مخمس شیخ بهایی(ره) در وصف امام زمان(عج)

مخمس حاضر یکی از زیبا ترین اشعاری است که توسط شیخ بهایی در مدح و وصف وجود نازنین حضرت قائم(عج) سروده شده است.

مخمس شیخ بهایی(ره) در وصف امام زمان(عج)

غم هجران امام زمان(عج) برخی منتظران آن حضرت را سر ذوق می‌آورد تا در وصف این دوری و غربت شعری بسرایند. برخی علما نیز همچون سایر عشاق قلم به دست گرفته و در وصف امام زمان(عج) شعر سرودند.

این مخمس منسوب به شیخ بهایی است و یکی از زیباترین این اشعار است که در زیر آن را نقل می کنیم.

تـا کی به تـمنـای وصـال تو یگـــانـه
اشـکـم شـود از هـر مـژه چـون ســـیـل روانــــه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تــیـــر غــمــت را دل عــشــاق نـــشـــانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه


رفتــم به در صومـعـه ی عابـد و زاهـد
دیــــدم هـمــه را پـیـش رخـت راکـع و سـاجد
در میـکده رهبـانم و در صومـعه عابــد
گــه مــعــتـکف دیـرم و گـه سـاکـن مـسـجـد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه


روزی که برفتـنـد حریـفـان پـی هر کـار
زاهـد سـوی مسجــد شد و من جـانـب خــمار
من یــار طلـب کـردم و او جــلوه‌گـه یـار
حــاجی بــه ره کـعـبـه و مـن طـالـب دیـدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه


هر در کـه زنـم صـاحـب آن خانه تویی تو
هــر جــا کـه روم پـرتـو کـاشــانــه تویی تو
در میــکده و دیــر که جـانـانـه تــویی تو
مـــقصـود مـن از کـعبـه و بـتـخـانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه


بـلبـل به چـمـن زان گل رخسار نشان دید
پــروانه در آتـش شـد و اسـرار عـــیـان دیـد
عـارف صفـت روی تـو در پـیر و جـوان دید
یـــعنی هـمه جـا عـکس رخ یــار توان دیـد
دیوانه منم من که روم خانه به خانه


عــاقــل بـه قـوانـیـن خـرد راه تــو پـویـد
دیــوانـه بــرون از هـمـه آیـیـن تـو جویـد
تـا غـنچـه ی بشـکفته ی این بـاغ که بویـد
هـر کـس به زبـانی صفت حـمـد تو گویــد
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه


بـیچـاره بهائـی کـه دلـش زار غــم تـوسـت
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امــیـــد وی از عـاطـفـت دم به دم تـوسـت
تــقـصـیر خـیـالی به امـیـد کـرم تـوسـت
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه


تـا کی به تـمنـای وصـال تو یگـــانـه
اشـکـم شـود از هـر مـژه چـون ســـیـل روانــــه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تــیـــر غــمــت را دل عــشــاق نـــشـــانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتــم به در صومـعـه ی عابـد و زاهـد
دیــــدم هـمــه را پـیـش رخـت راکـع و سـاجد
در میـکده رهبـانم و در صومـعه عابــد
گــه مــعــتـکف دیـرم و گـه سـاکـن مـسـجـد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

روزی که برفتـنـد حریـفـان پـی هر کـار
زاهـد سـوی مسجــد شد و من جـانـب خــمار
من یــار طلـب کـردم و او جــلوه‌گـه یـار
حــاجی بــه ره کـعـبـه و مـن طـالـب دیـدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در کـه زنـم صـاحـب آن خانه تویی تو
هــر جــا کـه روم پـرتـو کـاشــانــه تویی تو
در میــکده و دیــر که جـانـانـه تــویی تو
مـــقصـود مـن از کـعبـه و بـتـخـانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بـلبـل به چـمـن زان گل رخسار نشان دید
پــروانه در آتـش شـد و اسـرار عـــیـان دیـد
عـارف صفـت روی تـو در پـیر و جـوان دید
یـــعنی هـمه جـا عـکس رخ یــار توان دیـد
دیوانه منم من که روم خانه به خانه

عــاقــل بـه قـوانـیـن خـرد راه تــو پـویـد
دیــوانـه بــرون از هـمـه آیـیـن تـو جویـد
تـا غـنچـه ی بشـکفته ی این بـاغ که بویـد
هـر کـس به زبـانی صفت حـمـد تو گویــد
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

بـیچـاره بهائـی کـه دلـش زار غــم تـوسـت
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امــیـــد وی از عـاطـفـت دم به دم تـوسـت
تــقـصـیر خـیـالی به امـیـد کـرم تـوسـت
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

38

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 3
  • ناشناس
    0

    خداوند مهربان!!! ما را ازاین بیغوله ی تاریک قرآن گریز شبهات که سکوت بی منطق دین شناسان در آن قرار می دهد رهایی بخش.آمین

  • Feriya
    0

    ببخشید ها، ولی چه را بخاطر ویو مردم رو به اشتباه میندازید!؟ الان این شعر داره داد میزنه ک طرف واسه خدا خونده، بعد میایی الکی میگی ک واسه امام زمان، خداوندا همه ی ما رو به راه راست هدایت کن مخصوصا این ادمین رو، دروغ ننویس زشته و هم گناه

  • ناشناس
    0

    شما امام زمان جای خدا دارید جا می ذارید همه ما مخلوقیم و خداوند خالق مطلق شرو ور به خورد باور مردم ندید همه ماها ابزاری برای خداوند هستیم و هر کس رسالتی به دوش خودش داره که باید راه درست رو پیدا کنه.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها