بازهم روایتی عجیب از خانواده آقای هاشمی:

روایت مهم فاطمه هاشمی از افرادی که دو ماه قبل از فوت آیت‌الله هاشمی به او گفتند «می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده»!

فاطمه هاشمی، دختر آیت‌الله هاشمی با روزنامه اعتماد درباره پدرش گفت‌وگو کرده است. او در بخشی از این گفت‌وگو مسائل مهمی از روزهای قبل از فوت آیت‌الله هاشمی مطرح می‌کند.

روایت مهم فاطمه هاشمی از افرادی که دو ماه قبل از فوت آیت‌الله هاشمی به او گفتند «می‌خواهند پدرت را طوری بکشند که شما هم فکر کنید به مرگ طبیعی فوت کرده»!

 این بخش از گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید‌:

حال و وضع ایشان در روز فوت چگونه بود؟

خیلی خوب بود. من شنبه (روز قبل از فوت) تمام مدت کنار بابا بودم. شب هم وقتی ایشان راهی منزل شد من به خانه خودم رفتم و کارهایی که داشتم را انجام دادم و دوباره به خانه ایشان رفتم. بابا معمولا ساعت ۱۰ و نیم می‌خوابید و تا زمانی که خوابید آنجا بودم و بعدش به منزل خودم برگشتم. روز یکشنبه هم از صبح ۳-۴ مرتبه با ایشان تلفنی صحبت کردم که خودشان هم به من زنگ زد و گفت که من دارم به استخر می‌روم. من احساس می‌کنم شاید ایشان خودش یک چیزهایی فهمیده بود، چون هیچ ‌وقت روز یکشنبه خودش تماس نمی‌گرفت که تو و مادرت به آنجا (استخر) بیایید. هیچ ‌وقت یکشنبه تماس نمی‌گرفت. من گفتم که مامان ناهار میهمان است، اما تماس می‌گیرم که ببینم می‌آید یا خیر؛ چون منزل دخترخاله‌ام میهمان بود. با مادرم تماس گرفتم و گفت که تا ۵-۶ عصر آنجا هستم. بعد بابا به من گفت که خودت بیا؛ ‌ای کاش رفته بودم (گریه می‌کند) گفتم من وقت دندانپزشکی دارم؛ بیایم؟ گفت نه دیگر دکتر داری. من فیلم آن روز بابا را دارم که جلسه کمیسیون انرژی را در مجمع برگزار کرد. همه می‌گفتند آقای هاشمی چند بار این پله‌ها را بالا و پایین رفت. ما خیلی هم پیگیری کردیم ولی آقای شمخانی ادامه نداد.

چرا پیگیری‌ها را ادامه نداد؟

آخرین جلسه‌ای که آقای شمخانی ما را به شورای عالی امنیت ملی دعوت کرد، به ما گفت که من دیگر بیشتر از این نمی‌توانم موضوع را ادامه دهم و به من می‌گویند که تو می‌خواهی آقای هاشمی را شهید اعلام کنی! جمله‌ای بود که ایشان به ما گفت در حالی که ما شواهد زیادی داریم.

چه جور شواهدی دارید؟

در آبان ماه یعنی دو ماه قبل از فوت بابا، دو نفر آقا به دانشگاه آمدند که من آنها را نمی‌شناختم. من بین کلاس‌ها که یک ربع زمان بود، بیرون نمی‌آمدم و با بچه‌ها صحبت می‌کردم. گفتند این دو فرد آمده‌اند و در دفتر منتظر من هستند. هیچ ‌وقت ملاقاتی نداشتم. بالاخره رفتم و دیدم دو نفر آقا با سن حدود ۶۰ سال و موهای جوگندمی نشسته‌اند. گفتم که من کلاس دارم و باید بروم. گفتند چند دقیقه بنشینید تا ما حرف‌های‌مان را بگوییم و برویم. قرار شد بیشتر از ۵ دقیقه صحبت نکنند تا به کلاس برسم. آنها از کربلای ۴ و کربلای ۵ صحبت کردند و من هم گفتم که این حرف‌ها چه ارتباطی به من دارد؛ صحبت‌های‌تان را بگویید، چون کلاس دارم. گفتند اینها را می‌گوییم که وقتی شما خواستی برای پدرت توضیح بدهی، ایشان بداند که ما آدم‌های الکی نیستیم و کسانی هستیم که در جبهه و از نزدیکان ایشان بودیم. اسمی هم گفتند که البته اسامی‌شان را که درست نمی‌گویند! گفتم خب بعد؛ گفتند ما آمده‌ایم که بگوییم، می‌خواهند پدر شما را بکشند و طوری پدر شما را می‌کشند که خود شما هم فکر می‌کنید به مرگ طبیعی فوت کرده است. گفتم چرا پدر من را بکشند؟ گفتند برای اینکه آنها نگران بعد از آقای خامنه‌ای هستند. در ضمن سه انتخابات را هم از دست داده‌اند؛ ریاست‌جمهوری ۹۲، مجلس و خبرگان ۹۴ بوده و لیستی که آقای هاشمی حمایت کرده، رای آورده است و اینها نگران انتخابات‌های بعدی هستند؛ ‌یکی سال ۹۶ که البته در مقابل انتخابات خبرگان بعدی اهمیت زیادی ندارد. انتخابات خبرگان برای‌شان مهم است .من هم خندیدم و گفتم بابای من که ۵ سال از آقای خامنه‌ای بزرگ‌تر است. اگر هم بنا بر سن باشد، پدر من زودتر فوت می‌کند. گفتند که نه؛ در جلسات خصوصی‌شان می‌گویند آقای هاشمی سالم و قبراق است و از این خیلی نگرانی دارند. شب که به منزل بابا رفتم خیلی گریه کردم و برایش ماجرا را گفتم. خیلی اصرار کردم که مراقب باش می‌خواهند تو را بکشند. گفت که این چه حرفی است که می‌گویی! به هیچ کس این حرف را نگو؛ حتی به مادرت، چون نگران می‌شود. اتفاقات دیگری هم می‌افتاد. مثلا این اواخر حفاظت بابا خوب نبود. به ایشان هم گفتم که ما وقتی می‌آییم اصلا نمی‌پرسند چه کسی است و با ریموت در را باز می‌کنند. چند اتفاق دیگری هم از ناحیه رییس تیم حفاظت افتاده بود. بابا محافظینش را خیلی دوست داشت و تا حرفی می‌زدیم به ما تندی می‌کرد که اینها خیلی زحمت می‌کشند و این حرف‌ها را نگویید.

محافظین تغییر کرده بودند؟

مرتب در حال بازنشسته شدن بودند و بابا هم چند بار خواسته بود که اینها را اجازه دهید، بمانند. اما آنها عوض می‌شدند. رییس تیم حفاظت هم عوض شد که البته رییس تیم جدید از بچه‌های قدیمی محافظین بابا بود. این اواخر خیلی مسائل را رعایت نمی‌کردند. بابا اصلا توجهی نداشت و می‌گفت همین است و هر چه که شد! تا اینکه این اتفاق افتاد. من هر چه به رییس تیم حفاظت گفتم برویم دوربین‌های استخر را ببینیم؛ به من می‌گفت تو به من شک داری؟ من گفتم بحثم شما نیستی، اما برویم ببینیم چه اتفاقی افتاده است. اول اجازه نمی‌داد؛ بعد گفت آنجا را پلمب کردند و اجازه نمی‌دهند. او باید هماهنگ می‌کرد که ما فیلم دوربین‌ها را ببینیم و هماهنگ نمی‌کرد. تا اینکه یک روز به او خیلی تند شدیم و گفتیم لابد خودت حرکتی کردی که اجازه نمی‌دهی فیلم‌ها را ببینیم. نهایتا برادرانم رفته بودند که باز هم فیلم‌ها را نشان ندادند و گفتند ما بلد نیستیم روشن کنیم! آنها هم یک دوری آنجا زدند و برگشتند! همان ماه اول بعد از فوت، به یکی از محافظین گفتم، می‌شود فیلم‌های دوربین‌های مجمع، از یکی، دو روز قبل تا یکی، دو روز بعد از فوت بابا را به من بدهید. اول گفت که می‌دهیم، اما بعد از دو هفته گفت که همه فیلم‌ها پاک شده است! متوجه نشدیم که چطور در عرض دو هفته پاک شدند. بعد معلوم شد که رییس تیم با در اختیار گذاشتن فیلم‌ها به ما، مخالفت کرده بود؛ این محافظ بعدش به ما گفت که رییس تیم به او گفته که خودش فیلم‌ها را به ما خواهد داد؛ ‌او می‌گوید که حتی ۴ عدد سی‌دی هم از من گرفت و گفته خودم به خانواده می‌رسانم که نرساند.

وصیتنامه اصلی آقای هاشمی سرانجام به کجا رسید؟ آیا توانستید آن را پیدا کنید؟

آن شبی که بابا فوت شد، محسن دنبال وصیتنامه می‌گشت؛ چون من بیشتر در خانه با بابا و در جریان کارهایش بودم، به من گفت که وصیتنامه در گاوصندوق و چمدان کوچکی که بابا داشت، نیست. گفتم به مجمع برویم، چون بابا یک گاو صندوق و دو تا کشو هم در مجمع داشت که کلیدهای کشوها همیشه دست خودش بود. ولی کلید گاوصندوق‌ نه؛ آن را خود محافظین بلد بودند که باز کنند. وقتی به مجمع رفتند، آنجا چیزی نبود. خیلی چیزها را برده بودند و کشوها خالی بوده است.

یعنی در ساعات اولیه تخلیه شده بود؟

بابا وقتی که به عراق می‌رفت، وصیتنامه‌اش را نوشت؛ اما دو بار وصیتنامه‌اش را از نو نوشت. این وصیتنامه هم که محسن خواند، مربوط به ۲۰ سال پیش بود! آن آخرین وصیتنامه نبود و نفهمیدیم کجا رفت و هنوز هم پیدا نشده است. اگر شما کاری سر آقای هاشمی نیاورده‌اید، چرا به دفتر کارش رفته‌اید؟

متوجه نشدید که چه کسی یا کسانی رفته‌اند؟

خیر، یک بار از بچه‌های حفاظت فیزیکی مجمع سراغ من آمد و گفت زمانی که ما هنوز نمی‌دانستیم ایشان فوت کرده و همان موقع دو نفر آمدند و به اتاق حاج‌آقا رفته‌اند.

یعنی قبل از اینکه خبر فوت اعلام شود؟

نمی‌دانم، ‌چون اینها بر سر پست هستند و شاید اعلام شده بوده و اینها متوجه نشده بودند. بابا ساعت ۴ عصر از مجمع بیرون آمده بود. بعد هم خودشان گفتند رادیواکتیو بوده که فکر کنم ما را سر کار گذاشتند، چون رادیواکتیو بلافاصله کسی را نمی‌کشد و زمان می‌برد. به آقای شمخانی گفتم که این رادیواکتیو از کجا وارد بدن مادرم شده است؟

شما هم داشتید.

الکی گفتند؛ مادرم را مدام این دکتر و آن دکتر بردم؛ ‌حتی در منزل دستگاه نصب کردند و از این بازی‌ها! بعد گفتند آلودگی رادیواکتیو مامان ۳ درصد بیشتر از حد معمول است و من هم یک درصد. پرسیدند چه کسی با بابا بیشتر غذا می‌خورده است؟ گفتم من و مادرم با بابا غذا می‌خوردیم؛ همه‌مان با ایشان غذا می‌خوردیم؛ حتی محافظین با بابا غذا می‌خوردند یا از همان غذایی که بابا می‌خورده، می‌خورده‌اند. اما از آنها تست نگرفتند. من، مادرم را به خارج از کشور بردم که این آزمایش‌ها را انجام دهند و گفتند که هیچ آلودگی ندارد. این میزانی که وجود دارد مربوط می‌شود به مسائل محیطی و غیره که همه همین‌ها را دارند. گزارش آزمایش‌های ما را که ابتدا نمی‌دادند؛ ‌بعد گفتیم که می‌خواهیم بدانیم اگر مادرمان هم آلوده است یک کاری کنیم. به زور گزارش‌ را گرفتیم و گفتند به هیچ کس نباید نشان دهید. من گزارش را که در خارج از کشور نشان دادم، گفتند اصلا این اعداد بی‌ربط هستند! 

آقای روحانی چطور؟ ایشان هم پیگیری کرد؟

من که خودم با آقای روحانی صحبت نکردم، اما گزارشی که آقای شمخانی برای آقای روحانی فرستاد را آقای روحانی قبول نکرده است. زیرش پاراف کرده و فقط می‌دانیم که قبول نکرده‌اند و گویا سوالی مطرح کرده‌اند. آقای شمخانی هم مستقیم گفتند که ادامه نمی‌دهم. اول گفتند ادرارش آلوده بوده و بعد گفتند حوله‌اش هم آلوده بوده است. گفتم حتما وقتی در بیمارستان سوند زدند و درآوردند، حوله را زیرش گذاشته بودند و از این طریق آلوده شده است؛ بعد از جلسه با عمویم و پزشکانی که آنجا بودند، تماس گرفتم و پرسیدم که آیا زیر پای بابا حوله‌ای وجود داشت که گفتند هیچ حوله‌ای نبوده است. همیشه یک چیزی شبیه اسپیکر (یا اف‌اف) بود که با آن به بیرون زنگ می‌زد، اما همان روز آن را هم جمع کرده بودند و گفتند که خود حاج‌آقا گفتند جمعش کنید !

آخر دوربین‌های استخر روشن بوده؟ یا خاموش بوده؟ یا اصلا خراب بوده؟

خودشان می‌گویند دوربین‌ها روشن بوده است. دوربین‌ها را شورای عالی امنیت ملی گرفته بوده که بابا چه زمانی داخل می‌رود؛ چقدر طول می‌کشد؛ چه زمانی بیرون می‌آید؛ مثلا بعد از اینکه محافظین بابا را از آب بیرون آوردند، ۱۲ دقیقه آنجا نگه داشته بودند تا بیمارستان برسانند ۱۱ دقیقه طول کشیده بود. در صورتی که از آنجا تا بیمارستان ۲ دقیقه هم نیست. خودشان می‌گویند به اورژانس آدرس اشتباه داده شده بوده است. می‌خواهم بگویم که برای‌مان شبهات زیاد است.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 37
  • ناشناس
    3

    وقتی سیاستمداران بعضی تاریخ مصرف شأن انقضا شود وتهدیدی برای دیگران باشد کشته خواهد شد

    نظرات شما -
    • ناشناس
      0

      میانگین سن مرگ در ایران ۶۶ساله....حالا یارو بالا هشتاد بوده مرده....جوون مرگ که نشده

    • ناشناس
      0

      خبر فوری واسه اون شخصهایی که گذشته ترور شدن و یا ب مرگ ایست قلبی دچار شدن هم مثل این خبر کامل برو . بدون سانسور . اگه جراتشو داری برو دنبال اون چیزا . قلمتو منصفانه رو کاغد بکش .

  • ترک
    3

    با عمد کشتند تا اصرار دوستانش را بر ملا نکند

    نظرات شما -
    • ناشناس
      0

      اسرار

    • ناشناس
      0

      اسرار

  • ناشناس
    3

    خداهمه اموات مومنین و مومنات را رحمت کند
    واقعا بین شما با این همه دب دبه و کب کبه کسی نبود که بتواند دوربین را راه بیاندازد ؟

  • صبا
    7

    هر کسی آن درودعاقبت کار که کشت.کشته شد یا مرگ طبیعی داشت مهم هست یا نیست ،برای مردم فرقی ندارد،او پایه گزار تورم های پی در پی کمر شکن بوده ومردم را به خاک سیاه نشاند.

    نظرات شما -
    • ناشناس
      7

      21:56 صبا دلبندم شیر خشک تاریخ گذشته مصرف کردی هر خزعبلاتی که شنیدی واسه این بود که شب ها زودتر بخوابی تا بقیه راحت کارشون انجام بدن پس حالا هم برو بخواب

  • ناشناس
    0

    هر ان کس باد بکارد طوفان درو می کند

    نظرات شما -
    • ناشناس
      0

      بهرام که گور میگرفتی همه عمر
      دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

    • دارالابایا
      0

      در یک ملک
      دو ملک نگنجد

  • ناشناس
    20

    روحش شاد و راهش پر رهرو و بر قاتلین و دشمنانش لعنت .....

  • ناشناس
    17

    بر پدر و مادر قاتلین این بزرگ مرد وطن پرست لعنت ابدی

    نظرات شما -
    • جلال عامری
      3

      دم انتخابات شد خانواده هاشمی باز شروع کردند
      مثل بچه های زبیر دست بردار نیستید ها
      اخه اگه ادله متقنی داشتید شما انقدر باشخصیت و خوددار نیستید که ۷سال ساکت باشید.جمع کنید عمو..

  • شهرام.ر
    5

    مگه کسی هم هست که تصور کنه مرگ آقای رفسنجانی در استخر به صورت طبیعی صورت گرفته است؟

    نظرات شما -
    • ناشناس
      9

      بابا جمعش کنید این کارآگاه بازیاتونو .جوان ۲۵ ساله یهو میفته سکته میکنه میمیره بدون هیچ زمینه و ناراحتی قبلی ایشون که دیگه ۸۲ سالشون بود خیلی بعیده پیرمرد ۸۲ ساله یهو سکته کنه؟ حتی اگر تا یکساعت قبلش هم سرحال بوده.

    • شهرام.ر
      4

      لازم نیست کاراگاه باشی فقط یکبار!!! قبل از نظر دادن راجع به نظرات دیگران ، متن خبر رو کامل بخون .اگه شک داشتی ، میتونی متن اخرین سخنرانی هاشمی رو بخونی .اگه باز هم متوجه نشدی ، سخنرانی راجع به شیطان اکبر رو بخون. اگه بازهم متوجه نشدی ، معلومه که خودت رو زدی به خواب و بیدار کردنت غیرممکنه.

  • ناشناس
    21

    روزی که خبر فوت آقای هاشمی رفسنجانی رو شنیدم گریه کردم در حالیکه برای نزدیکان خودم اینقدر بغض و گریه نکردم چون می‌فهمیدم چه گوهری رو در عالم سیاست از دست دادیم
    او کم نظیر بود هوش و استعداد و نبوغ او تکرار نشدنی است

    نظرات شما -
    • جلال عامری
      3

      بله میگفت موشک و سپاه تحویل امریکا بدیم و راه راه برای استیلای مجدد امریکا باز کنیم.
      عصر عصر دیپلماسی ست نه موشک
      ژاپن و المان ارتش ندارن بودجه ش خرج اموزش و پرورش میکنند.
      چرند و پرند زیاد میگفت ادمهای دله هم دنبال حرفاش بودند تا برا کدخدا دلگی و دریوزگی کنند.
      هاشمی فریب غربگرایان را خورد از زنده و مرده ش میخوان استفاده خودشون ببرند.

    • ناشناس
      0

      حالا هم عده اى براى چين و روسيه كمونيست دريوزگى مى كنند آن كشورها هم خوب مى زنند تو پرشون!

    • ناشناس
      0

      چند سالته ؟

  • ناشناس
    2

    بعد از ۷سال الان اینها یادت اومده؟ شاید تمام این سالها امید داشتید که بتونید سر تقسیم قدرت با شخصی به توافق برسید و حالا که ازش کامل ناامید شدید اسمش را چند بار لابلای حرفهات آوردی

  • ناشناس
    0

    سیاست همین هست

  • ناشناس
    3

    فیلمش منتشر می‌شود بزودی

    نظرات شما -
    • ✌✊
      1

      برای خودش خیلی کاراکردودربرجی که در11سپتامبر با هواپیما تخریب شد سرمایه داشت ولی برای ملت هم کم کار نکرد....خداهممونو بیامرزه روحه هممون شاد...ولی یادم رفته درسال 70/80/90/100کدوم بود گفت هرکس زیره 400هزارتومان درآمدش هست درتهران نمیتونه زندگی کنه...ولی اینبارخدا رحمتش کنه

  • ناشناس
    1

    خب خانم هاشمی سفره انقلاب که پهنه هنوز و دارید سهمتون رو برمیدارید حالا ایشون ب مرگ طبیعی نمرده باشه مگه مهمه خیال داشتید قد نوح عمر کنه ب درک ک مرده

  • ناشناس
    0

    سیاست خیلیکثیفه

  • بهنام
    4

    این همه انسان در ایران سکته می‌کنند و فوت می‌کنند چه در منزل و سرکار و در جاده و در باشگاه ورزشی و در استخر و...... فقط پدر شما را کشتند ؟؟
    مگر پدر شما ابوعلی سینا یا انیشتین بود ؟؟ ایشان هم یک بنده خدا بود و پیمانه‌اش سر رسید ، در زمان حیاتش هزار استفاده و گنده‌کاری و کثافت کاری و سو استفاده از ایشان کردید و کسی به شما نگفت بالای چشمتان ابرو است!!! حال او را قدیس کرده و از مرده‌اش هم می‌خواهید بهره برداری کنید!
    بابا جمع کنید این بساطی که راه انداختید . اگر برنامه ترور و سر به نیست کردنش بود هزاران راه
    حل بهتر از این هم بود .

  • ناشناس
    0

    چطور عشقش کمکش نکرد؟؟

  • ناشناس
    0

    وقتی داشت خاطره‌‌سازی و خاطره‌بازی می‌کرد چشمش کور باید فکر عواقبش را هم می‌کرد

  • علی
    5

    روح هاشمی شاد بعد از خطبه معروف دیگه تحمل هاشمی براشان سخت بود

  • علی
    5

    ایشان باعث انحراف مسیر انقلاب شدو ضربه زد

  • رضا
    1

    خانم خاشمی بسه دیگه ،بیشتر از این گند پدرتا در نیار هم گندهای اقتصادیش هم گند شناش .هر کسی را به اندازه لیاقتش میدند پدر تو هم لیاقتش خفه شدن تو استخر فرح بود وگر نه نیروهای مخلص انقلاب همه به مقام بالای شهادت رسیدند پدر تو فرت.

  • الف
    0

    تصویب حجاب اجباری و خاطره سازی بعد مرگ خمینی ظلمی بزرگ در حق مردم ایران بود !!!!

  • ناشناس
    0

    باز دم انتخابات شد ، سهم خواهی ها شروع شد
    جک بعدی :
    حاج آقا به راننده شخصیشون که پارسال فوت کرد گفته بود که می خوان من رو تو استخر خفه کنند!
    برید خجالت بکشید

  • ناشناس
    0

    حیف شد ، جوان مرگ شد ...
    دو پسر شهید و یک جانباز و یک آزاده و دو برادر شهیدش کم نبود ، خودشم شهید کردید ، تف به روزگار بی مروت

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها