سیدمحمد حسینی:

اولویت بازسازی زیرساخت جبهه‌ مردمی‌ در شهرستان‌ها و استان‌هاست/اصلاح‌ طلبان، دلواپس قالیباف و رئیسی شده‌اند

شایعاتی پیرامون روند شکل‌گیری و انتخاب مجمع ملی و حتی کاندیدای نهایی توسط برخی از چهره‌ها و جریان‌های مشارکت‌کننده در جمنا، مطرح است.سیدمحمد حسینی دراینباره پاسخ داده است.

اولویت بازسازی زیرساخت جبهه‌ مردمی‌ در شهرستان‌ها و استان‌هاست/اصلاح‌ طلبان، دلواپس قالیباف و رئیسی شده‌اند

جبهه مردمی ‌نیروهای انقلاب اسلامی به‌عنوان تجربه‌ای کارکردی در وحدت و اجماع نظر اصولگرایان اندکی پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم، تشکیل شد و اعلام حضور کرد. اگرچه در نهایت این جبهه نتوانست به پیروزی دست‌یابد اما توانست جلوی تجربه‌های ناموفق گذشته را بگیرد و اصولگرایان متکثر و دور از هم را به یک اجماع نظر برساند تا آنجا که با یک کاندیدای واحد، پا به عرصه رقابت بگذارند. خود این امر، دستاورد بزرگ و قابل توجهی محسوب می‌شود. اما این مجموعه هم مانند هر ساز و کار مشابه دیگر، خالی از اشکال نیست و انتقاداتی به آن وارد است. شبهات و شایعاتی پیرامون روند شکل‌گیری و انتخاب مجمع ملی و حتی کاندیدای نهایی توسط برخی از چهره‌ها و جریان‌های مشارکت‌کننده در جمنا، مطرح است.

در زیر گفتگوی مثلث با سیدمحمد حسینی از اعضای شورای مرکزی جمنا پیرامون حال و آینده این جبهه، را می خوانید:

از جمنا برایمان بگویید؛ این درست که فعالیت‌های جمنا متوقف شده؟ در استان‌ها فعال‌تر از تهران هستید، دلیل خاصی دارد؟

بعد از انتخابات جلسات هیات‌رئیسه جبهه مردمی ‌استمرار داشته و شورای مرکزی هم کم و بیش تشکیل می‌شود. یک تقسیم کاری صورت گرفته که اعضای شورای مرکزی در استان‌ها حضور یابند، مثلا بنده مسئولیت دو استان را برعهده دارم که جلساتی نیز در این دو استان تشکیل داده‌ام و همین‌طور دیگر اعضا. قبلا شوراهای 30 نفره در مرکز هر استان داشتیم، حالا از بین آن 30 نفر و افرادی خارج از آنها، با ارزیابی و مشورت در هر استان 10 نفر را انتخاب می‌کنیم که این ‌هیات جدید بر‌اساس یک سازوکار معین، جذب نیرو برای تشکیل مجمع شهرستانی و استانی داشته باشند. سال گذشته که فعالیت جبهه شرع شد فرصت کم بود، بعضی‌ها گلایه می‌کردند و می‌گفتند این سه هزار نفری که در مجمع ملی در تهران جمع شده‌اند، چه کسانی هستند و بر چه مبنایی انتخاب شده‌اند؟ البته یک مبنا و روالی داشت، ولی الان خیلی شفاف‌تر شده است. به این معنی که در هر شهرستان حداقل ۱۱۰ تا ۲۰۰،۱۵۰ نفر و حتی بیشتر مجمع شهرستان را که منتخبینی از اقشار مختلف، از محله‌ها، شهرها و روستاها باشد و محدود به یک گروه خاص نباشد تشکیل می‌دهند. یعنی این مجموعه نمادی از بدنه اجتماعی نیروهای ارزشی و انقلابی در آن منطقه باشند و بر واقعیت‌ها از جمله مشکلات مردم، اولویت‌ها و راه‌های برون‌رفت از معضلات اشراف داشته باشند. بعد هم این 200-150 نفر بنشینند شورای ۳۰ نفره شهرستان را شکل دهند. مجموع این شوراهای شهرستانی اعضای مجمع استان می‌شوند که شورای استان را انتخاب می‌کنند و مرحله بعد مجمع ملی است که متشکل از شوراهای استانی و دیگر منتخبین از جمله کمیته‌های تخصصی اقشاری است.

در حال حاضر مشورت‌هایی با چهره‌ها و شخصیت‌های موثر و فعالان هر شهرستان و استان می‌کنیم؛ از جمله با امام جمعه، اساتید حوزه و دانشگاه، احزاب، تشکل‌ها و با رابطینی که داشتیم در شهرستان‌ها تا نظرات‌شان را دقیقا بگیریم. بالاخره هیچ‌کس نمی‌گوید تجربه دوره قبل صددرصد کامل و بدون نقص بود. وقتی برای اولین‌بار در یک سطح گسترده و در یک محدودیت زمانی کار بزرگی انجام می‌شود طبیعی است که کاستی‌ها و ضعف‌هایی باشد. ما نقدها را شنیدیم؛ آسیب‌ها، اشکالات و ایرادات را بررسی کردیم و حالا به‌گونه‌ای طراحی کردیم که جای حرف و حدیث نباشد یا به حداقل کاهش یابد، به صورتی که هر کس این‌بار ترکیب مجمع‌ملی و ساز وکار آن را ملاحظه می‌کند، بگوید منطقی است. طراحی به‌گونه‌ای است که انتخاب از پایین به بالا است، یعنی این‌طور نیست که در بالا یک افرادی را تعیین کرده باشند. شما می‌دانید که در انتخاب شورای مرکزی دفعه اول، حتی هیأت موسس هم خود را در معرض رای قرار دادند، نگفتند ما چون هیأت موسس هستیم، باید به‌طور قهری و طبیعی در شورای مرکزی باشیم. البته یک نظر این بود، ولی جمع نپذیرفت و در مورد آنها هم مثل دیگر داوطلبان رای‌گیری انجام شد. این مکانیزم معقول است که دارد به نتیجه می‌رسد و ان‌شاءالله بتوانیم در ماه‌های آینده، مجموعه‌های شهرستانی و استانی را مشخص کنیم که چه کسانی هستند. بعد آن موقع ان‌شاءالله در سال آینده، مجمع ملی را داشته باشیم و بعد هم شورای مرکزی جدید شکل بگیرد و فعالانه امور را سامان دهند.

بنابراین کار تعطیل نشده؛ البته با آن حدت و شدت قبل از انتخابات نیست، که اصلا طبع کار همین است، یعنی زمان انتخابات فعالیت‌ها فراوان و فشرده است، دائم اعلام موضع است، تحولاتی رخ می‌دهد و خیلی شور و نشاط بیشتری است ولی بعد از انتخابات اوضاع آرام‌تر می‌شود اما به این معنا نیست که حرکت جبهه مردمی ‌متوقف شده باشد. بازسازی و شکل‌دهی ساختار جدید زمان‌بر است، یعنی اینکه شما اگر بخواهید کاری را در یک استان شکل بدهید، طول می‌کشد. باید بنشینید، با افراد صحبت کنید، بحث کنید؛ این دیگر با شتاب و عجله نمی‌شود، چون می‌خواهیم به همگرایی و وفاق برسیم. اگر وفاق کامل هم نداریم، یک وفاق حداکثری را ایجاد کنیم. دفعه پیش هم همین شد، یک وفاق حداکثری ایجاد کردیم. بعضی جریان‌ها هم که به جبهه ملحق نشدند، مخالفت هم نکردند.

یکی از مشکلات این است که همگان یدطولایی در نقد کردن و اشکال گرفتن دارند، بدون اینکه طرح نویی دراندازند و راهکار بهتری ارائه دهند! افراد، گروه‌ها و جریان‌های مختلف و بعضی از کاندیداها که به آخر خط نرسیدند و گزینه نهایی نشدند، همه انگار که یک جایی را پیدا کرده‌اند به نام جبهه مردمی‌ و همه تقصیرات را می‌اندازند گردن آن؛ در حالی که جبهه به‌رغم دشواری و عظمت کار توانست یک وفاقی را ایجاد کند. دیگران چه پیشنهادی داشتند، چه راهکاری ارائه کردند، الان چه پیشنهادی می‌دهند؟ الان هم ساکت هستند، هیچ راهکاری ندارند و فقط ایراد می‌گیرند. این ایراد گرفتن صرف، فایده‌ای ندارد و به نتیجه‌ای نمی‌رسد. لااقل ضعف‌ها را بیان کنند و راه جبران را پیشنهاد کنند.

آقای دکتر! اشاره کردید به اینکه یک‌سری فعالیت‌ها را جمنا دارد انجام می‌دهد و از گروه‌های مختلف دعوت شده است. از همه طیف‌های اصولگرا دعوت شده است؟ مثلا جبهه پایداری گفته هنوز دعوتنامه‌ای به دست‌شان نرسیده است. می‌دانیم که در دوره قبل هم جبهه پایداری و موتلفه، قدری سخت همراهی و همکاری کردند. الان وضعیت این دو طیف چیست؟ آیا جبهه پایداری را دعوت کردید، یا قرار است دعوت شود؟

بنای ما بر این بوده که هیچ حزب، تشکل و جریان اصولگرایی، خارج نماند. این نگاه جامع و فراگیر وجود دارد و همه بر آن تاکید دارند؛ حتی کسانی هم که انتقادات جدی دارند، باید برویم با آنها صحبت کنیم تا همکاری کنند. در استان‌ها غالب احزاب شرکت دارند حتی بعضا از جبهه پایداری هم هرچند به‌عنوان شخصیت حقیقی (نه به نمایندگی از این تشکل) شرکت می‌کنند. از حزب موتلفه هم در شورای مرکزی امثال آقای حبیبی را داریم و هم در استان‌ها مشارکت فعال دارند. وجه همت، وفاق نیروهای متدین، حزب‌‌اللهی، انقلابی و ارزشی است. اگر ما الان بخواهیم خیلی متمرکز شویم روی اینکه احزاب و تشکل‌ها بیایید، ممکن است بگویند بگذار ببینیم مجدد جبهه مردمی‌ شکل می‌گیرد، یا نه؟ اصلا شما بنیه و توانش را دارید که بخواهید این کار بزرگ را سازمان بدهید؟ هریک از این تشکل‌ها تشکیلات کشوری و برنامه‌ها و فعالیت‌های خودشان را دارند که امیدواریم به مراتب بیش از گذشته بتوانند در کنار هم و هماهنگ عمل کنند.

در حال حاضر اولویت به بازسازی زیرساخت جبهه‌ مردمی‌ در شهرستان‌ها و استان‌ها داده شده که با یک توانمندی معتنابهی همه عناصر و تشکل‌های ولایتمدار را برای همدلی و همراهی و انسجام متقاعد سازد.

به‌هرحال رویکرد جبهه مردمی ‌بارها اعلام شده که بنا ندارد فرد یا تشکلی انقلابی و ولایی را کنار بگذارد، بلکه آمادگی همکاری با همه فعالان این عرصه را دارد. البته ممکن است به هر دلیلی نتوانیم بعضی افراد را قانع کنیم. مثل دفعه پیش که بعضی‌ بر این باور بودند که جبهه مردمی ‌با هر شیوه‌ای می‌خواهد به آقای قالیباف به‌عنوان گزینه نهایی برسد. بعد بر اساس واقعیت‌ها، فهمیدند که چنین چیزی نبوده؛ اصل موفقیت جریان اصولگرایی بود، نه اینکه زید یا عمرو حتما کاندیدای نهایی باشد. بنابراین امیدواریم براساس آن تجربه و رفع سوءظنی که پایه و اساسی نداشت این‌بار، همه همکاری و همراهی کنند و دیدگاه‌ها، راهکارها و پیشنهادهای خود را با صراحت مطرح کنند.

جبهه پایداری گفته که اگر بخواهد حضور داشته باشد در جمنا، باید یک‌سری اصلاحات را جمنا در خودش انجام دهد. می‌دانید اصلاحات مدنظر پایداری چه چیست؟ در این باره با شما صحبت کرده‌اند؟

دقیقا نمی‌دانم. شاید یکی از ایرادات این بوده که مدعوین از شهرستان‌ها و استان‌ها در مجمع ملی افراد خاصی بوده‌اند. حالا داریم این روش انتخاب را شفاف بیان می‌کنیم و اعلام می‌کنیم که در این مرحله افرادشان بیایند در مجامع و شوراها و کمیته‌های شهرستانی و استانی و مجمع ملی و برای تعیین شورای مرکزی شرکت کنند. چون اعضای شورای مرکزی هم مجدد انتخاب می‌شوند، بنا نیست که شورای فعلی دائمی باشد؛ ممکن است تعداد زیادی از اعضای کنونی در انتخابات بعدی تغییر کنند، اصلا بعضی‌ خودشان دیگر انگیزه ندارند و فعال نیستند، چون باید وقت بگذارند و فعال باشند، که به هردلیل این اهتمام را ندارند و زمینه برای مشارکت چهره‌های با انگیزه و پرتلاش فراهم است. اگر هم افرادشناخته شده و موثر برای شورای مرکزی انتخاب نشدند، یک شورای مشورتی و راهبردی را در نظر گرفته‌ایم که در آن شورا حتما افراد موثر احزاب و غیر آن را دعوت خواهیم کرد. یعنی طوری طراحی شده که عناصر موثر خارج از این مجموعه نمانند. هر کس که علاقه‌مند است، بیاید و در کمیته‌ها و بخش‌های مختلف جبهه کمک نماید.

به‌نظرم یکی از اشکالات همین بوده که ساز و کار قبلی همه را در بر نمی‌گرفت. حالا ساختار جدید از جامعیت و فراگیری خوبی برخوردار است. ممکن است نظرات دیگری هم داشته باشند؛ فرض کنید می‌گویند چرا فلان آقا یا حزب در شورای مرکزی حضور دارند؟ پاسخ این است که قرار نیست طیف یا اشخاصی حذف و طرد شوند چون با خط‌کش‌های خاص و تنگ‌نظری‌ها همه را یکی‌یکی باید کنار گذاشت و دیگر همگرایی معنا پیدا نمی‌کند. تازه وقتی همه دست به دست هم بدهند رسالت مهم جذب توده‌های مردم وقشر به اصطلاح خاکستری مطرح می‌شود که نیاز به سعه‌صدر و وسعت‌نظر بیشتری است و با نگاه بسته میسر نیست. هر طیفی که اهداف و مبانی جبهه مردمی ‌را قبول داشته باشد می‌تواند یاور جبهه و نقش‌آفرین در این مجموعه باشد. تاکید ما بر وجوه مشترک است وگرنه طیف‌های مختلف اصولگرایی و ارزشی در حوزه‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی،فرهنگی و اجتماعی اختلاف‌نظرهایی با یکدیگر دارند که اگر این تفاوت نگرش‌ها را برجسته کنیم، دستیابی به وحدت و همبستگی یک رویا و تخیل بیش نخواهد بود. شما ببینید اصلاح‌طلبان با همه تفاوت دیدگاه‌هایی که با هم دارند که خودشان زمانی افرادشان را بین‌العباسین قلمداد می‌کردند - از عباس عبدی تا عباس دوزدوزانی- حالا که با همراه شدن کارگزاران و اعتدالیون، اختلاف دیدگاه‌شان دامنه بسیار بیشتری پیدا کرده و یک عده‌شان هم در خارج هستند یا پناهنده شده‌اند که هنوز با آنها مرزبندی‌ نکرده‌اند و به نوعی با هم همکاری دارند، در مقاطع حساس مثل انتخابات یا حوادثی چون سال ۸۸ تقسیم کار می‌کنند! از آدم‌های تندشان که زندان رفته‌اند گرفته تا آنهایی که معقول‌تر و ملایم‌تر هستند، همه با هم وفاق می‌کنند و از لیست واحد حمایت می‌کنند هرچند نشناسند یا واجد شرایط ندانند. شما ببینید در همان دوره موسوم به اصلاحات، اینها به‌شدت کارگزاران و اطرافیان آقای هاشمی و حتی خود آقای هاشمی‌رفسنجانی را تخریب ‌کردند و مانع راهیابی ایشان به مجلس ششم شدند، ولی از سال۸۴ به اقتضائات شرایط روز و منافع مشترک، تغییر رویه دادند و در کنار هم قرار گرفتند. آیا اصولگرایان نمی‌توانند بر وجوه مشترک تاکید کنند؟ البته نمی‌گویم مثل اصلاح‌طلبان هدف صرفا قدرت‌‌‌طلبی باشد ولی برای صیانت از انقلاب و مصالح مردم می‌توان برخی اختلافات جزئی را نادیده گرفت و در مساله‌ای مثل انتخابات مجلس توافق کرد. بیشتر اختلافات هم در بالا است، یعنی در استان‌ها که می‌روید، می‌بینید که آنها با هم دارند کار می‌کنند. یعنی چه دوستان پیروان، چه ایثارگران و چه پایداری در استان‌ها راحت‌تر باهم کار می‌کنند چون آنها مشکلات و گرفتاری‌ها برایشان ملموس‌تر است و لزوم همگرایی را با تمام وجود درک می‌کنند و کمتر دغدغه منافع فردی و گروهی دارند. می‌خواهند یک راهی برای برون‌رفت از این وضع ایجاد شود و همه تاکید می‌کنند که در مرکز هم همه با هم کار کنند و هواهای نفسانی را کنار بگذارند.

اشاره کردید به انتخابات مجلس شورای اسلامی. یکی از انتقاداتی که به اصولگرایان وارد است، اینکه می‌گویند افراد شاخص و چهره‌های خودشان را یا به عبارت بهتر بتوانیم بگوییم ژنرال‌های خودشان را همه از تهران وارد رقابت‌های انتخاباتی کردند. در این دوره آیا این‌ها سوق داده می‌شوند به شهرستان‌ها؟ چون در همین دوره قبل شاهد بودیم که هیچ اصولگرایی نتوانست از تهران به مجلس راه پیدا کند و به نوعی چهره‌های اصولگرایی در انتخابات سوختند.

الان شاید زود باشد راجع به این قضیه صحبت کنیم. بله، اگر در تهران فضایی که در انتخابات گذشته ریاست‌جمهوری و مجلس حاکم بود ادامه یابد، کار دشوار می‌شود، ولی باتوجه به مشکلات جدی معیشتی مانند رکود و بیکاری و انتظاراتی که از دولت داشتند و وعده‌های فراوان رئیس‌جمهور که تحقق پیدا نکرده و اصلاح‌طلبان هم نمی‌توانند حساب خودشان را از دولت جدا کنند، طبیعی است که شرایط تغییر کند. گاهی اوقات اصلاح‌طلبان ژست نقد به خودشان می‌گیرند، ولی با حمایت جدی آنها بوده که این دولت، مجلس و شورای ناکارآمد تهران شکل گرفته و حالا نمی‌توانند خودشان را کنار بکشند و در یک تناقض‌گویی آشکار بگویند ما در پدیدآمدن چنین اوضاع نابسامانی نقشی نداریم. مسلما با این کارنامه ضعیف دولت،‌ گرایش توده‌های مردم و حتی گروه‌های خاص و نخبگاننسبت به اینها کم‌رنگ می‌شود، همان‌طور که باوجود گذشت مدت ۵ ماه از استقرار دولت دوازدهم امواج نارضایتی را مشاهده می‌کنیم و با اصرار دولت بر رویه فعلی روزبه‌روز گلایه‌ها بیشتر و اظهار پشیمانی از رای به نمایندگان در تهران و رئیس‌جمهور بیشتر می‌شود.

به‌هرحال باید بر‌اساس نظرسنجی‌هایی که نزدیک انتخابات می‌شود، حداقل پنج ماه، شش ماه مانده به انتخابات، آن موقع تصمیم گرفته شود. البته یک‌بار این شیوه را داشتیم که بعضی ‌چهره‌های ملی مثل مهندس باهنر از شهرستان کاندیدا شدند و تجربه نسبتا موفقی بود.

اساسا شما فکر می‌کنید که هنوز اصولگرایان در تهران شانسی داشته باشند؟ چون شما اشاره کردید به اینکه عملکرد دولت و اصلاح‌طلبان را باید دید، ولی حالا در حالت کلی بدنه اجتماعی و سبد رای قوی‌ای را اصولگرایان در تهران دارند؟

در سال ۸۱ هم که انتخابات شوراهای دوم بود، هیچ‌کس باور نمی‌کرد در تهران مجدد فرصت و مجالی برای اصولگرایان پیش بیاید، در حالی که در کمال ناباوری و بهت اصلاح‌طلبان دیدیم که چه نتیجه‌ای حاصل شد. به‌خاطر اینکه مردم در دوره موسوم به اصلاحات دیدند که اینها گفتمان و رویکردشان صرفا سیاسی است و دنبال حل مشکلات مردم نیستند اما اصولگرایان رویکردشان خدمت به مردم و گره‌‌گشایی از مشکلات آنان است، در نتیجه به این طیف گرایش پیدا کردند. درحال حاضر هم توده‌های مردم خواهان رفع مشکلات اقتصادی هستند و چندان کاری به جریانات سیاسی ندارند. چپ و راست یا اصولگرا و اصلاح‌طلب ندارند و با هیچ‌کدام برای همیشه عهد اخوت نبسته‌اند، گروهی را که در قدرت است و دچار کم‌کاری و بی‌عملی است کنار می‌زنند. وقتی از یک طیف ناامید شوند و به این باور برسند به فکر مشکلات مردم نیستند و دائم گفتار‌درمانی، حاشیه‌سازی و فرافکنی می‌کنند، از آنها رویگردان می‌شوند. شما ببینید در شورای شهر تهران، فقط دارند گذشته را تخریب می‌کنند. بالاخره الان که شما در قدرت هستید، برای تهران و برای بهترشدن وضع زندگی مردم چه‌کار می‌خواهید بکنید؟ با این ترکیبی که الان دارند، ما مطمئن هستیم که اینها متاسفانه موفق نخواهند بود، و کار جدی برای مردم انجام نخواهند داد. این در شرایطی است که دیگر نمی‌توانند بگویند مانع بر سر راه ما بود، چون دولت، مجلس و شهرداری‌ها را در دست دارند و می‌توانند با هم همکاری کنند، بنابراین بهانه‌ای هم ندارند برای اینکه کار نکردند. با این وضعیتی که الان هست، به نظر نمی‌رسد که این‌ها بتوانند پایگاه مردمی‌ خود را حفظ کنند. البته لازمه گرایش به نیروهای انقلابی و ولایی روشنگری ‌منصفانه، ارائه برنامه‌های عملیاتی و عملکرد مناسب آنها در این مدت است. مراکز و نهادهای منسوب به آنان باید به نماد خدمت‌گزاری و مدیریت جهادی تبدیل شود تا مردم اعتماد کنند. بعضی مناطق که به‌طور سنتی قبلا رای‌شان به نفع اصولگرایان بود، در انتخابات مجلس مشارکت کم‌رنگی داشتند مثل بخش‌هایی از جنوب و حومه تهران، یعنی این فضا حاکم شده بود که طیف‌های سیاسی چندان در فکر مردم نیستند. لذا باید در این مدت روشنگری و اعتمادسازی صورت گیرد. می‌توان عملکرد شهرداری و دولت‌های مختلف را با هم مقایسه و به روشنی اثبات کرد که وقتی مدیریت با نیروهای متدین و انقلابی بوده، در ارائه خدمات به مردم موفق‌تر از غربگرایان عمل کرده‌اند.

اشاره کردید که شورای شهر فعلی فقط گذشته را تخریب می‌کند. چرا اصلاح‌طلبان همیشه آقای قالیباف را تخریب کردند و الان هم وارد یک فاز جدید شده‌اند و دارند یک جوسازی‌‌ای را علیه ایشان انجام می‌دهند؟

آقای قالیباف به‌هر‌حال به‌عنوان یک مدیر اصولگرا، مطرح است، درست است که در زیرمجموعه ایشان از اصلاح‌طلبان استفاده می‌کرد و نیروهای انقلابی از این جهت و جهات دیگر نقدهایی به ایشان دارند که می‌بایست در مقاطع مختلف شفاف‌تر عمل می‌کرد یا از نیروهای ولایتمدار بیشتر استفاده می‌کرد، ولی در مجموع ایشان را به‌عنوان عنصری اصولگرا با مدیریت جهادی می‌دانند که در انتخابات هم مواضع جدی و روشن داشت در برابر آقای روحانی و جهانگیری. تخریب قالیباف هم تخریب فرد ایشان است و هم اصولگرایان. قالیباف یک ظرفیتی دارد و در آینده هم ممکن است در میدان‌های مختلف رودرروی آنها بایستد و به‌عنوان یک چهره‌ای که توانسته منشأ تحول در تهران شود و دستاوردهایی دارد که اصلاح‌طلبان قادر به انجام این خدمات نخواهند بود، بنابراین می‌خواهند کامل او را تخریب ‌کنند تا مردم به مدیریت ناکارآمد آنان تن دهند. همان گونه ‌که نسبت به دولت نهم و دهم این حالت وجود دارد؛ به نقاط قوت به‌شدت حمله ‌کردند و هنوز هم حمله می‌کنند؛ مثل مسکن مهر، چون خودشان توفیقی در کارهای چشمگیر ندارند، نسبت به کارنامه خادمان ملت هم سیاه‌نمایی می‌کنند تا ضعف مفرط‌شان نادیده گرفته شود. بعد به مردم القا کنند شما چاره‌ای ندارید؛ اصولگرایان اهل سوءاستفاده یا ناکارآمد هستند و میراث آنها بدهی و مشکلات است، اصلاح‌طلبان گرچه ضعیف هستند اما گزینه دیگری ندارید و باید به آنها اقبال نشان دهید. من فکر می‌کنم از این جهت اینها هیچ موقع تخریب را رها نمی‌کنند. حتی شما ببینید در حادثه‌ای چون زلزله و آشوب‌های اخیر که دولتمردان باید منادی وفاق ملی باشند، باز نگاه جناحی را پررنگ می‌کنند که مبادا مردم به طیف اصولگرا اقبال نشان دهند. بیشتر نگرانی‌ای که نسبت به کسانی مثل قالیباف و رئیسی و دیگر چهره‌ها دارند به‌خاطر دلواپسی از تاثیرگذاری این افراد در مقاطع حساس مانند انتخابات است؛ البته در حال حاضر وقت انتخابات نیست و شرایط عادی است، علی‌القاعده نباید تخریب کنند ولی همین که احتمال می‌دهند این اشخاص ممکن است در آینده رقیب باشند یا از فرد یا جریانی حمایت کنند و از پشتوانه مردمی ‌برخوردار باشند، حمایت‌شان موثر خواهد بود، در نتیجه از حالا با هر بهانه‌ای و در هر فرصتی می‌کوشند این شخصیت‌ها را در افکار‌عمومی ضایع کنند تا پایگاه مردمی ‌نداشته باشند. بعد هم یک سیگنالی است برای دیگران که اگر شما هم فعالانه در صحنه حضور پیدا کنید، ‌بی‌رحمانه تخریب خواهید شد.

به آقای قالیباف اشاره کردیم. ایشان یک بحثی را به‌عنوان نواصولگرایی مطرح کردند. این را شما چگونه ارزیابی می‌کنید و اساسا اینکه چقدر این مطرح‌کردن نواصولگرایی از طرف آقای قالیباف می‌تواند به‌واسطه دلخوری ایشان از جمنا باشد که ایشان را اجبار به انصراف کردند؟

تا آنجا که بنده می‌دانم برای انصراف اجباری در کار نبوده و صرفا از سوی شورای مرکزی جبهه پیشنهاد کنار رفتن مطرح شده است. اما در‌خصوص اینکه همواره به عملکرد خود نگاه‌نقادانه داشته باشیم و در روش‌ها در صورت لزوم بازنگری کنیم تا نتیجه بهتری عاید شود، تردیدی وجود ندارد. در انتخابات اخیر هم اگر باتمام توان و بدون نقص عمل کرده بودیم، نتیجه انتخابات این‌گونه نمی‌شد. این را باید بپذیریم که ضعف‌ها و اشکالاتی داشتیم. درست است که رقیب در چارچوب عمل نکرد و برخی ضوابط و مرزهای قانونی و شرعی وخطوط قرمز نظام را زیرپا گذاشت، اما ما نتوانستیم با روشنگری به موقع و اقدامات موثر افکار‌عمومی را همراه سازیم. در این مساله هیچ ‌تردیدی وجود ندارد. حال اگر آقای قالیباف می‌خواهد کار سیاسی جدیدی را آغاز کند و حزب قدرتمندی تشکیل دهد و بتواند افرادی از طیف مقابل را هم جذب کند، کسی مانع نیست و مشکلی وجود ندارد. چون برخی بر این اعتقاد هستند که عده‌ای سرخورده از وضعیت فعلی هستند و فکر می‌کنند با این احزاب اصولگرا به نتیجه نمی‌رسند و نیاز به تغییر گفتمان، تابلو، آدم‌ها و روش‌های جدید است تا بتوان اقشار متوسط جامعه را جذب کرد. از این جهت مشکلی به نظر نمی‌رسد، اما اگر نواصولگرایی به معنای نفی و تخریب سرمایه فعلی و موجود اصولگرایان باشد منطقی و پذیرفتنی نیست که به امید شرایط بهتر احتمالی، نیروهای خودی را تضعیف کنیم. بله، ما هم معتقد به نقد بدون ملاحظه و به‌دور از محافظه‌کاری هستیم و در جلسات متعدد آسیب‌ها و اشکالات را با صراحت بیان می‌کنیم، اما ببینید اصلاح‌طلبان به ندرت علنی همدیگر را نقد می‌کنند، ‌که آن هم با نگاه سیاسی خاص است، مثل انتقادی که اخیرا کرباسچی از جهانگیری کرد که شما می‌گویید مدیران آویزان داریم، این‌ افراد را برکنار کنید. یعنی گاهی اوقات می‌بینند اقتضای شرایط این است که برای همراه نشان دادن خود با جامعه باید یک تلنگری به خودشان بزنند. یعنی بسیار حساب‌شده، موردی و قطره‌چکانی، نه اینکه اساس تفکر خودشان را زیر سوال ببرند.

ما اگر خودمان را تضعیف و تخریب کنیم، چه نتیجه‌ای خواهیم گرفت؟ در هر حال باید سرمایه بزرگ 16 میلیون علاقه‌مند را که با تلاش همین افراد به دست آمده حفظ کنیم. و به‌علاوه آن را افزایش دهیم. اگر مواضعی بگیریم که هم چهره‌های شاخص و هم هواداران و طرفداران‌شان دلخور شوند و اختلاف جدیدی شکل بگیرد چه خدمتی خواهیم کرد؟ طرح این موضوعات به نظر من باید سنجیده و دقیق باشد و این‌طور نباشد که هر فرد یا گروهی به‌خاطر عدم توفیق در انتخابات بخواهد دیگران را مقصر جلوه دهد. نه؛ همه دخیل بوده‌اند، هر کسی به سهم خودش، حالا چه در موفقیت‌ها و چه در ضعف‌ها و ایرادات. اگر باب این فرافکنی‌ها باز شود، جز ضرر ارمغانی نخواهد داشت.

می‌دانیم که آقای رئیسی و آقای قالیباف هر دو از کاندیدای مطرح جریان اصولگرایی بودند و تقریبا توانستند 16 میلیون رای را به دست بیاورند. در تشکیلات جدید جمنا از لحاظ بازنگری در ساختار، آیا برای این دو نفر جایگاهی دیده شده و اساسا نسبت جمنا، یعنی نسبت جدید جمنا با آقای قالیباف و رئیسی چیست؟

از ظرفیت هر دو شخصیت‌ها قرار است استفاده شود. از هر دو دعوت می‌شود که در شورای مرکزی هم حضور پیدا کنند. چون جایگاهی بالاتر نداریم، مرکز تصمیم‌گیری جبهه مردمی ‌است یعنی ما انتظار داریم که همه ما شخصیت‌های بارز از جمله آقای قالیباف و آقای رئیسی و دیگر کاندیداها در مجمع ملی آتی حضور پیدا کنند و به‌طور طبیعی حاضران در مجمع به آنان رای خواهند داد. اگر به هر دلیلی نخواهند عضو شورای مرکزی شوند، انتظار داریم در شورای مشورتی و راهبردی جبهه حضور یابند دیدگاه‌های صائب خود را مطرح و جبهه را تقویت کنند.

برخی از اصولگرایان مطرح می‌کنند که ظرفیت آقای رئیسی یک ظرفیت فراتر از جمنا است، یعنی می‌تواند به‌عنوان نقش کلیدی و رهبری کل اصولگرایان ایفای نقش کند. نظر شما چیست؟ آیا آقای رئیسی تغییر مشی خواهند داد و به‌عنوان یک فعال اصولگرا، به یک رهبر اصولگرا تبدیل خواهند شد؟ این ظرفیت در ایشان هست؟ همراهی اصولگرایان چقدر خواهد بود؟

درخصوص شخصیت‌ ایشان در انتخابات وفاق وجود داشت و هیچ گروهی از نیروهای ارزشی با کاندیداتوری ایشان و اینکه گزینه نهایی باشد مخالف نبود. همه ایشان را پذیرفتند و حالا هم مورد اقبال هستند و جایگاه مناسبی دارند. ایشان می‌تواند تاثیرگذاری مستمری داشته باشد و از زمینه و بستری که تحت عنوان جبهه مردمی ‌نیروهای انقلاب فراهم شده، استفاده کند. یعنی یک تشکیلات سراسری شکل گرفته، ایشان می‌تواند در شورای مرکزی حضور پیدا کند و حتی می‌تواند ‌رئیس این شورا باشد، زیرا مانعی وجود ندارد.

این فضای مسمومی‌ هم که در ایام انتخابات علیه ایشان درست کردند و با بی‌تقوایی بخشی از جامعه را مرعوب ساختند، به تدریج که گردوغبار فرو می‌نشیند و واقع‌بینی جایگزین بدبینی و تعصبات کور می‌شود، بخشی از مخالفان هم به شخصیت خدوم و دوست‌داشتنی ایشان پی می‌برند و او را چهره‌ای فاضل، منطقی و مردمی‌ می‌بینند؛ برخلاف سیمای خشن و تندی که از ایشان‌ ترسیم کردند که اهل بگیر و ببند و اعدام است، حالا درک می‌کنند که ایشان در بُعد سازندگی، خدمات عمومی و محرومیت‌زدایی مدیری موفق است که اقدامات ارزشمندی را انجام داده است. به‌تدریج متوجه می‌شوند آن تصویر رعب‌انگیز در فضای مجازی، فرسنگ‌ها با واقعیت فاصله داشت.

تا الان با ایشان صحبتی شده؛ جمنا با آقای رئیسی دیداری داشته؟

بله، جلسات متعددی هیات‌رئیسه با آقای رئیسی داشتند و ایشان هم همیشه تاکیدش بر هم‌گرایی و انسجام بین اصولگرایان است.

انتخابات مجلس 98 را پیش رو داریم. یک فرمایشی هم شما داشتید، مبنی‌بر اینکه آقای رئیسی مورد وفاق اصولگرایان است. چقدر امکان دارد که آقای رئیسی به‌عنوان سرلیست اصولگرایان وارد عرصه انتخاباتی مجلس 98 شود و شبیه آن کاری که آقای عارف در سال 94 انجام داد برای اصلاح‌طلبان، آقای رئیسی برای اصولگرایان انجام دهند؟

آقای رئیسی از اول انقلاب تا انتخابات ۹۶ هیچ‌گاه خود را در معرض رای مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی یا ریاست‌جمهوری قرار نداده بود؛ فقط ایشان در خبرگان مشارکت داشتند؛ آن هم از استان خراسان جنوبی، نه حتی از مشهد یا تهران. بنابراین باید نظر خود ایشان را ببینیم که چیست. شاید اگر ایشان برنامه‌ای برای ریاست‌جمهوری آینده داشته باشد، نخواهد در مجلس خود را در معرض رای قرار دهد. البته برخی‌ معتقدند مجلس یک فرصت است، یعنی فرد می‌تواند در مجلس و به‌ویژه جایگاه هیات‌رئیسه توانمندی وکارایی خود را به منصه ظهور برساند و، مردم بیشتر ابعاد شخصیت ایشان را بشناسند. همان ضعفی که در مورد وی وجود داشت بود و توده‌های مردم از ایشان شناخت درستی نداشتند از اول انقلاب ایشان جزو خدمت‌گزاران نظام و نزد خواص شناخته شده بود اما توده‌های مردم باید بارها برایشان تکرار شود، دائم در تلویزیون و رسانه‌ها یک فرد را ببینند، تا در ذهن‌شان بماند و در منصبی باشد که با مسائل روزمره‌شان سر و کار داشته باشد. البته همیشه این طریق، جواب نمی‌دهد. آقای ناطق‌نوری با وجود اینکه رئیس مجلس و کاملا شناخته شده بود، اما نتوانست موفق شود، چون مباحث و رویدادهای اجتماعی پیچیده است؛ یک فرمول واحدی ندارد که بگوییم هر کسی از این مسیر رفت، انتخاب می‌شود. مثلا دکتر احمدی‌نژاد ابتدا شهردار و بعد رئیس‌جمهور شد، ولی این روند تکرار نشد. لذا به سادگی نمی‌توان اظهارنظر کرد، اما باید احتمالات و گزینه‌های مختلف را مورد بررسی و ارزیابی قرارداد و اجمالا به یک جمع‌بندی رسید.

نکته مهمتر نگاه خود ایشان است؛ ممکن است به هیچ‌وجه ایشان نخواهد وارد شود. برای انتخابات ریاست‌جمهوری 96 هم واقعا ایشان بنای حضور نداشت. یادم هست حدود مهرماه سال 95 با ایشان صحبت کردم، گفتم ما جمعی از دانشگاهیان هستیم و علاقه‌مند هستیم که شما بیایید به میدان و از شما حمایت ‌کنیم، از همین حالا هم شروع به فعالیت کنیم. ایشان قاطع رد کرد و تا نزدیک انتخابات نپذیرفت و شاید یکی از دلایلی که ایشان نتوانست به خوبی خود را به مردم معرفی کند، ورود دیرهنگام در انتخابات بود. اگر شش ماه قبل از انتخابات به تصمیم نهایی می‌رسید و کار اطلاع‌رسانی و تبیین برنامه‌ها دیدگاه‌ها شروع می‌شد و به اتهامات ناروا و شایعات پاسخ داده می‌شد نتیجه تغییر می‌کرد.

مجلس فعلی را چگونه ارزیابی می‌کنید و اینکه بعضی‌ها می‌گویند مجلس ساکت است یا می‌گویند مجلس در دست آقای لاریجانی و آقای روحانی است و تصمیمات و مصوباتشان متاثر از این دو طیف است. این موضوع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مجلس فعلی مثل دولت‌ ائتلافی است که چنین دولت‌هایی معمولا ضعیف‌ترین دولت‌ها هستند. اما وقتی یک جریان سیاسی و یک حزب دولت را در اختیار دارد، با انسجام و هماهنگی و به سهولت تصمیم می‌گیرد و اقدام می‌کند. همین وضع در مورد مجلس هم هست، یعنی اگر اکثریت قاطعی مجلس را در اختیار داشته باشند، آن اکثریت بهتر می‌توانند امور را سامان دهند و طرح‌ها و لوایح و امر نظارت را به نتیجه برسانند. ولی در مجلس فعلی سه طیف حضور دارند و هیچ یک اکثریت را در دست ندارند بنابراین حالت‌شکننده‌ دارد، یعنی اصلا معلوم نمی‌شود، یک‌بار به این طرف می‌غلتد، یک بار به آن طرف، و امر تصمیم‌گیری و هماهنگی دشوار است و معمولا تصمیمات لب‌مرزی و غیرقاطع است. به همین خاطر کم‌خاصیت هم هست، یعنی آن جایگاه در رأس امور بودن را نمی‌توان احساس کرد. گاهی اوقات تابع و ذیل دولت حرکت می‌کند و گاهی نقدهایی را مطرح می‌کند و سعی می‌کند وظیفه نظارتی خود را انجام دهد، ولی کم‌رمق ظاهر می‌شود. در مقایسه با دوره‌های قبلی این مجلس، ضعیف‌ترین مجلس به حساب می‌آید. مخصوصا نمایندگان تهران که باید سرآمد نمایندگان باشند در شمار ناتوان‌ترین نمایندگان هستند، به جز ۴یا۵ نفری که بعضا باجنجال‌آفرینی در رسانه‌ها به‌ویژه رسانه‌های بیگانه برجسته می‌شوند، بقیه ظهور و بروزی ندارند و جریان ساز نیستند. نمایندگان شهرستانی معمولا درگیر حوزه انتخابیه هستند؛ مراجعات فراوان دارند و درگیر مشکلات مردم مثل رکود، بیکاری و گرانی هستند و معمولا موتور محرکه و قوه عاقله مجلس، نمایندگان تهران بودند که طرح‌های مهم، پیشنهادات و بحث‌های کلان کشور را تعقیب می‌کردند و بقیه هم همراهی می‌کردند، ولی الان در سر این پیکر آن مغز متفکر نیست و اندام مجلس از بازوان قدرتمند محروم است، در نتیجه مجلس ضعیفی در مجموع قلمداد می‌شود. فراکسیون ولایی مجلس که قرار بود در مقابل فراکسیون اصلاحات متحد باشند، بعد ناگزیر دو قسمت شدند. یعنی مباحثی‌ می‌کردند، تصمیماتی می‌گرفتند، اما درعمل طیف مستقل با اصلاح‌طلبان همراه می‌شدند مثلا در قضیه انتخاب نواب رئیس مجلس، بنابراین طیف اصولگرا تصمیم گرفتند به این وضع نامعلوم و متزلزل پایان دهند و با تعداد کمتر اما انسجام بیشتر مسیر خود را ادامه دهند. حالا مطمئن هستند وقتی به جمع‌بندی رسیدند حدود ۱۱۰ نفر پای‌کارشان هست. نمونه دیگر موقعیت اکثریت در کمیسیون‌هاست که شکننده و لب مرزی است، مثلا حضور۱۲ نفر اصولگرا و۱۱ اصلاح‌طلب در یک کمیسیون کار تصمیم‌گیری را سخت و یاکم‌اثر می‌کند در مقایسه با زمانی که از ۲۳ نفر ۱۸ نفر یا بیشتر همراه و هم‌رای باشند. به‌هرحال در این مجلس کمتر تصمیمات قاطعی گرفته می‌شود، به خاطر همین از حالا عده‌ای حدس می‌زنند و می‌گویند اگر در دوره‌های قبل دو سوم نمایندگان تغییر می‌کردند، این بار ریزش‌ها بیشتر خواهد شد، یعنی سه چهارم یا چهار پنجم آنان به مجلس بعدی راه نخواهندیافت. چون مردم می‌بینند که این‌ها تاثیری در بهبود وضع زندگی‌شان ندارند و نظارت جدی بر مدیران دستگاه‌ها ندارند یا نمی‌توانند دولت را وادار به تصمیمات و اقدامات اساسی کنند و ضعف دولت به حساب نمایندگان هم گذاشته می‌شود.

در این تحلیلی که شما ارائه دادید، نقش شخص آقای لاریجانی را چگونه می‌بینید؟ ایشان بالاخره 9 سالی است که در مجلس هستند، ریاست مجلس را هم سالیان درازی است که به‌عهده دارند و ظاهرا یک مقدار مواضع‌شان به مواضع اصلاح‌طلبان یا بهتر است بگوییم حامیان دولت نزدیک شده؛ ایشان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سابقه دکتر لاریجانی سابقه روشن اصولگرایی است و در دوران دوم خرداد به خاطر اتخاد مواضع قاطع در ریاست صدا و سیما، در نوک حمله اصلاح‌طلبان قرار داشت. ولی از سال ۸۸ مواضع ایشان مثل گذشته در مواجهه با اصلاح‌طلبان شفاف نبود. در فتنه 88 که رهبری قاطعانه وارد میدان شدند و هنوز هم آن را خط قرمز نظام می‌دانند از شخصیتی چون دکتر لاریجانی انتظار می‌رفت بدون ملاحظه و صریح‌تر عوامل فتنه را محکوم کند. حالا هم توقع نیروهای متدین و انقلابی از ایشان اتخاذ مواضع روشن و انقلابی است. در سال‌های ۹۲ و ۹۶ که دو انتخابات سرنوشت‌ساز در کشور رخ داد موضع ایشان در حمایت از جریان اصولگرایی صریح نبود و درمجموع این ابهام به نفع آقای روحانی شد. در سال ۹۶ نمایندگان نزدیک به ایشان که در همان فراکسیون مستقل مجلس هستند، از آقای روحانی با صراحت حمایت کردند و در انتخابات مجلس (سال ۹۴) هم همین شد، افرادی مثل آقای نعمتی و آقای کاظم جلالی که سال‌ها عنوان اصولگرایی را یدک می‌کشیدند سر از لیست امید و اصلاح‌طلبان در آوردند، یعنی با همکاری اصلاح‌طلبان، اینها مجدد انتخاب شدند. این موارد همه شواهد و نشانه‌هایی از فاصله‌گرفتن با جریانی است که به واسطه آن به چنین موقعیتی رسیده‌اند. یا در بحث برجام، آن حمایت جدی‌ای که ایشان از دولت داشت و در ظرف ۲۰ دقیقه در مجلس آن را به تضویب رساند، در حالی‌که بعد از گذشت دو سال از اجرایی شدن برجام، دیگر از انوار درخشان و حرارت آن آفتاب تابان خبری نیست. همه این قضایا باعث شده که بین نیروهای اصولگرا نقدهایی نسبت به ایشان وجود داشته باشد. اخیرا هم نمایندگانی از هر سه فراکسیون، نامه نوشتند و درخواست کردند که بحث سوال از رئیس‌جمهور مطرح شود، اما ایشان به‌عنوان رئیس مجلس این را مطرح نمی‌کنند یا بعضی اوقات سوالاتی که از وزراست یا بحث استیضاح وزرا مطرح می‌شود، مثل آقای آخوندی که قبلا استیضاحش انجام شد، اما مجدد ایشان رای آورد؛ همه این موارد را به‌نوعی آقای لاریجانی دخیل هستند. یا همین کابینه آقای روحانی که رای بالایی آورد، نقش آقای لاریجانی یک نقش مهم ‌در این قضایا قلمداد می‌شود. بر این اساس نیروهای حزب‌اللهی و نیروهای اصولگرا احساس می‌کنند که ایشان یک فاصله‌ای گرفته، اما به‌رغم همه اینها، نیروهای اصولگرا به‌عنوان ریاست مجلس باز به ایشان رای دادند و این‌طور نبوده که پیش‌قدم شوند در اینکه بخواهند از ایشان فاصله بگیرند و هنوز هم امید دارند که با ایشان می‌شود کار کرد ولی از اینکه ایشان سرنوشت سیاسی و آینده خود را به آقای روحانی گره بزند، باتوجه به ضعف مفرط و ناکارآمدی دولت وی، آن را درست و به‌نفع ایشان نمی‌دانند.

همانطور که شما اشاره کردید، ما آقای لاریجانی را دارای یک تبار اصولگرایی می‌دانیم، ولی گفتید که به‌خاطر یک‌سری عملکردهایی که ایشان داشتند و موضع‌گیری‌هایی که انجام ندادند، برخی اصولگرایان قدری از ایشان دلخور هستند. در بحث جمنا با ایشان صحبتی شد؛ یعنی جلسات هیات‌رئیسه یا نماینده‌ای از جمنا با ایشان دیداری داشت در راستای جذب یا مشورت با ایشان؟

هیأت موسس را من نمی‌دانم که واقعا جلسه‌ای داشتند یا نه؛ شاید در آغاز کار نزد ایشان هم رفته باشند چون با افراد مختلف بحث و مشورت کرده‌اند، مخصوصا کسانی مثل آقای ذوالقدر که سالیان سال با آقای لاریجانی در سپاه همکار بوده‌اند. احتمال دارد که قبلا این کار شده باشد، ولی از زمانی که ما در شورای مرکزی و به‌زمان انتخابات نزدیک بودیم، با یک‌سری مواضعی که آقای لاریجانی داشتند، اصلا بعید به نظر می‌رسید که ایشان بخواهند همراهی کنند، یعنی یک چراغ سبزی نشان دهند که با این گروه می‌خواهند همراهی کنند. بیشتر به نظر می‌رسد که ایشان تمایل‌شان به آقای روحانی است و بعد هم ما دیدیم در بحث یارانه ‌ها که آقای رئیسی یا آقای قالیباف مطرح ‌کردند، ایشان خیلی با صراحت موضع می‌گرفتند، اگرچه از آقای رئیسی و آقای قالیباف اسم نمی‌بردند، ولی کاملا معلوم بود که برنامه‌هایی را که از سوی این طیف مطرح می‌شود، رد می‌کنند و می‌گویند این‌ها شعارهایی است که پایه و اساسی ندارد. بله، ایشان با صراحت از آقای روحانی حمایت نکردند، اما همین که با اصولگرایان همراه نشدند، برداشت عده‌ای این بود که ‌ترجیح می‌دهند آقای روحانی چهار سال بعد هم ادامه دهد.

شما اشاره کردید که یک‌سری از حمایت‌هایی که آقای لاریجانی از اصلاح‌طلبان انجام دادند، به نوعی تحت تاثیر اختلافات درون طیفی بود؛ اختلافاتی که آقای لاریجانی با آقای احمدی‌نژاد داشتند. چقدر فکر می‌کنید ایشان عدم حمایت‌شان از کاندیدای واحد اصولگرایان، به خاطر دلخوری گذشته بوده و ایشان انتظار داشتند که اصولگرایان از ایشان دلجویی کنند؟

در ماجرای قم که مع‌الاسف به ایشان اعتراض و هجمه شد طبیعی است که گلایه داشته و دلخور باشد. ایشان معتقد است برخی روش‌ها که پایداری یا بعضی نیروهای این طیف دارند، به نفع کشور نیست. وضعیت کشور به‌گونه‌ای است که باید جریان‌های مختلف در کنار هم کار کنند تا بشود کشور را اداره کرد.

در هفته‌های اخیر شاهد یکسری اعتراض‌های مردمی ‌به وضع معیشت و اقتصاد کشوربودیم که رفته‌رفته به اغتشاش و حرکت‌های ساختارشکنانه رسید. چقدر فکر می‌کنید در این جریان اخیر که نقطه شروعش، معضلات اقتصادی و ناکارآمدی دولت در بخش معیشت مردم بود - که بارها اصولگرایان هم آن را تذکر داده بودند- بدنه مردمی ‌و سبد رای اصلاح‌طلبان دچار آسیب شده و این طیف برای انتخابات آینده، حالا مجلس 98 یا ریاست‌جمهوری 1400، با مشکل عدم اقبال عمومی روبه‌رو خواهند شد؟

هر کس که بخواهد این فضای اخیر را تحلیل کند و به زمینه‌هایش که رکود، بیکاری، کاهش قدرت خرید مردم و دیگر مشکلات معیشتی است اشاره نکند، با واقعیت‌های جامعه بیگانه است، دارد کتمان می‌کند یکسری حقایق را که کاملا ملموس و عینی است. وقتی مردم به دلیل کمبودها، تبعیض‌ها و مفاسد ناراضی باشند و تحرک لازم برای حل مشکلات را از سوی دولتمردان مشاهده نکنند و هر روز اخبار ناامیدکننده‌ای از تصمیمات بشنوند طبیعی است که عده‌ای اعتراض ‌کنند. در گذشته هم سابقه داشته است مانند سال 71 که اعتراضاتی شد در بعضی از شهرها، به خاطر همین فشاری که بر طبقات محروم جامعه وارد می‌شد. پس این عملکرد ضعیف آقایان بوده که هم به مشکلات مردم رسیدگی نکردند و هم تبعیض را مردم احساس کردند. یعنی یک عده در ناز‌و‌نعمت و رفاه هستند؛ حالا چه در موقعیت‌های مسئولیتی و دولتی، شرایط زندگی‌شان را می‌بینند، حقوق‌های نجومی ‌را می‌بینند و وام‌های کلان را می‌بینند، بهره‌برداری اطرافیان و اعوان و انصار اینها را می‌بینند که تحمل این اشکالات بر مردم سخت است و بنابراین تجمع و اعتراض می‌کنند. حال که آشوب‌ها پایان یافته لازم است مدیران دولتی یک تجدیدنظری در کار خودشان بکنند، وگرنه بخواهند جهت سیاسی به این بدهند یا بروند سراغ بحث‌های فرهنگی و بگویند مردم برایشان بحث‌های فرهنگی مهم بوده، اشتباه دیگری است و زخمی که التیام نیافت دوباره فرصت را فراهم می‌کند که مگس برآن بنشیند. البته از نارضایتی بخشی از جامعه مثل مالباختگان و بیکاران، معاندان داخل و خارج سوءاستفاده کرده و در بستر پدیدآمده موج‌سواری کردند و اجتماعات را سریع به سمت آشوب و شعار علیه اصل نظام، انقلاب و حتی اسلام بردند جهت‌گیری‌ها تغییر کرد، یعنی افرادی که نگاه براندازانه داشتند و تحریک‌شده از سوی منافقین و سلطنت‌طلبان بودند مسیر را کلا تغییر دادند و مردم هم با آنها همراهی نکردند. البته برخی از معترضان تماشاچی و نظاره‌گر بودند؛ به‌خاطر گلایه‌هایی که داشتند بی‌تفاوت بودند و در برابر اغتشاشگران واکنشی نشان ندادند. بعدا ساماندهی شد، فراخوان داده شد و اجتماعات و تظاهرات مفصلی در محکوم‌کردن فتنه شکل گرفت. دیگر نشان نارضایتی از کم‌کاری و ضعف دولت ابراز ناراحتی، ندامت و پشیمانی بعضی طرفداران پروپاقرص روحانی مانند هنرمندان و سلبریتی‌ها است که هنوز چندماه از دولت دوازدهم نگذشته مایوس شده‌اند. سیاسیون و حامیان دولت در محافل داخلی‌ روی این مساله به‌طور جدی بحث می‌کنند که ناکارآمدی دولت موجب نارضایتی مردم شده و مردم مقصر را دولت و حامیانش از‌جمله اصلاح‌طلبان می‌دانند و وقتی مردم از دولت رویگردان شوند، از حامیانش هم رویگردان می‌شوند. البته اصلاح‌طلبان این هنر را دارند که با فصاسازی و آدرس غلط دادن و به‌کارگیری تکنیک‌هایجنگ روانی خود را منزه و دیگران را مقصر جلوه دهند و به‌جای پاسخگویی همواره مدعی و طلبکار باشند. مثل زمان انتخابات که مساله اصلی مردم، مسائل معیشتی بود، ولی اینها با‌ تردستی مباحث و منازعات را به امور سیاسی، فرهنگی و آزادی‌های اجتماعی کشاندند و فضای دوقطبی در جامعه ایجاد کردند که بحث معیشت تقریبا به حاشیه رفت. حالا هم می‌خواهند ریشه و زمینه آشوب‌ها را به سمت‌و‌سوی دیگری جهت دهند و تهدید ‌بی‌اعتمادی مردم به خودشان را به فرصتی جهت بهره‌برداری تبدیل کنند. آقای روحانی می‌گوید شما جامعه‌شناسان باید ریشه‌یابی کنید. ریشه‌یابی نمی‌خواهد، یک کشاورز روستایی و یک فرد عادی جامعه، حتی یک بچه‌دبستانی هم شما بپرسید، می‌گوید که این مشکلات اقتصادی باعث شده که عده‌ای دادشان بلند شود. بالاخره وقتی کسی می‌بیند که چند تا فرزند تحصیلکرده دارد و نمی‌تواند یک کاری برایشان پیدا کند، اما یک آقازاده می‌تواند برود واردات انجام دهد، حالا یکی فرزند وزیر است، یکی دیگر برادر معاون اولاست و می‌تواند وام‌های آنچنانی بگیرد و از موقعیت خودش سوءاستفاده کند و قس‌علیهذا، این تبعیض‌ها مردم را به ستوه می‌آورد و ناراحت می‌کند. بنابراین ممکن است در مقطعی اینها بیایند و حرف‌هایی بزنند، ولی این اشتباه است و اگر واقعا اصلاح جدی در رفتارشان نداشته باشند و به مردم خدمات اساسی ارائه ندهند و باز بخواهند فرافکنی کنند، مجدد جای دیگری اینها مشکل ایجاد می‌کند، یعنی حضرت آقا فرمودند زخم؛ این زخم را نباید ایجاد کنیم. اگر زخم ایجاد شد، بالاخره عده‌ای می‌آیند بهره‌برداری و سوءاستفاده می‌کنند. به نظر می‌رسد نمی‌خواهند اعتراضات را به‌درستی ریشه‌یابی کنند و راهکار برونرفت از وضع فعلی را بیابند، بلکه می‌خواهند بهره‌برداری سیاسی کنند و یک‌جوری خودشان را موجه و طرفدار مردم جلوه دهند. یکمرتبه می‌بینید به صحبت‌هایامام جمعه تهران گیر می‌دهند. آقای صدیقی یک آدم اخلاقی و دقیق است. من هم آن روز در نماز جمعه بودم.

ایشان نسبت به حوادث اخیر مردم را تکریم و تجلیل کرد که راه خودشان را از آشوبگران جدا کردند و با آنها همراه نشدند و اشاره کلی کردند که سیل حضور مردم در هر زمانی معاندان را از سر راه کنار می‌زند. آیا کسی که آشوب و اغتشاش کرده و با فرمان آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها، سعودی‌ها، منافقین و سلطنت‌طلبان بلوا برپا کرده باید مورد نوازش قرار گیرد و به او بارک‌الله بگویند که کار خوبی کرده، تا دوباره تکرار کند! فردی آمده پرچم جمهوری اسلامی را آتش‌زده، دیگری رفته در حوزه علمیه و به ساحت نورانی قرآنجسارت کرده، رفته به خانه امام جمعه اراک حمله کرده، شیشه‌ها را شکسته. این‌ها که دیگر آدم‌های محترمی ‌نیستند که نازک‌تر از گل به آنها گفته نشود. شخص آقای روحانی در فتنه کوی دانشگاه در روز ۲۳ تیر چه تعابیری درمورد آشوبگران به کاربرد که این‌قدر توصیه به ادب وبردباری می‌کند؟!

بله، یک تعدادی از اینها فریب خورده‌اند و بنا بر این است که مورد رأفت قرار گیرند، ولی یک عده از شهری رفته‌اند به شهری دیگر و آنجا آشوب کرده‌اند. حالا مثلا یک جوری وانمود می‌کنند که جناح اصولگرا با هرگونه اعتراضی مخالف است. نه، کسی با اعتراض مخالف نیست. بحث ما این است که به حرف مردم گوش دهید، نه اینکه مردم مدام بیایند اطراف مجلس و از عملکرد دولتمردان فریادشان به آسمان برسد و کسی هم جوابگو نباشد و اعتنا نکند. یا اینکه در استان‌ها می‌خواهند با استاندار یا وزیر صحبت کنند ولی دسترسی نداشته باشند. حالا بر فرض هم حرف‌شان را منتقل کنند، اتفاقی رخ نمی‌دهد که منشاء امیدواری شود. تا حالا همواره برجام برجام می‌کردند که آثار و نتایجش به سرعت ظاهر می‌شود. حالا دو سال از اجرایی‌شدن برجام گذشت، بالاخره با کدام عینک باید آثارش را دید؟ شما که نستجیربالله امام معصوم و پیامبر(ص) را قابل نقد می‌دانید آیا شنوای نقد بر برجام هم هستید و برآشفته نمی‌شوید؟ قبل از برجام و حین برجام که فرمان ساکت باشید را صادر کردند، حالا هم بعد از سال‌ها، سعه‌صدر و تاب نقد ندارید؟!

در شرایط سخت طبقات محروم و حتی متوسط جامعه یک‌مرتبه لایحه بودجه‌ای ارائه می‌شود که شرایط دشوارتری را با افزایش جهشی قیمت بنزین و حذف ۳۰ میلیون یارانه‌بگیر‌ ترسیم می‌کند و این اقدام به منزله جرقه‌ای است برای شعله‌ور شدن مطالبات انباشته شده و باعث می‌شود که عده‌ای اعتراض کنند. به هرحال به نفع خود دولت و اصلاح‌طلبان است که دست از گفتاردرمانی و فرافکنی مشکلات و دیگران را مقصر جلوه‌دادن بردارند. اینکه مثلا مشاور رئیس‌جمهور بگوید این شورش‌های اخیر ریشه در دولت نهم و دهم دارد، حرف عجیبی است.‌ مردم می‌گویند شما که می‌دانستید وضع کشور چگونه است، پس چرا وعده صد روزه و سه ماهه و چند ماهه و یک‌ساله و هر سال گفتید سال 93، 94، 95، 96، 97 و هر سال خوب شدن اوضاع را به سال بعد موکول کردید، اینها چه بود؟ یعنی واقعا شما شناخت و تحلیل درستی از واقعیت‌ها نداشتید یا اینها فقط وعده‌های توخالی و عوام‌فریبی بود؟ در هر دو صورت اشکال دارد. در سال پنجم هنوز می‌خواهید کاسه کوزه‌ها را بر سر دولت نهم و دهم بشکنید؟ بالاخره دولت قبل یک اقداماتی انجام داده و شما مدعی شدید با مدیریت ژنرال‌ها چنان بهشتی می‌سازید که مردم نه تنها یارانه نگیرند که به دولت هم کمک کنند! شما می‌گفتید اثر تحریم‌ها حدود ۲۰ درصد است، اصل ایراد از سوءمدیریت است؛ شما که الان مدیریت در اختیارتان است، اصلاح کنید. اصلا قابل قبول نیست بعد از چند سال آدم بخواهد این بحث‌ها را مطرح کند یا اینکه به خاطر اینکه حواس افراد پرت شود، یک‌دفعه بیاید در مسائل اعتقادی مانند نقد معصوم ورود پیدا کنید. این حرف‌ها نشان می‌دهد که می‌خواهند حواس‌ها از مسائل اصلی کشور پرت شود و مناقشات و دعواهای دیگری برپا شود. قطعا علما و مراجع نمی‌توانند در برابر این انحراف بزرگ سکوت کنند و بنا به‌رسالت تاریخی خود در برابر تحریف‌ها و بدعت‌ها موضع می‌گیرند و بدتر اینکه دفتر رئیس‌جمهور در روز روشن اطلاعیه می‌دهد و تکذیب می‌کند و می‌گوید یک چهره سیاسی این کار را کرده است. جل‌الخالق! چه کسی این کار را کرده؟ این متن سخنان که موجود است و در اختیار همه است و این‌طور نیست که کسی بیاید این‌ها را مونتاژ کند و بسازد برای ایشان به هرحال ایشان مطلبی را با صراحت گفته و حالا به جای اینکه بگویند اشتباه شده و عذرخواهی کنند باز توپ را به زمیندیگران می‌اندازند. وقتی ایشان می‌گوید در کشور هیچ‌کس معصوم نیست و همه باید نقد شوند، یعنی می‌خواهد اشکالات و انتقادات متوجه خود را به سمت رهبری جهت دهد. البته رهبر حکیم انقلاب بارها فرمودند نقد کنید، ولی آقایان آدرس غلط می‌دهند که انگار رهبری یا دستگاه‌های زیرمجموعه رهبری حاضر به پذیرش نقد نیستند. نه، آنها که گفته‌اند، حتی آقا فرمودند که دستگاه‌های زیرمجموعه رهبری را تحقیق و تفحص کنید. از صدا و سیما، از جاهای دیگر می‌روند، بررسی می‌کنند، نظارت می‌کنند. رهبری که در حضورشان می‌آیند دانشجویان و اساتید مسائل کشور را نقد می‌کنند. حالا دولت نتوانسته به وعده‌هایش عمل کند و مشکلات اقتصادی کشور بیشتر شده، برجام هم به تعبیر خودشان نتایجش حداقلی است؛ قبلا که می‌گفتند تقریبا هیچ. حالا می‌گویند آمریکا کاری کرده که اروپایی‌ها با ما همکاری اقتصادى قابل توجه نکنند تا ما از دستاوردها و مزایاى برجام بهره‌بردارى چندانی نکنیم. بالاخره قرار بوده تحریم‌ها کامل برداشته شود، روابط اقتصادی برقرار شود و بیایند سرمایه‌گذاری کنند، که این اتفاقات رخ نداده است.

حتی سفارتخانه‌های ما نمی‌توانند یک شماره حساب درست و حسابی در بانک‌های معتبر در اروپا داشته باشند. همین کشتی ما با پرچم پاناما می‌رفته؛ این برای چه با پرچم پاناما می‌رفته؟ حالا ممکن است یک توجیهات دیگری کنند، ولی بالاخره معلوم می‌شود آثار تحریم وجود دارد. اصلا اسم کشتی سامان بوده، گذاشتند سانچی! برای چه گذاشتند سانچی؟ یعنی اسمش را تغییر دادند، پرچم جمهوری اسلامی را برداشتند. یعنی هنوز آن تحریم‌ها به نحوی وجود دارد. می‌خواهم بگویم در این زمینه‌ها نتوانسته‌اند موفق باشند، بعد یک‌مرتبه می‌آیند و می‌گویند رهبری را نقد کنیم یعنی معنای حرف‌شان این است. ممکن است خیلی با صراحت نباشد، ولی بعد که دیگران در خارج تفسیر می‌کنند، این جهت را خیلی برای مردم جا می‌اندازند که انگار در کشور رهبری باعث برخی مشکلات است.

آقای دکتر! با وضعی که ‌ترسیم کردید و مشکلاتی که وجود دارد، چقدر امکان دارد که اصلاح‌طلبان از دولت روحانی جدا شوند و به عبارت بهتر از ایشان عبور کنند؟

یک بحث جدی بین آنها مطرح بود، یعنی مدتی مطرح شد، ولی فعلا این را به نفع خودشان نمی‌دانند. اینکه بخواهند این بحث‌ها را مطرح کنند، طبیعی است و تجربه‌شان نشان می‌دهد؛ حتی آن موقع از خاتمی هم عبور کردند چرا که توقع داشتند باید خیلی جدی‌تر و تندتر وارد عرصه شود. الان هم نسبت به آقای روحانی نقدهای جدی دارند، ولی در اینکه آیا به مصلحت‌شان هست یا نیست و آیا مردم می‌پذیرند، در این ‌تردید دارند. شک نکنید اگر اینها احساس کنند که این موضع را بگیرند، توده‌ها با آنها همراهی می‌کنند، این موضع را خواهند گرفت، چون نگاه آنها خیلی وقت‌ها نگاه ابزاری است و خیلی کاری ندارند که آقای روحانی باشد یا خیر. آنها مطلوب‌شان که از اول آقای روحانی نبوده، مطلوب‌شان فردی اصلاح‌طلب تمام‌عیار بوده؛ مثل عارف یا جهانگیری. بنابراین اگر بدانند که این جدایی در انتخابات به نفع‌شان خواهد شد، این کار را خواهند کرد، اما الان یک ‌تردید جدی در بین‌شان وجود دارد، یعنی نگاه‌های مختلفی است، ولی هنوز آن سردمداران‌شان به این جمع‌بندی نرسیده‌اند که اعلام کنند از دولت جدا می‌شوند، ولی دارند تلاش می‌کنند یک جوری مواضع آقای روحانی را تند کنند. چون معتقدند بعد از انتخابات ایشان یک مقدار ملایم‌تر شده، علاقه‌مند هستند که مواضع ایشان خیلی تند و مثل خودشان شود و این هدف‌شان است.

خود شما تصمیمی ‌برای ورود به انتخابات؛ مجلس یا ریاست‌جمهوری ندارید؟

نه! هیچ برنامه خاصی ندارم و فعلا همین کارهایی که می‌توانم انجام دهم را در جهت یک جهاد فکری به قول ما، یک روشنگری، تبیین درست مسائل و فعال‌کردن نیروهای پراکنده و فراوانی که در سطح کشور داریم. در دانشگاه‌ها نیروهای مومن و متدین بسیاری داریم، ولی اینها بعضی‌هایشان در یک سردرگمی ‌به‌سر می‌برند و نمی‌دانند که اکنون وضع‌شان چیست. وقتی که ما یک تشکل داشته باشیم، یک ارتباط منظم داشته باشیم، اینها می‌توانند فعال شوند و در دور آینده مجلس از چهره‌های نخبه دانشگاهی، می‌توانیم تعداد قابل توجهی را به جامعه معرفی کنیم که اینها در مجلس ورود پیدا کنند و تخصص لازم را داشته باشند. اگر در صنعت، در کشاورزی، در اقتصاد، در مسائل بانکی، در مسائل سیاسی، روابط بین‌الملل، در مسائل حقوقی می‌خواهند نظری بدهند، یک افرادی باشند که مبانی را بشناسند، بدانند و حالا تا حدودی در اجرا هم دستی بر آتش داشته باشند.

و این هدف را در چارچوب کانون دانشگاهیان ایران اسلامی، دنبال می‌کنید؟

بله. یکی از دلایلش همین است، چون ما بر‌اساس نظرسنجی‌ها می‌بینیم که گروه‌های دانشگاهی و اساتید هنوز پایگاه قابل توجهی دارند. خب اینها اگر فعال شوند و ورود پیدا کنند و این‌طور نباشد که خودشان را کنار بکشند، بلکه بیایند نقد منصفانه، نقد علمی‌و دقیق انجام دهند، در کنار نقد، راهکار هم ارائه دهند بسیار مفید است یعنی اگر ما به سیستم بانکی ایراد بگیریم، بگوییم، جایگزینش چی؟ یا اینکه فرض کنیم می‌گوییم قاچاقکالا، گمرک، واردات بی‌رویه، راهکار هم ارائه دهیم، اینکه چطوری می‌شود از تولید داخل حمایت کرد؟ اگر می‌گوییم فضای مجازی باید مدیریت شود، بگوییم که این مدیریت چگونه می‌تواند اعمال شود. ما بیاییم زیرساخت‌های داخل را تقویت کنیم، پیام‌رسان‌های داخل را به‌روز برسانیم، اینها بتوانند خدمات گسترده‌ای به مردم ارائه دهند. نه اینکه اگر ما تلگرام را قطع کردیم، خیلی‌ها با مشکل مواجه شوند و کارها معطل بماند. نه، ما بیاییم این کارها را انجام دهیم، یعنی یک پیشنهادات عملی و دقیق که برای مردم ملموس باشد. یا اگر ما بگوییم در بحث مدیریت‌های کشور ضعف است، خب ریشه‌یابی کنیم و بگوییم ضعفش به خاطر این است که ما کسانی را داریم که اینها دنبال منافع فردی خودشان هستند، افرادی که دنبال منافع خودشان باشند، اینها به فکر مصالح کشور نخواهند بود، حتی کشور را چه‌بسا حاضرند بفروشند و وطن‌فروشی کنند و منافع بیگانه را‌ ترجیح دهند. یک جمع نخبه دانشگاهی می‌توانند منطقی با مردم و با دانشجویان صحبت کنند و این کار هم باید در طول زمان انجام شود. ما نمی‌توانیم دو ماه قبل از انتخابات، یک‌سری مسائل را در ذهنمردم پمپاژ کنیم. نه، باید به‌تدریج صورت بگیرد. همین الان می‌گویند شما تعصب و حساسیت داشتید که حتما به این طیف رای دادید. خب حالا نتیجه رای شما چه شد؟ حالا بنشینیم با هم بررسی کنیم. این وعده‌هایی که اینها دادند، برنامه‌هایی که اعلام کردند، کدام‌یک از اینها را اجرا کردند؟ یعنی مردم اگر درست بفهمند و از آن طرف هم نقاط قوتی که هست مطرح شود، بالاخره ما در کشور نیروهای توانمند بسیاری داریم. الان که مثل اول انقلاب نیست که بگوییم کسی نیست و ناچاریم. تازه همان اول انقلاب هم وقتی امثال بازرگان می‌گفتند قحط‌‌الرجال است، امام فرمودند نیروهای بسیاری هستند که می‌توانند کار کنند. الان که ما 40 سال نیرو تربیت کردیم. حتما شرایط کشور می‌تواند بهتر از این باشد تا اینکه ما یک آدم‌های تکراری که بی‌انگیزه هست، اصلا روحیه کار ندارد را به کار بگیریم. برخی از این افراد‌ ترجیح می‌دهند که به همان کار و شرکت‌های خصوصی خودشان برسند. خب ما به‌اصرار اینها را بیاوریم و بگوییم نه، تو باید حتما وزیر باشی! وقتی فرد مسائل مالی خودش و شرکت‌هایش و درآمدهایش برایش اهمیت بیشتری دارد، این در مسئولیت هم قرار بگیرد، انگیزه‌ای برای کار ندارد. بنابراین فکر می‌کنم ما روی این زمینه کار کنیم، بهتر است تا ما دنبال منصب جدید باشیم. می‌گویند اگر هوس است، یک بار بس است. بالاخره نماینده بودم، در دستگاه‌ها و نهادهای مختلف بودم، در وزارت علومبودم، وزارت ارشاد بودم و فکر می‌کنم با اطلاعاتی که از کشور دارم، بهتر می‌توانم کمک فکری کنم و از همان قدیم اگر ورود پیدا کردم، واقعا احساس مسئولیت کردم که وظیفه است. یعنی همان‌طور که در دوران انقلاب مثلا وارد تظاهرات می‌شدیم، ولو دستگیر شویم یا در جنگ حاضر بودیم روی میدان مین هم برویم و هر مساله‌ای را قبول می‌کردیم و هر خطری را به جان می‌خریدیم، اگر در عالم سیاست هم وارد شدم، واقعا به‌عنوان اینکه بشود خدمتی به جامعه کرد. بله، کسانی اشتیاق دستیابی به موقعیت‌ها دارند که می‌خواهند در کنارش یک استفاده‌ای ببرند، اما اگر ان‌شاءالله این روحیه نباشد، قطعا هیچ اصراری بر این نیست که حتما فرد بیاید و بخواهد کاندیدا شود. یکی از نقدهایی که ما الان داریم به جریان اصولگرایی، همین است. چرا در انتخابات باید 21 نفر بیایند کاندیدا شوند؟ چه مسابقه‌ای است، چه چیزی است که هر کس این مسئولیت را داشته یا یک کاری کرده، بیاید و بگوید من هم کاندیدا هستم. اولا اینکه آدم باید دیگران را بر خودش ‌ترجیح دهد. شما دیدید که آن فیلم مجلس خبرگان که از حضرت آقا منتشر کردند، ایشان از پذیرش یک جایگاه و موقعیت ممتاز در کشور به‌عنوان رهبر، امتناع می‌کردند و نمی‌پذیرفتند. حالا مثلا ریاست‌جمهوری و اینها که چیزی نیست، یا نمایندگی مجلس و... ما این انتقاد را داریم، یعنی بعضی وقت‌ها این منیت‌ها و خودخواهی‌ها مشکل ایجاد می‌کند و خود این‌ها باعث کینه می‌شود، باعث جدایی می‌شود، اینکه فرافکنی کنیم، همدیگر را مقصر جلوه دهیم، همدیگر را تخریب کنیم. باید دست از این چیزها برداریم. اینکه همه بخواهند کاندیدای ریاست‌جمهوری شوند، در یک شهر یک نماینده می‌خواهد، 10 نفر مثلا اصولگرا بیایند کاندیدا شوند. اینها آفت‌های داخلی است، یعنی ما نباید همیشه حواله دهیم به رقیب که آنها روش‌هایی به کار گرفتند. بنابراین ما باید هر مقدار که می‌توانیم، گذشت کنیم. ما در همین انتخابات ریاست‌جمهوری، رفتیم سراغ شخصیتی که ایشان را تشویق کنیم که بیاید وارد میدان شود، یک شخصیتی که فکر می‌کردیم می‌تواند موثر باشد؛ یک عنصر دانشگاهی و مشرف به مسائل اقتصادی کشور. بعد ایشان گفتند، شما نیایید من را که خودم کنار کشیدم تشویق کنید به میدان بیایم. بروید هر مقدار که می‌توانید، همین کسانی که کاندیدا شدند، تعدادشان را کم کنید، وگرنه شما افراد جدید را هم بیاورید و وارد شوید، مشکل مضاعف می‌شود، باید بتوانیم از نیروهای تازه‌نفس، جدید، چهره‌های فعال و بانشاط استفاده کنیم که در کشور الحمدلله زیاد هم است.

15

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • جنوبی
    0

    تا دکتر احمدی‌نژاد وارد عرصه انتخابات نشده و اصولگرایان زیر چتر ایشان قرار نگیرند هرسال همین تجربه انتخابات دوازدهم برایشان بدست می آید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها