت می‌کند.

نفوذ مصدق، نخست‌وزیر دولت ملی و هراس از قدرت مردمی وی تا آن‌جا است که اشرف به صورت پنهانی و با گذرنامه‌ای به نام «بانو شفیق» وارد ایران می‌شود؛ بر اساس گزارش خبرنگار اطلاعات، خواهر دوقلوی شاه ساعت ۳ بعدازظهر سوم مرداد ۱۳۳۲ به وسیله هواپیمای ایرفرانس با گذرنامه‌ای به نام "بانو شفیق" (نام همسر اشرف) وارد فرودگاه مهرآباد می‌شود. در فرودگاه یکی از کارمندان بنگاه هواپیمایی ایرفرانس که او را شناخته، خود را معرفی می‌کند و برایش یک اتومبیل کرایه به شماره ۵۲۷ تهیه می‌کند تا با آن به شهر بیاید.

اشرف برای چه به ایران بازگشت؟

در همان روز نخست انتشار خبر بازگشت اشرف، خبرنگار اطلاعات احتمال می‌دهد که برخی مقامات دولتی و وزارت خارجه از این سفر مطلع باشند، چراکه «در این قبیل موارد که افراد خاندان سلطنتی بخواهند به ایران مراجعت کنند از طرف نمایندگی سیاسی ایران که بایستی ویزای ورود به ایران را بدهد از وزارت امور خارجه کسب تکلیف می‌شود و بعد ویزا داده می‌شود و با توجه به این‌که ورود والاحضرت اشرف به تهران با هیچ‌گونه اشکالی از قبیل: نداشتن ویز یا اجازه ورود و ... مواجه نگردیده است بنابراین می‌توان حدس زد که مقامات دولتی از این موضوع مطلع بوده‌اند.»

به نوشته روزنامه اطلاعات این مقامات مطلع در مورد چرایی این سفر نیز توجیهاتی دارند: «مقامات مطلع... علت اطلاع دولت [از این سفر]را چنین توجیه می‌کنند که والاحضرت از چند سال قبل مبلغ پنج میلیون ریال به بانک کشاورزی بدهکار بوده که این مبلغ با منافعی که بر آن اضافه شه و زیان‌های دیرکرد و ... اکنون به شش میلیون ریال رسیده است. گویا اقداماتی از طرف بانک برای اخذ وجه مذکور به عمل آمده و والاحضرت اشرف برای فروش قسمتی از املاک و مستغلات خود و تادیه قرض بانک کشاورزی با اطلاع دولت به ایران آمده و به زودی پس از تهیه مقدمات امر و ترتیب کار خود به پاریس مراجعت خواهد کرد و به همین مناسبت بلیط هواپیمای والاحضرت اشرف دوسره است.».

اما روایتی که کیهان، مورخ چهارم مرداد ۳۲، درباره علت بازگشت اشرف به کشور از زبان خود اشرف در ملاقات با امینی به دست می‌دهد با آن‌چه روزنامه اطلاعات به نقل از چند مقام مطلع نوشته متفاوت است. اشرف به امینی می‌گوید: «من قصد خاصی از آمدن به ایران ندارم. فقط آمده‌ام از محل فروش اموالم مبلغ ۲۰ هزار دلار تهیه کنم و برای معالجه فرزندم که مدت‌ها است مبتلا به سل استخوانی است و در سوئیس بستری می‌باشد و اخیرا هم بیماری‌اش شدت یافته ببر. وضع مزاجی پسرم وخیم است و اطبای معالج نظر داده‌اند که بیماری او در ظرف چند ماه در یکی از بیمارستان‌های نیویورک قابل علاج است و این کار هم ۲۰ هزار دلار خرج دارد.»

شاه عصبانی می‌شود!

بنا به گزارش روزنامه اطلاعات خبر ورود اشرف چند دقیقه بعد از ورودش به ایرن به گوش شاه می‌رسد: «اعلیحضرت همایونی از این‌که مشارالی‌ها بدون کسب اجازه از پیشگاه ملوکانه به ایران آمده است اظهار عدم رضایت نموده دستور فرمودند: به والاحضرت ابلاغ شود هرچه زودتر خاک ایران را ترک نماید.»

ابوالقاسم امینی، کفیل وزارت دربار، چهارم مرداد، در مصاحبه با کیهان ورود اشرف را غیرمترقبه می‌خواند و از عصبانیت شاه هنگام شنیدن این موضوع خبر می‌دهد: «هنگامی که حضور اعلیحضرت رسیدم و جریان را معروض داشتم خیلی عصبانی شدند که چرا والاحضرت بدون کسب اجازه اقدام به مراجعت به تهران کرده‌اند و بنا شد در شرایط فعلی برای این‌که ورود ایشان موهم فرضیاتی نشود و سوءتفاهمات تازه‌ای بین دربار و دولت به وجود نیاورد موجبات بازگشت ایشان به اروپا فراهم گردد.»

شاه مستاصل و در وحشت از این‌که دکتر مصدق چطور با این موضوع مواجه خواهد شد، بلافاصله امینی، کفیل وزارت دربار را به ملاقات اشرف که در کاخ شاهپور غلامرضا اقامت گزیده می‌فرستد تا از او بخواهد هرچه سریع‌تر ایران را ترک کند، اما اشرف نمی‌پذیرد. امینی با دست خالی نزد شاه برمی‌گردد. شاه به حدی از دست خواهرش عصبانی است که حتی حاضر نمی‌شود او را به حضور بپذیرد. حالا که اشرف دست رد به امینی زده، شاه باید قبل از عکس‌العمل نخست‌وزیر چاره دیگری بیندیشد، راه‌حل بعدی این است؛ برای پیش‌دستی این بار ابوالقاسم امینی را به ملاقات دکتر مصدق بفرستد. امینی ساعت ۱۲ ظهر [یکشنبه، چهارم مرداد، یعنی فردای ورود اشرف به ایران]به دیدن دکتر مصدق می‌رود.

پس از قیام خونین ۳۰ تیر و پشتیبانی قاطبه مردم از دولت دکتر مصدق، حالا چندان هم دور از ذهن نیست که شاه از بازگشت بی‌اجازه خواهرش به کشور این‌گونه در هراس بیفتد مخصوصا این‌که به گزارش روزنامه اطلاعات این بازگشت می‌تواند سبب‌ساز سوءظن افکار عمومی شود و این شایعه ایجاد شود که شاید اشرف پهلوی برای شرکت در پاره‌ای از فعالیت‌ها به ایران بازگشته است.

واکنش دکتر مصدق

همان‌طور که شاه تصور می‌کند، واکنش دکتر مصدق به این ماجرا کاملا قاطعانه بی‌رودربایستی است. او در ملاقات با امینی می‌خواهد که اشرف هرچه سریع‌تر ایران را ترک کند. بعد هم بلافاصله به سرهنگ اشرفی، فرماندار نظامی، دستور می‌دهد که شخصا اشرف پهلوی را ملاقات و جریان را به وی ابلاغ کند. بنا به گزارش اطلاعت سرهنگ اشرفی ساعت یک بعداز ظهر به ملاقات اشرف می‌رود و دستور دکتر مصدق را به وی ابلاغ می‌کند، ولی اشرف «به عنوان این‌که به میهن خویش وارد شده و کسی نمی‌تواند مزاحم او شود از پذیرفتن ابلاغیه خروج از ایران امتناع» می‌کند. سرهنگ اشرفی موضوع را به اطلاع آقای نخست‌وزیر می‌رساند.

نخست‌وزیر بلافاصله دستور به قطع تلفن‌های عمارت شاهپور غلامرضا که اشرف در آن اقامت دارد، می‌دهد که او نتواند با بیرون تماس بگیرد. عده‌ای سرباز را نیز از فرمانداری نظامی برای محافظت در اطراف محل اقامت وی اعزام می‌کند.

سپس مجددا در تماسی تلفنی با امینی بر موضوع خروج اشرف از ایران تاکید می‌کند و به او امر می‌کند که اشرف باید هرچه زودتر ایران را ترک کند خواه «حاضر به قبول این امر بشود یا نشود.» همچنین قرار می‌شود برای تسریع این امر دولت مقدمات تهیه گذرنامه اشرف پهلوی را به سرعت فراهم کند.

ساعت پنج بعدازظهر امینی برای دومین بار با نخست‌وزیر ملاقات و برای سومین بار راجع به بازگشت اشرف پهلوی با او مذاکره می‌کند. نتیجه این ملاقات این است که در بعدازظهر همین روز اشرف پهلوی ایران را ترک کند، برای همین هم گذرنامه وی تا ساعت ۶ عصر آماده می‌شود. اما هواپیما جای خالی ندارد و پرواز به چهارشنبه، ششم مرداد، موکول می‌شود. درباره این‌که چه اتفاقی می‌افتد که اشرف با این هواپیما هم از ایران خارج نمی‌شود اطلاعاتی به دست نیاوردم، اما در نهایت خواهر دوقلوی شاه در ساعت شش و نیم بعدازظهر پنج‌شنبه هشتم مرداد ۱۳۳۲ با هواپیمای اس. ا. اس تهران را به مقصد ژنو ترک می‌کند؛ و به این ترتیب پنج روز پر التهاب برای دربار با این پرواز به پایان می‌رسد.

در مورد بیماری فرزند اشرف نیز در ضمن مذاکرات دکتر مصدق با امینی قرار بر این می‌شود که سفارت ایران در سوئیس ترتیب معالجه فرزندش را بدهد، سپس میزان مخارج آن به دربار اطلاع داده شود که از دارایی‌های خود او پرداخت گردد.

تقدیر باختر امروز

به هر روی ماجرا فعلا ختم به خیر می‌شود. شاه که در طی این روز‌های پرالتهاب تمام هم و غمش را گذاشته بود که از طرفی جلوی واکنش تند مصدق به این بازگشت پرابهام را بگیرد و از سوی دیگر گمانه‌زنی‌ها را مبنی بر در کار بودن توطئه‌ای دیگر در مخالفت با دولت وقت خنثی سازد، ظاهرا تاکتیک‌هایش جواب داده است؛ چراکه روزنامه باختر امروز، که در این زمان به نوعی ارگان غیررسمی جبهه ملی ایران (به سردبیری دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق) به شمار می‌رود، اقدام دربار در مواجهه با این موضوع را خوب توصیف می‌کند: «با آمدن شاهدخت اشرف یکی از اقدامات بسیار خوب و بجای وزارت دربار این بود که اعلامیه‌ای صادر کرد و ورود شاهدخت را بر خلاف شئون مقام سلطنت قلمداد نمود و مراجعت الزامی او را از ایران اطلاع داده است.»

حالا هنوز تا سقوط دولت ملی دکتر مصدق ۲۰ روز دیگر باقی مانده است!


منبع: انتخاب

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها