وقتی وارد باغ خودم شدم دختر و پسرهای نیمه عریان را در حال رقص دیدم !

مرد جوان وقتی دید دوستش زندگی ناآرمی را دارد کلید باغ اش را در اختیار او قرار داد اما پس از 3 روز بی خبری از دوستش وقتی پای در باغش گذاشت در شکنجه گاه مرد آشنا زندانی شد.

وقتی وارد باغ خودم شدم دختر و پسرهای نیمه عریان را در حال رقص دیدم !

چندی پیش مرد جوانی با مراجعه به دادسرا از ماجرای 3 روز اسارت در شکنجه گاه زوج جوانی پرده برداشت.
این مرد به بازپرس گفت: چندی پیش یکی از دوستانم به نام مهرداد همراه همسرش به خانه ام آمدند و در حالی که از وضعیت زندگی شان اعتراض می کردند و ادعا داشتند به فکر جدایی افتاده اند.
وی افزود: زوج جوان در ادامه حرفهایشان از من خواستند تا کلید باغ دماوندم را در اختیارشان قرار دهم تا چند روز برای استراحت و تصمیم گیری برای ادامه زندگی شان به آنجا بروند.
کلید را در اختیار مهرداد قرار دادم و آنها با کلی قدردانی و تشکر از خانه ام رفتند اما پس از 2 روز وقتی به مهرداد زنگ زدم تا پیگیر کارهایشان شوم مهرداد جواب گوشی موبایلش را نداد و بعد از آن هرچه به او و همسرش زنگ زدم گوشی شان را خاموش کرده بودند.
4 روز از رفتن مهرداد گذشته بود و بی خبری و خاموش بودن گوشی موبایل هایشان نگرانم کرده بود به همین خاطر به سمت باغ رفتم که با صحنه عجیبی روبرو شدم.
از داخل باغ صدای ساز و آواز به گوش می رسید، وارد باغ شدم دیدم دختر و پسرهای جوان را که نیمه عریان بودند و در یک میهمانی شبانه در باغ شخصی ام برگزار کردند.
وی ادامه داد: درمیان آن همه دختر و پسر به دنبال مهرداد وهمسرش می گشتم که ناگهان مهرداد همراه یک جوان دیگر به سراغم آمدند و ابتدا به بهانه صحبت مرا به بیرون باغ کشاندند و ناگهان با مشت و لگد به سمتم حمله کردند و مرا داخل صندوق عقب خودروی پژو نقره ای رنگ انداختند.
از درد توان صحبت کردن نداشتم و خودرو شروع به حرکت کرد و پس از چند ساعت خودروی پژو توقف کرد و مهرداد و همدستش مرا در منطقه خاوران تهران از خودرو پیاده کردند.
داخل حیاط یک خانه قدیمی بودیم که مهرداد دوباره مرا به باد کتک گرفت و داخل یکی از اتاقهای خانه زندانی ام کرد و به مدت 3 روز شکنجه های سختی را روی من به اجرا کردند.
این مرد ادامه داد: عصر سومین روز بود که شکنجه ها شروع شد و هر چه التماسشان می کردم بی فایده بود تا اینکه در تاریکی هوا مرا از خانه بیرون آوردند و ادعا کردند اگر از این ماجرا به کسی حرفی بزنم زندگی ام را خراب می کنند و نمی گذارند یک روز آرام داشته باشم.
بدین ترتیب بازپرس دستور داد تا تحقیقات پلیسی برای دستگیری مهرداد و همدستانش وارد عمل شوند و شاکی پرونده نیز به دستور بازپرس برای بررسی طول درمان به پزشکی قانونی رفت.
اما مرد جوان زمانیکه به پزشکی قانونی رفت ادعای عجیبی کرد و از پزشکان خواست تا او را به بیمارستان روانی بفرستند تا چند روزی را در آنجا تحت درمان روحی روانی قرار گیرد.

منبع: رکنا

1261

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها