بازگرداندن کیف پر از پول و جواهرات به صاحبش بدون قبول مژدگانی میلیونی

علی زارع پاکبان پاکدست شیرازی کیف حاوی 50 میلیون تومان پول و جواهرات را بدون آنکه مژدگانی میلیونی را قبول کند به صاحب آن بازگرداند.

بازگرداندن کیف پر از پول و جواهرات به صاحبش بدون قبول مژدگانی میلیونی

امانتداری و درستکاری دومین آزمونی بود که پاکبان شیراز ی در زندگی از آن سربلند بیرون آمد. آزمونی که گرچه سخت و دشوار بود اما او با همه وجود و برای نشان دادن رسم خوب میهمان نوازی مردم خونگرم فارس کیف حاوی پول و طلا و جواهر را به صاحبش بازگرداند.

عطر بهار نارنج این روزها در محله ده پیاله شیراز پیچیده است. جایی که پاکبان جوان شیرازی در یک خانه کوچک استیجاری همراه با همسر و فرزندش زندگی می‌کند. علی زارع که 31 بهار را پشت سر گذاشته است وقتی میزبان شهردار شیراز و معاون او که می‌خواستند از امانتداری‌اش قدردانی کنند بود اشک از چشمانش سرازیر شد. می‌گوید در خانواده‌ای بزرگ شده است که پدر نان پاکبانی بر سفره می‌آورد و همین لقمه‌های حلال باعث شده است تا او مثل پدر بر اصل امانتداری پایبند باشد. با همان لهجه شیرین شیرازی از روزهایی گفت که با افتخار لباس نارنجی پاکبانی را به تن کرد تا غبار را از سر و روی شهر جارو کند. فرزند چهارم و آخر خانواده هستم. پدرم پاکبان بود و تصویری که همیشه از کودکی در ذهن دارم پدرم را با جارویی بلند و در لباس مقدس پاکبانی می‌دیدم. افتخار من و برادرانم این بود که پدر با دستان پینه بسته و پاهایی که گاهی از درد او را همراهی نمی‌کردند نان حلال سر سفره می‌آورد. درآمد کم پدر همیشه با برکت بود و من آن را با همه وجود در زندگی‌مان لمس می‌کردم. با وجود آنکه در نگاه مردم این شغل جایگاه مناسب اجتماعی نداشت اما من به وجود چنین پدری افتخار می‌کردم. بعد از پدر یکی دیگر از برادرانم پاکبان شد و یکی دیگر از برادرانم نیز در شهرداری به‌عنوان ناظر مشغول به کار شد. قبل از اینکه پاکبان بشوم به‌مدت 7 سال در یک شرکت لبنیاتی به‌عنوان اپراتور دستگاه شیر کار می‌کردم اما وضعیت کار و دستمزدی که می‌دادند مناسب نبود و سرانجام تصمیم گرفتم من هم کار پدر را ادامه بدهم. 7 ما قبل بود که لباس پاکبانی را به تن کردم و نظافت محله پانصد دستگاه و پاکیزه کردن آن به من سپرده شد. با تاریک شدن هوا کار من آغاز می‌شود و تا صبح با جارو زدن این محله و جمع‌آوری زباله تلاش می‌کنم تا مردم صبح روز بعد با کوچه و خیابانی تمیز مواجه شوند. در این مدت همسر و پسر 5 ساله‌ام پارسا دلگرمی زندگی و کار من بودند و غروب با بدرقه آنها راهی سرکار می‌شوم.

وی ادامه داد: با نزدیک شدن به ایام نوروز و با توجه به اینکه مسافران نوروزی زیادی در این ایام میهمان شیراز هستند کار من نیز زیادتر شد و به صورت دو شیفت از غروب تا ظهر روز بعد باید خیابان‌ها را نظافت می‌کردم. متأسفانه برخی از مسافران اهمیتی به نظافت شهر و خیابان نمی‌دهند و زباله‌های خود را در کوچه و خیابان می‌اندازند و همین سهل‌انگاری آنها باعث می‌شود تا کار ما چند برابر شود. ساعت 10 صبح روز 5 فروردین مثل همیشه مشغول جارو زدن محله پانصد دستگاه بودم که در خیابان آذر پیکان متوجه کیف دستی شدم که روی شاخه درخت نارنج قرار داشت. کسی اطراف نبود و کنجکاو شدم. وقتی کیف را بازکردم مقدار زیادی تراول چک و طلا و جواهر به همراه دو گوشی موبایل گرانقیمت داخل آن بود. حدس زدم که کیف متعلق به کسانی است که میهمان شهر ما هستند.

در آن لحظات یاد دوران خدمت سربازی‌ام افتادم. این دومین آزمونی بود که من در آن قرار گرفته بودم. سال 87 وقتی در پادگان صفر 5 کرمان خدمت می‌کردم چند روز مانده به عید نوروز با گرفتن مرخصی می‌خواستم به شیراز و نزد خانواده بازگردم که بیرون پادگان متوجه کیف دستی زنانه‌ای شدم که روی زمین افتاده بود. داخل کیف مقدار زیادی پول به همراه مدارک شناسایی و دسته چک بود. بلافاصله به نخستین مغازه رفتم و با شماره تلفنی که کنار آن نوشته شده بود تماس گرفتم. مرد میانسالی تلفن را پاسخ داد و وقتی موضوع را به او گفتم با خوشحالی گفت کیف متعلق به دخترم است که چند ساعت قبل گم کرده بود. ساعتی بعد او به همراه دخترش به مغازه آمدند و بعد از دادن مشخصات کیف را گرفتند. هیچگاه آن روز را فراموش نمی‌کنم.
این پاکبان شیرازی ادامه داد: در یک لحظه خاطرات آن روز برایم زنده شد. بلافاصله در کیف را بستم و به سرکارگر اطلاع دادم. در تماس تلفنی موضوع را به رئیس منطقه اعلام کردم و قرار شد تا کیف را به‌منطقه ببرم. وقتی داخل ماشین نشسته بودم با دیدن صفحه یکی از گوشی‌های تلفن همراه داخل کیف متوجه شدم زنگ می‌خورد اما از آنجایی که در حالت سکوت قرار داشت کسی متوجه نشده بود. تلفن را جواب دادم و مرد جوانی در حالی که صدایش می‌لرزید با التماس گفت ما میهمان شهر شما هستیم و در این کیف همه زندگی من قرار دارد و اگر آنرا به من پس ندهید زندگی‌ام متلاشی می‌شود. سعی کردم به او آرامش بدهم و گفتم من پاکبان هستم و کیف شما را پیدا کردم و آن را به‌عنوان امانت نگه می‌دارم. صاحب کیف وقتی کلمه پاکبان را شنید نفس راحتی کشید و با گرفتن آدرس چند دقیقه بعد نزد من آمد.

همه بدنش از شدت هیجان می‌لرزید و وقتی کیف را به او پس دادم مرا درآغوش گرفت و گفت شیر مادر حلالت باشد. از خوشحالی اشک می‌ریخت و می‌گفت باور نمی‌کنم که این کیف که پول و جواهرات آن 50 میلیون تومان ارزش دارد دوباره به‌من بازگردانده شد. این جوان در تشریح نحوه گم شدن کیف گفت: ما اهل ساری هستیم و همراه با همسر و خانواده همسرم ایام نوروز به شیراز سفر کردیم. از آنجایی که نگران بودیم سارقان با استفاده از خالی بودن خانه به آنجا دستبرد بزنند همسر و مادر همسرم همه طلا و جواهراتشان را داخل این کیف قرار دادند و همراه خودمان به شیراز آوردیم غافل از اینکه همه آنها را در این شهر گم کردیم. برای رفتن به هتل تاکسی گرفتم و من کالسکه کودک‌مان را داخل آن قرار دادم و همسرم نیز بچه را در آغوش گرفته بود. در آن لحظات کیف را به همسرم سپرده بودم اما او برای اینکه بتواند بچه را در آغوش بگیرد کیف را روی شاخه درخت قرار داده بود و به این ترتیب فراموش کردیم کیف را برداریم. سوار برخودرو به طرف هتل رفتیم و بعد از چند دقیقه متوجه ناپدید شدن کیف شدیم. در آن لحظات استرس و نگرانی همه وجودم را فرا گرفته بود زیرا در کنار پول و طلا همه مدارک شناسایی‌مان داخل آن بود. چند بار با شماره تلفن همراه خودم که داخل کیف بود تماس گرفتم. اگر این کیف را پیدا نمی‌کردم زندگی‌ام متلاشی می‌شد.


لبخندی به وسعت یک دنیا
لبخند مسافر نوروزی شهر شیراز که با همه وجود مرد پاکبان را در آغوش گرفته بود بهترین تصویری بود که همه رهگذران شاهد آن بودند. مرد جوان بلافاصله مبلغ 4 میلیون تومان به‌عنوان مژدگانی مقابل مرد پاکبان قرار داد تا شاید بتواند از کار بزرگ او قدردانی کند اما پاکبان شیرازی آن را نپذیرفت. علی زارع درباره اینکه چرا مژدگانی را قبول نکرد می‌گوید: آنها میهمان شهر ما بودند و این رسم میهمان نوازی است که مراقب جان و اموال میهمان شهرمان باشیم. به او گفتم لبخند رضایت شما بهترین پاداشی بود که گرفتم و امیدوارم خاطرات خوبی از شهر ما به یادگار ببرید. وی ادامه داد: روز بعد شهردار شیراز به همراه معاونین خود به خانه ما آمدند و با اهدای لوح سپاس و سکه طلا از من قدردانی کردند. البته من خودم را لایق این همه محبت نمی‌دانم و از اینکه همسر و فرزندم به من افتخار می‌کنند خوشحالم. درآمد من یک میلیون و 400 هزار تومان است و ماهیانه 420 هزار تومان کرایه خانه می‌دهم اما با وجود این از اینکه می‌توانم نان حلال به خانه بیاورم خدا را شاکرم و اگر بازهم کیفی پیدا کنم بی‌درنگ آن را به صاحبش خواهم رساند.

قدردانی از رسم امانتداری
خانه علی زارع نارنجی پوش پاکدست و البته وظیفه شناس شیرازی در یکی از کوچه‌های غرق در عطر بهار نارنج محله ده پیاله است. شهردار، معاون خدمات شهری و رئیس سازمان مدیریت پسماند برای قدردانی از این پاکبان، میهمان این خانه شدند. خانه‌ای که سادگی اما بلندنظری در آن حرف اول را می‌زند.
مهندس اسکندرپور شهردار شیراز با افتخار به اینکه پاکبان جوانمرد از آزمون بلندی طبع سربلند بیرون آمده است می‌گوید: احساس غرور می‌کنم همکاری مثل پاکبان زحمتکش و جوانمرد آقای علی زارع دارم که روح بزرگ انسانی را به نمایش گذاشت و عاقبت به خیری را برای خود آفرید.
وی با بیان اینکه شهرهای بزرگ به انسان‌هایی با روح بزرگ مثل این پاکبان نیاز دارند گفت: این قول را می‌دهم که با آموزش‌های لازم فرصتی را فراهم کنم تا شاهد حضور نیروهایی شریف همانند پاکبان جوانمرد که 50 میلیون تومان پول نقد، طلا و گوشی هوشمند را به صاحبش بازگرداند باشیم.

منبع: ایران آنلاین

35

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • اکبرمیرابراهیمی
    0

    واقعادمت گرم مرد

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها