یک تحلیلگر مسائل سیاسی مطرح کرد:
ورزش زنان؛ نمونهای از تعارضات سیاستی
یک تحلیلگر مسائل سیاسینوشت: اگر با یک کشور قصد تنشزدایی وجود دارد فارغ از این که این سیاست درست یا نادرست باشد در هر حال نباید اجازه داد که بخشهای دیگر تنشزایی کنند چون منافع هیچکدام نصیب سیاستگذار نخواهد شد.
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: یکی از محورهایی که برای نوشتن یادداشت انتخاب میکنم، نشان دادن تعارضات سیاستی است. تعارضات سیاستی به این معنی است که فارغ از درست یا نادرست بودن یک سیاست، آن سیاست با مجموعه سیاستهای دیگر ناسازگار است و یکدیگر را خنثی میکنند.
برای مثال اگر با یک کشور قصد تنشزدایی وجود دارد فارغ از این که این سیاست درست یا نادرست باشد در هر حال نباید اجازه داد که بخشهای دیگر تنشزایی کنند چون منافع هیچکدام نصیب سیاستگذار نخواهد شد. این مسأله در ایران فراوان یافت میشود. در این یادداشت میخواهم به موضوع پناهندگی ورزشکاران، بویژه ورزشکاران زن اشاره کنم.
پیش از ورود به این تعارضات سیاستی، به این نکته مهم بپردازم که چرا ورزشکاران پناهنده میشوند؟ مگر این همه جوان و یا نیروی متخصص کشور که به طور موقت یا دایم کشور را ترک میکنند، مشکلی برای مهاجرت دارند؟ اگر کسی ممنوعالخروج و یا در آستانه زندان شدن باشد و از راههای غیر قانونی از کشور خارج شود و درخواست پناهندگی کند قابل فهم است، ولی کسانی که میتوانند آزادانه از کشور بروند و حتی در مورد رفتن خود نیز به اطرافیان اطلاعرسانی میکنند، چه نیازی به پناهندگی دارند؟
علت در حساسیت حکومت است، و این بسیار عجیب است که بهترین کارشناسان کشور و کارآفرینان میتوانند بدون هیچ مشکلی کشور را ترک کنند و مثل آب خوردن از طریق دوستانشان یا از طریق لینکدین کار پیدا و مهاجرت کنند، آنگاه برای تعدادی ورزشکار که رفتن آنان به خارج اهمیت چندانی ندارد و اتفاقاً چندان بد هم نیست (مثل فوتبالیستها و والیبالیستها) این همه حساسیت وجود دارد و پاسپورت آنان را میگیرند یا دنبال تماسهای آنان هستند که مبادا قصد مهاجرت و پناهندگی داشته باشند. این رفتار در دنیای امروز نوبر است.
ولی تعارضات سیاستی که منجر به این مشکل میشود به ویژه در ورزش بانوان چشمگیر است. از یک سو فشار و تقاضای روزافزون دختران این کشور برای حضور اجتماعی در همه حوزهها چنان زیاد است که هیچ دولتی قادر به مقاومت در برابر آن نیست. در مواردی هم که این زنان صاحب مدالهای ارزشمند جهانی و المپیک شدند، با استقبال مقامات کشور مواجه شدند.
اتفاقاً ظرفیت زنان برای موفقیت در این حوزه چنان است که حتی در کوتاهمدت توانستهاند به مدال برسند، از جمله ورزش وزنهبرداری که به سرعت به مدال جوانان جهان رسیدند، و افراد موفق همین رشته در ماه گذشته اردوی تیم را در خارج از کشور ترک کردند و رفتند.
چرا چنین وضعی رخ میدهد؟ به این علت که ورزش زنان یا اصولاً ورزش قهرمانی پدیدهای است که نمیتوان آن را تجزیه کرد و بخشی از شرایط آن را پذیرفت و برخی را رد کرد. این مشکل در همه حوزههای ورزشی و حتی مسابقه با کشورهای دیگر نیز خود را نشان میدهد.
اخیراً مربی تیم وزنهبرداری زنان مصاحبهای کرده است که برای درک این تعارضات سیاستی باید خوانده شود. مشکل اصلی این است که رویکرد رسمی به زن و نقش آن در جامعه جدید میان آنچه که ساختار رسمی دوست دارد باشد با آنچه که جامعه خواهان آن است در تعارض قرار دارد.
از یک سو میخواهند به برخی از مطالبات جامعه پاسخ دهند و با این خواست همسو میشوند، ولی به تبعات و الزامات آن تن نمیدهند. در نتیجه بیش از اینکه از منافع موفقیتهای احتمالی برخوردار شوند، زیانهای این رفتارها نصیب آنان میشود.
این سیاستها جز اینکه ابزاری برای فشار به ایران در دست دیگران قرار میدهد، نتیجه دیگری ندارد. در همه کشورها ورزش زنان هست، ولی چنین مسائلی خیلی کم است. آنجاها بعضاً سیاسی است، ولی در ایران بیش از آنکه سیاسی باشد، اجتماعی است و این نیز محصول تعارضات سیاستی است.
بخش مهمی از انرژی مدیران ورزشی باید صرف حل این تعارضات شود و در نهایت هم جز استهلاک نیروها نتیجه دیگری ندارد. نتیجه نیز آش نخورده و دهان سوخته خواهد بود.
یکی از علتهای عمده این تعارضها این است که در نظام تصمیم گیری و اجرائی کشور اندک افراد پایبند به اصول دین و منافع عمومی و انسانیت حضور دارند درحالی که اکثر بزرگان و بدنه حکومت دنبال قدرت و مقام و منافع شخصی خود هستند و در میان انها و از گردانندگان انها تعدادی عامل نفوذی و خائن رسمی قرار دارند.درنتیجه,دافعه حکومت بر جاذبه ان غلبه دارد و انسانهای پاک و درست و خدمتگزار بسیار بندرت می توانند جذب این دستگاه شوند.