لباس عروسی دایانا؛ لباس قدرت برای عروس خجالتی

لباس عروسی نفیس پرنسس دایانا به طراحی امانوئل‌ها همچون جامه شاهدخت قصه‌های پریان، ترکیبی بود از چین و شکن و تزیینات،‌ که در سرتاسر جهان سروصدا برپا کرد.

لباس عروسی دایانا؛ لباس قدرت برای عروس خجالتی

لباس شبی بلند از پارچه تافته با دامن پف‌دار در کروز شوی گوچی، تماشاگران را غافلگیر کرد و سبک پوشش دهه ۱۹۸۰ میلادی را با همه شکوهش به یاد آورد.

کتی کسترین، طراح مد و مشاور خلاق، می‌گوید: "در این نمایش لباس، مدل‌ها مانند دختران جوانی بودند که گویی از سر بازی و شوخی لباس‌های شخصیت‌های دیگر را به تن کرده‌اند تا شمایلی نو برای خود بسازند. لباس‌ها نسخه ژولیده‌نمایی از سبک طراحی دهه ۱۹۸۰ بود. مدل‌ها مثل ستاره‌های راک‌ لباس پوشیده بودند، اما گویی جامه‌های‌شان از فروشگاه‌های دست دوم‌فروش یا ارزان‌فروشی تهیه شده بود." این ظاهر، در سطح بین‌المللی، با هر معیاری عجیب‌وغریب و اندکی مضحک به نظر می‌رسید. کسترین که برای نشریه پورتراند ووگ چین کار می‌کند، ادامه می‌دهد: " ارتباط دنیای مد با سبک دهه ۱۹۸۰ رابطه‌‌ای است همراه با عشق و نفرت توامان."

و این تنها حکایت گوچی نیست، اسلوب دهه ۱۹۸۰ در سال‌های اخیر برای چندین طراح از جمله طراحان برند بالنسیاگا، منبع متناقضی از عشق و تنفر و جذابیت بوده است. یکی از هنرمندانی که از آن دهه الهام می‌گیرد، طراح بریتانیایی الیزابت ایمانوئل است که در آثارش روایتی امروزی و ترکیبی از پوشش رویایی دهه ۱۹۸۰ به دست می‌دهد. مجموعه انحصاری (couture collection) جدید او با نام "الیزابت: پاریس ۱۹۰۲" پر بود از لباس‌هایی با چین‌های ظریف و حاشیه‌های تزیین‌شده و نیز طراحی‌های شورانگیز و خیالی. و همانند نمایش گوچی در این‌جا هم لباس‌ها نفیس و در عین حال کمی نامتعارف به نظر می‌رسیدند. مدلی را مجسم کنید که جامه‌ای شبیه به پوشش شاهدخت‌های قصه‌های پریان در بر دارد و چکمه دکتر مارتین به پا کرده و چهره‌اش را با آرایشی عجیب‌وغریب آراسته است.

اگر فردی واجد چنان صلاحیتی باشد که ظاهری شاهدخت‌گونه را واژگونه سازد و آن را با عناصری به ظاهر ناهمگون ترکیب کند، البته او کسی جز الیزابت امانوئل نیست. الیزابت در سال۱۹۸۰، همراه با همسر آن زمانش دیوید، فاخرترین لباس آن دهه را طراحی کردند،؛ لباس عروسی معروفی که پرنسس دایانا در ۱۹۸۱ در مراسم ازدواجش به تن کرد.

ازدواج شاهزاده چارلز و بانو دایانا اسپنسر را ۷۵۰ میلیون نفر در سراسر جهان تماشا کردند. این ازدواج نقطه‌ عطف تاریخی مهمی بود و آن لباس، به طراحی امانوئل‌ها، در خلق آن لحظات نقشی بسزا داشت. جامه عروسی شورانگیز و نفیس دایانا، پوششی پرچین‌وشکن از ابریشم تافته عاج‌رنگ و توری آنتیک بود که با ۱۰ هزار مروارید و بیش از ۷ و نیم متر تور سر آراسته شده بود. لباس آن‌قدر بلند و حجیم بود که در کالسکه - در مسیری که عروس را به کلیسای سنت‌پل می‌برد- مچاله شده بود.

امانوئل می‌گوید: "هدف ما آن بود که شور و هیجانی برانگیزیم. این عروسی همچون مراسم ازدواج شاهدختی از قصه‌های پریان بود. خوشبختانه آن زمان برای این نوع طراحی لباس نیز دوره مناسبی به شمار می‌آمد، زیرا استفاده از چین زیاد و همچنین تزیین‌کاری رایج بود." این جامه قطعا عصاره و چکیده زمانه خود به‌شمار می‌آمد؛ بویژه با آن حال‌و‌هوا و اشارات ضمنی به لباس‌های فاخر و تجملی زنان ثروتمند، آستین‌های پفی دهه ۱۹۸۰، تناسبات اغراق‌آمیز بزرگ، و موجی از چین‌های لایه‌لایه و توبرتو. آری لباس عروسی پرنسس دایانا اثری بود خارق‌العاده و فراموش‌نشدنی.

دایانا همراه با الیزابت و دیوید امانوئل در حال انتخاب لباس برای بازدیدی سلطنتی، کاخ کنزینگتون، ۱۹۸۶

این زن و شوهر جوان، امانوئل‌ها، تقریبا یک‌شبه از گمنامی به شهرتی جهانی دست یافتند. در اواخر دهه ۱۹۷۰، آن‌ها به تازگی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودند و برند و طراحی‌های‌شان با استقبال روبه‌رو شده بود. بیانکا جگر، که در آن زمان یکی از شخصیت‌های جذاب به شمار می‌آمد، از مشتریان‌شان بود. از این هنرپیشه سابق عکسی در دست است که او را در کلوب شبانه معروف استودیو ۵۴ در نیویورک نشان می‌دهد، در حالی که لباسی با طراحی امانوئل‌ها بر تن دارد.

این زوج به‌رغم موفقیتی نسبی که به دست آورده بودند، برای آن‌چه در پیش بود هیچ آمادگی‌نداشتند. الیزابت امانوئل می‌گوید: "در آن زمان با مجله ووگ که دفترش در کوچه‌مان بود ارتباط نزدیکی داشتیم. بلوزی صورتی برای ووگ فرستادیم و پیشنهاد دادیم که آن را هنگام عکاسی از دایانا استفاده کنند. دایانا از آن لباس خوشش آمد و پرسید طراحش کیست؟" و وقتی که دایانا به استودیوی آن‌ دو سر زد، از همان لحظه اول ارتباط نزدیکی بین‌شان ایجاد شد: "ما ارتباط خیلی خوبی با هم برقرار کردیم. اختلاف سنی چندانی هم نداشتیم. او در آن زمان درواقع هنوز نوجوان به‌شمار می‌آمد و ما هم تازه فارغ‌التحصیل شده بودیم و مانند دایانا هنوز سبک و سیاق خویش را نیافته بودیم."

الیزابت می‌افزاید: "دایانا ساده و کم‌تجربه‌ بود. ما نیز چنین بودیم و از این جهت خیلی به هم می‌خوردیم. او از رسم‌ورسومات متعارف آگاهی نداشت و ما نیز همچون او بودیم، پس آن کاری را که دوست داشتیم انجام دادیم. ما می‌خواستیم نمایشی پرشور و هیجان برپا کنیم و در این کار نوعی حس رهایی و آزادی داشتیم که کمک‌مان می‌کرد که هر آن‌چه می‌خواهیم انجام دهیم."

بانو دایانا، آن‌گونه که آن زمان خطاب می‌شد، در نخستین رویدادی که در مقام نامزد شاهزاده چارلز ظاهر شد، لباسی بلند به تن داشت که امانوئل‌ها طراحی کرده بودند. و از همان لحظه این دو طراح در کانون توجه قرار گرفتند. امانوئل می‌گوید: " وقتی دایانا در سال ۱۹۸۱ عروسی کرد، معروف‌ترین زن در جهان به‌شمار می‌آمد."

این طراح ادامه می‌دهد: "هر عروس خانواده سلطنتی منشا تاثیر به‌شمار می‌آید." لباس عروسی دایانا جریان جدید و گسترده‌ای در طراحی لباس‌های عروس به راه انداخت و استفاده از تور بلند و چین‌های زیاد را رواج داد. این سبک با اسلوب متعارف‌تر و سنتی‌تر لباس‌های ای لاین- که در بالاتنه چسبان و در پایین گشاد بودند- متفاوت بود. او می‌افزاید: "ما از سر بی‌تجربگی و سادگی چنین کردیم، قصد نداشتیم انقلابی به پا کنیم. همه ما در حین خلق آن اثر اوقات خوشی را تجربه می‌کردیم، و هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌توانست مانع‌مان شود. دایانا بهترین همراه‌مان بود؛ همکاری بود با فکری باز که تلاش می‌کرد تا لباسی رویایی که نفس‌ها را در سینه حبس می‌کند خلق کنیم. این لباس شاهدختی‌ترین لباس جهان به شمار می‌آمد و البته حالا که به گذشته نگاه می‌کنم- با توجه بر آن‌چه بر دایانا گذشت- اندوهگین نیز می‌شوم."

الیزابت می‌گوید: "عروسی دایانا هیچ کم نداشت و چیزی به پای آن نمی‌رسید. ترکیب داستان دایانا با این‌که چگونه هنگامی که از پله‌های سنت‌پل بالا می‌رفت، باد در تورش پیچید و آن بوسه در بالکن، همه تصاویری خیره‌کننده بودند. در آن لحظات جادویی در کار بود که احساسات مردم را برانگیخت و برای دایانا روزی بسیار خوش رقم زد."

لباس عروسی پرنسس دایانا، در کنار بلوزحریر صورتی، و نیز پیراهنی از پارچه تافته مشکی، که پیش از ازدواج پوشید(همه به طراحی امانوئل‌ها)؛ در این تصویر دیده می‌شود

لباس قدرت

آن‌گونه که کتی کسترین شرح می‌دهد: "آن لحظه‌ فقط به خاطر طراحی لباس عروس مهم و به‌یادماندنی نبود، بلکه همچنین به‌خاطر فردی بود که آن را بر تن داشت. دایانا عروسی خجالتی و معصوم بود، با چشم‌های درشتی که از پشت موهای چتری‌‌اش نگاه می‌کرد." انتشار عکس‌های بانو دایانا در پیش از عروسی فضا را برای شکوه‌مندی هر چه بیش‌تر روز ازدواج فراهم‌تر کرده بود؛ کسترین به عکس خاصی اشاره می‌کند که: "او را نشان می‌داد که در مهدکودک(جایی که کار می‌کرد) بچه‌ها در آغوشش نشسته‌ بودند."

او می‌افزاید: "دایانا انگار شاهدختی از قصه‌های پریان بود، که در دنیای واقعی می‌زیست. در آن روزها مطابق رسم‌ورسومات، عروس باید باکره می‌بود و از طبقه‌ای خاص انتخاب می‌شد. دایانا در حباب اشرافیت زیسته بود، اما این لباس پرطرفدار، که شخصیتش را جلوه‌گر کرد، دریچه‌ای به زندگی تازه‌ او گشود. لباس عروسی‌اش، جامه‌ای بود هویت‌بخش، چشمگیر، فاخر و بی‌همتا. و همچون خود دایانا گرچه ظاهری معصومانه داشت، اما در عین حال نیرومند بود. و این درواقع همچون پیش‌درآمدی بود بر شخصیت حقیقی او و قدرتی که از آن خویش کرد. تصویر دایانا در لباس عروسی‌اش، فراموش‌نشدنی بود. هنگامی که فرگی، خواننده و بازیگر امریکایی، لباس عروسی‌ای با ظاهری مشابه شاهدخت انگلیسی انتخاب کرد، نتیجه به‌هیچ‌وجه مشابه نبود؛ در‌حالی‌که لباس عروسی دایانا آغازی بر حکم‌رانی او به‌شمار می‌آمد."

البته به توصیه کتی کسترین جنبه دیگری را نیز باید در نظر گرفت. او می‌گوید: "این لباس انگار از دایانا محافظت هم می‌کرد. دایانا را در هاله‌ای حفاظتی قرار می‌داد، که نشانه حمایت امانوئل‌ها از او نیز به‌شمار می‌آمد. "و البته حالا که به گذشته نگاه می‌کنیم، یادآوری آن روزها غم‌انگیز نیز هست، لباس عروس قصه‌های پریانی که همچون این آثار فرجامی خوش نداشت و به پایانی تراژیک انجامید."

لباس عروسی معروف دایانا و دیگر لباس‌های طراحی‌شده به دست امانوئل‌ها، از جمله آن بلوز حریر صورتی کم‌رنگ با یقه چین‌دار ظریفش، برای نسلی از زنان جوان منبع الهام شد. کسترین که در آن زمان دخترمدرسه‌ای بود، تاثیر لباس‌های دایانا را به یاد می‌آورد. او می‌گوید: "فکر نمی‌کنم دایانا خودش متوجه بود، ولی واقعا ظاهر خارق‌العاده‌ای داشت. مردم هم همیشه دوست دارند خودشان را به شکل شخصیت‌های جذاب دربیاورند، چه آن فرد کیم کارداشیان باشد و چه کیت ماوس(مدل معروف). آدم‌ها فانتزی خودشان را در این شخصیت‌ها می‌بینند."

پس از طراحی لباس عروسی دایانا، برای امانوئل‌ها بسیار سخت بود که بتوانند اثری برتر بیافرینند و یا پروژه‌ای همسنگ آن تجربه کنند. الیزابت می‌گوید: "آن تجربه ما را به آن‌چه امروز هستیم تبدیل کرد و هویت‌مان را شکل داد. فراتر رفتن از آن بسیار سخت بود و هیچ‌چیز دیگر با آن قابل مقایسه نبود."

پیش‌طرح امانوئل‌ها از لباس عروسی دایانا، که مروارید دوزی‌شده بود و یقه چین‌دار داشت

دوران حرفه‌ای امانوئل ها نیز مثل طراحی‌هایشان پر از فراز‌ونشیب و هیجان بوده است. از آن زمان به بعد امانوئل‌ها پستی‌وبلندی‌های بسیار از سرگذراندند. آن‌ها در سال ۱۹۹۰ زندگی جدا از یکدیگر را آغاز کردند و سپس طلاق گرفتند. پس از آن، برند‌شان به مشکلات مالی برخورد و مشکلات اقتصادی دیگر هم از پی آن پیش آمد، از جمله پرونده‌ای که به دادگاه کشیده شد.

حالا اما الیزابت چه توصیه‌ای به طراحان جوان دارد؟ می‌گوید: "مالکیت نشان تجاری‌تان را از آن خود کنید. من برندم را از دست دادم، برای همین قدر داشتنش را می‌دانم. و مهم‌ترین نکته آن است که با افرادی کار کنید که به آن‌ها اطمینان دارید."

البته مسیر الیزابت از آن پس همیشه نیز در نشیب طی نشد و فرازهایی هم داشت. از کارهای برجسته او می‌توان به طراحی لباس برای آثاری از جمله باله رامبرت، فیلم فرانکشتاین، باله مدرن پرومته در باله ملی هلند، و طراحی لباس فرم برای کارکنان خط هوایی ویرجین نام برد. او همچنین برای هنرپیشه‌هایی مانند جون کالینز و الیزابت تیلور لباس طراحی کرده است. در فرش قرمز اسکار سال گذشته نیز دو شخصیت لباس‌های طراحی او را بر تن داشتند.

از الیزابت امانوئل درباره عروسی‌های سلطنتی اخیر می‌پرسم، او پاسخ می‌دهد: "لازم است که بار دیگر شور و هیجان را به این مراسم بازگردانیم." این قطعا همان کاری است که او با مجموعه انحصاری پاریس ۱۹۰۲ انجام داده است. او می‌گوید: "من دوست دارم این‌ آثار عمری طولانی داشته باشند. این‌ها لباس‌های ارزان سری‌دوزی نیست، بیش‌تر به کار هنری شبیه است. اگر وارد صنعت مد نشده بودم، احتمالا به طراحی لباس فیلم و نمایش می‌پرداختم." امانوئل درباره مجموعه پاریس ‍۱۹۰۲ توضیح می‌دهد:" با لباس‌های این مجموعه هر فرد می‌تواند ستاره فیلم خودش باشد." مجموعه لباس‌های اخیر به ‌تمامی کار دست است. امانوئل می‌افزاید: "هر لباس این نمایشگاه اثری یکتا به‌شمار می‌آید." از جمله این آثار می‌توان به پیراهن مردانه رومئو با جنس ژرژت اشاره کرد که در طراحی آن از باله رومئو و ژولیت الهام گرفته شده، و الیزابت آن را با شلواری سیاه ترکیب کرده و به گفته خودش به اثرش هویتی بیناجنسیتی بخشیده است.

آیا الیزابت امانوئل خویش را شخصیتی منعطف می‌داند؟ خودش پاسخ می‌دهد: "احتمالا شخصیتی منعطف دارم. هنوز در این کار حضور دارم و حرفه‌ام برایم بسیار هیجان‌انگیز است. فکر می‌کنم هنوز بهترین اثرم را خلق نکرده‌ام. باورش سخت است که از ۱۹۸۱ تا امروز مسیری طولانی را پیوسته پیموده‌ام. در کارم تجارب بسیار کسب کرده‌ام و در ذهنم بسیار چیزها گرد آورده‌ام و از همه آن‌ها استفاده می‌کنم تا اثری نو خلق کنم.

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • رضوان نصیری۴۴ ساله متولد۵۵ ایرانی
    0

    سلام دایانا هم خیلی برام آشناست شاید یک مادر یا فامیل شکل دایانا داشتم و زیر دو سال بودم دیگه ندیدمش شاید کیت می اومد خونه حاج خانم تو شهر اراک تو ایران و خیاط حاج خانم یک لباس دهاتی برای خانم ملکه دوخت من گفتم مادربزرگم شاه لباس دهاتی دوخته آن لباس طوسی که یکم گل دار بود و یک گل رو سینه اش داشت اما تاجش و گردنبندش تو اون عکس قشنگ بود و خونه حاج خانم روبرو مسجد سیدهای اراک بود تو اون کوچه بزرگ که مدرسه توش هست مستقیم داخل کوچه از کوچه فرعی سمت راست و سمت چپ رد میشی به کوچه فرعی سمت راست که دور میزنه سمت راست نمی رسی الان نوساز شده و فردی به نام امانی خانه حاج خانم را خریده و کیت اومد خونه حاج خانم گفتم دایی منو ببر دستشویی بلد نیستم خودم برم کیت منو برد دستشویی خجالت کشیدم و بعد ملکه تو اراک باغ داشت بعد از انقلاب باغش موند دست حاج خانم انقلاب که شد من دو سال و نیمم بود ملکه تو باغش با یکی از باباهای من دعواش شد چون بهشون گفته بود روسری خود را بدهید جلو ملکه وقتی می اومد ایران مثل روستایی ها و ساده لباس می پوشید و گاهی از ساده بودن لذت مس برد و یک فنجون دهاتی گل دار داشت که تو اون دمنوش به ما می داد یک بار گفتم اونو می خوام اما اون لندن بود و من چندشب بخاطر اون فنجان گریه کردم و نعره کشیدم یک بارم ملکه می خواست منو ببره برای همیشه لندن یک دمپایی صورتی مایل به نارنجی ژله ای خوشگل داشتم که یک لنگه اش گم شد جلو در که دیگه داشتیم می رفتیم من گفتم تا لنگه دمپاییم پیدا نشه نمیام چون هر چی گشتیم دیگه دمپایی اون رنگی پیدا نشد من موندم ایران تا دمپاییم پیدا بشه بعد دیگه نرفتم خانم ملکه گفت اونجا شاهم اینجا چه سر پیری اومدم بعد از اون همه شاهی شدم کلفت یک بچه لوس که به حرف گوش نمیده و همش گریه می کنه و گفت مگه می خوام خودم را دیوانه کنم که اینو با خودم ببرم

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها