«دن کیشوت» کتابی که پس از انجیل بیش ازهمه در غرب به فروش رفت

دن کیشوت اثر جاودانه« سروانتس» نویسنده اسپانیایی است که در ایران با ترجمه «محمد قاضی» چاپ شده است.

«دن کیشوت» کتابی که پس از انجیل بیش ازهمه در غرب به فروش رفت

لرد بایرون سخنور انگلیسی درباره اش چنین می نویسد :«دن کیشوت مردی است درستکار و طرفدار حق و عدالت و سرگذشت او به خلاف آنچه به ظاهر نشان می دهد نه تنها خنده آور نیست بلکه حزن انگیز و ماتم زا است.»

دن کیشوت یک انسان ناتوان است که با پیکر استخوانی جامعه ای پولادین بر تن می کند سوار بر یابویی فرتوت می شود و به حمایت از شرافت آدمی به جنگ با دشمنان خیالی می رود و سرانجام یکی از عالی ترین و برگزیده ترین شاهکارهای ادبی جهان با نام او خلق می شود.

سروانتس بیشتر داستان دن کیشوت را در زندان می نویسد و بعد آنکه داستان را منتشر می کند اثرش آنقدر فراگیر می شود که می توان آن را یکی از نامدارترین آثار ادبی جهان نامید.
به هر حال دن کیشوت مخلوقی فنا پذیر از سرزمین اسپانیا که از اویل قرن هفدهم تا به امروز محبوب قلب های بسیاری بوده است و علاقه مندان ادبیات را از سراسر جهان با خود همراه کرده است. انسانی که مظهر سبکسری و گزافه گویی و اعمال جهالت آمیز است ، اما به واقع انسانی جاهل و سفیه نیست ، کسی است که درد دارد و آرمان های بزرگ آدمی را درک می کند و در پی آن بر می آید که با حمایت از نیکی ها زشتی و پلیدی را از میان بر دارد ، انسانی که می خواهد وجود هر چند نحیفش را در راه پشتیبانی از محرومان و مظلومان فدا کند. اما چون شرایط و ظاهر سلحشوران را ندارد ادم ها را به خنده می اندازد و گاه باعث تاثر آنها می شود و خود را یک مجنون سودایی جلوه می دهد.

شاید زمانی که سروانتس رمان دن کیشوت را می نوشت هیچ گاه گمان نمی کرد این اثر او را به یکی از نامبردارترین شخصیت ادبی اسپانیا و حتی دنیا تبدیل می کند. منتقدان ادبی بر این باورند که دلیل موفقیت سریع سروانتس در این است که تازیانه انتقاد را شدیدا بر پیکر مردان زمانه زورگو فرود می آورد و آداب و رسوم ابلهانه زمانه را به سخره می گیرد و از این رو است که اثر او در میان آثار ادبی زمانه مقبول می افتد و جاودانه می شود.
اما داستان دن کیشوت نجیب زاده مسکین روستای «مانش» از این قرار است که اوعلاقه خاصی به مطالعه کتابهای ممنوعه دارد و مدام در اتاق مخروبه خود دلش را با همین کتاب ها گرم می کندو در نهایت عزمش را جزم می کند تا به جنگ با دشمن خیالی برود و ستم دیدگان بی پناه را از یوغ استبداد ستمکاران برهاند و در این راه زره فرسوده پدربزرگ را تن می کند.

او یک دختر روستایی فربه را بنام «دول چینیا »عنوان دلدار خود بر می گزیند و و سروده های در فراقش زمزمه می کند.
« دول چینیای زیبای من

چرا بر عشق دلدارت دونکیشوت نمی نگری
ای درختان ای گیاهان ... ای گلهایی که بر این کوهستان های بلند جلوه می فروشید اگر از سیه روزی من شاد نمی شود به شکوه های من گوش فرا دارید. شما همگی شاهد من باشید که دن کیشوت ، سلحشور بی مانند و شکست ناپذیر ، در هیمن مکان در فراق دلدار خود دولچینیا گریست و اشک سوزان از دیدگان جاری ساخت.»

دن کیشوت با خواندن چنین ترانه هایی راه خود را به سوی مقصدی نامعلوم ادامه می دهد و هر بار با دشمنان خیالی جدیدی روبه رو می شود و داستانهای خنده داری را به وجود می آورد و البته در این مسیر سانکو دوست و همراه همیشگی اش او را یاری می دهد.
منتقدان ادبی درباره این اثر بر این باورهستند که از نظر شیوه نگارش کتاب دن کیشوت یک نثر عالی نیست و در نثر سروانتس اشتباهات بسیاری دیده می شود، اما نویسنده مطالب خود را آنچنان زیبا و دلپسند می نویسد و اعمال سفیهانه قهرمانان را به حدی جالب نقاشی کرده است که خواننده هرگز متوجه این خطا ها نمی شود.

درباره کتاب دن کیشوت گفته شده که این اثر پس از انجیل مقدس تنها کتابی است که در سراسر غرب بیش از همه به فروش رفته است و سروانتس با نگارش این اثر خود را در زمره جاودانه ترین نویسندگان چهان درآورده است.
دن کیشوت در ایران نخستین بار در سال 1335 با ترجمه محمد قاضی منتشر شد.

منبع: ایران

27

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها