چند جشنواره باید بگذرد تا هنرمندان ما گفتگو را یاد بگیرند

حسین نیازبخش صیقلانی

چند جشنواره باید بگذرد تا هنرمندان ما گفتگو را یاد بگیرند

جشنواره فجر امسال یکی از پرحاشیه ترین جشنواره ها در سالهای اخیر بود. به غیر از ابراهیم حاتمی کیا که در مراسم اختتامیه شروع به نقد زمین و زمان کرد، سایر هنرمندان هم در شکلهای مختلف به جنگ و جدل با منتقدان پرداخته و آنها را کوبیدند.
اگر به تاریخ هنر نگاهی گذرا بیندازیم به خوبی متوجه می‌شویم که روحیه انتقاد ناپذیری در هنرمندان، ریشه ای عمیق دارد. کم نبودند شعرا و نویسندگانی که گاهی در مقام جلاد نیز قرار ‌گرفته اند. سقراط که پدر فلسفه و آزاد اندیشی است توسط دسیسه ها و خطابه های یک شاعر یعنی ملتوس به مرگ محکوم شد. در انقلاب فرانسه شاعران و نویسندگان بسیاری مانند ژان پل مارا بودند که با هنر خود لاوازیه را به دام گیوتین سپردند.
بهتر است نسبت به هنرمندان اینقدر بی انصاف نباشیم. اگرچه برخی شعرا و نویسندگان در طول تاریخ در مقام جلاد قرار گرفته اند اما این امر مخصوص هنرمندان نبوده و نیست. کم نبوده اند روشنفکران، فلاسفه، دانشمندان و وزرا و وکلایی که در صف ژاکوبن ها قرار گرفته و دسته دسته مخالفان خود را به بهانه های مختلف اعدام می کردند.
اما با این حال، این امر مشخص است که تاریخ هنر نتوانسته است در طول چند هزار سال هنرمندانی انتقاد پذیر تحویل جامعه جهانی دهد. از ولتر و روسو و نویسندگان فرانسوی گرفته تا نویسندگان مارکسیست روس همه و همه این خصیصه را داشته اند. گویی این ویژگی هنوز هم در روح و جان هنرمندان رخنه کرده است.
کار هنر ساختن جهان است و نه تفسیر آن. با فرض صحت این کلام، شاید روحیه نقد ناپذیری نویسندگان را توجیه کرد. هنرمند هنگام خلق اثر خود، جهان خود را طرح می‌اندازد. بنابراین، لزومی نمی‌بیند که قبل و بعد خلق اثر به اظهارات منتقدان گوش بدهد.
شاید این نکته صحیح باشد اما نباید این نکته را فراموش کنیم که هنرمند پس از خلق اثر هنری، صاحب اثر نیست و هر مخاطبی حق دارد که تفسیر خود را از اثر هنری داشته باشد و بر اساس آن تفسیر، نقد خود را از یک اثر ارائه دهد.
این بدیهی ترین حق یک مخاطب اثر هنری است. با این حال، برخی هنرمندان، این کمترین حق را هم از مخاطبان خود دریغ می‌کنند. جشنواره اخیر فیلم فجر یکی از بدیهی ترین نمونه های این رخداد است. زمانی که ابراهیم حاتمی کیا پس از دریافت جایزه، بالای سن رفت و با آن ادبیات به مخاطبان و منتقدان فیلمش تاخت، نشان داد که حتی حق فهم مستقل را هم برای مخاطب اثرش قائل نیست.
اینگونه رفتارها در جشنواره فیلم فجر که محل دورهمی اکثر بزرگان سینما است به وفور دیده شده است. سینماگران بارها و بارها به مخاطبان و منتقدان تاختند و سعی کردند فهم خود را بر آنها دیکته کنند، غافل از این قاعده بدیهی که فهم صاحب اثر هیچ مزیتی بر سایر برداشت ها و تفاسیر ندارد.
غیر از این، جشنواره فیلم فجر به ما کوته نظری برخی هنرمندان و صاحبان فکر را هم نشان داد. بیشتر هنرمندان روشنفکر از ایجاد یک گفت و گوی ساده با منتقدان خود عاجز بودند و این حقیقتا برای جامعه فکری و هنری ما فاجعه است. یکی از بهترین نمونه های این امر، گفت و گویی بود که رضا رشید پور در برنامه هفت با محمد حسین مهدویان ( کارگردان فیلم لاتاری ) داشت. در این گفت و گو مهدویان به صراحت بیان کرد که اگر(تاکید می کنم اگر) کسی همچون رشیدپور فکر کند حتی شاهنامه را هم اثری فاشیستی می‌بیند. مشخص است که مهدویان به هیچ وجه شاهنامه را اثری فاشیستی ندانست بلکه در قالب یک جمله شرطی سعی کرد سخن رشید پور را نقض کند. با این حال بسیاری از هنرمندان بعضا بزرگ نسبت به مهدویان واکنش نشان دادند و از او و صدا و سیما خواستند که معذرت خواهی کنند.
آیا درک گفت و گوی رشیدپور و مهدویان اینقدر سخت بود؟ به هیچ وجه. با این حال، بسیاری از روشنفکران بدون حتی گوش دادن به گفت و گو به مهدویان چنان تاختند که انگشت من از تعجب بر دهانم ماند.
نمی‌دانم چند جشنواره فیلم فجر دیگر باید بگذرد تا دیگر شاهد این روحیه غیر انتقادی و جزمی نباشیم. اما با این حال، امیدوارم هر کدام از ما گوشهای خود را به روی جهان باز کرده و با روحیه ای آزاد و به دور از تعصب نسبت به سخنان و نقدها واکنش نشان دهیم. یادمان نرود که ما در این جهان تنها نیستیم و راز قدرت ما در ارتباط با دیگری و گاه پذیرش سخنان او و حتی الامکان گفت و گو با آنها است.

38

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • مرادی
    0

    بسیار زیبا و اصولی بود عین حقیقت بود

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها