ناگفتههایی درباره زندگی ریزعلی خواجوی
متنی کوتاه از تاریخچه زندگی دهقان فداکار را بخوانید.
دهقان فداکار درگذشت؛ اسطورهای که لحظه تولدش در اذهان ایرانیان، روز ۱۶ آبان ۱۳۴۰ بود. روزنامه اطلاعات در این روز با تیتر «یک واقعه حیرتآور در راهآهن تبریز» خبر از فداکاری دهقانی داد که سه روز پیش از آن، جان مسافران قطار تبریز - تهران را نجات داده بود.
این «دهقان فداکار» ریزعلی خواجوی بود که از روز نخست شاید به خاطر خطای سهوی خبرنگار اطلاعات، به اشتباه نوشته، خوانده و معروف شد. ریزعلی خواجوی در واقع «ازبرعلی حاجوی» نام داشت؛ قهرمانی که اکثر ما برای نخستین بار در کتاب فارسی سوم دبستان با او و ماجرایش مواجه شدیم؛ با تصویر جوانی برهنه بر روی ریل راهآهن که لباس خود را آتش زده و بر سر چوبی گرفته بود تا راننده قطار را متوجه خطر ریزش کوه کند.
آنچه تاکنون از این رویداد خوانده و شنیدهایم، حکایت ایستادن قطار پس از دیدن پیراهن مشتعلشده ریزعلی است؛ تصویری که اتفاقا در داستان دهقان فداکار نیز روایت از برهنه شدن او و آتش زدن پیراهنش دارد و در نهایت اینکه راننده قطار با دیدن شعلههای آتش، قطار را متوقف کرد؛ روایتی که روزنامه اطلاعات نیز به همین شکل آن را بیان میکند. در حالی که روایت قهرمان اصلی داستان، با آنچه تاکنون شنیدهایم متفاوت است.
ازبرعلی حاجوی گفته آنچه در نهایت موجب توقف قطار شد نه شعلههای آتش که صدای گلولههایی بود که وی به هوا شلیک میکند: «وقتی دیدم که راننده متوجه نمیشود، با تفنگ چند گلوله که به هوا زدم قطار ایستاد…»
15