موسیقی ما خسته است با آن مهربان باشیم!

*یادداشت

موسیقی ما خسته است با آن مهربان باشیم!

محسن مرعشی مرزنگو- صدها سال است که زخمیست، این مرهم هر درد بی درمان...

زخمی تیزی نامردمان و بی خردان
موسیقی زمزمه ی عاشقانه ی خداست.
موسیقی مایه ی حیات روح است.
موسیقی; این معجزه ی طبیعت،
تبلور زایش کائنات و نگهدارنده ی موزون هستی ست...
موسیقی را دریابیم.
با نگاهی اجمالی به آیین ها، باورها، آداب و رسوم ملل مختلف، به جایگاه ارزشمند و حساس موسیقی پی خواهیم برد.
به گواه تاریخ کشور ما از تمدن کهنی برخوردار است و مهمترین جلوه ی تمدن بشری; هنر و فرهنگ است و این دو به هم پیوسته و در هم تنیده اند.
بزرگان و اندیشمندان تعاریف متعددی از هنر ارائه کرده اند که شاید بتوان در جمله ای کوتاه، هنر را توان و مهارت خلق زیبایی دانست.
در مورد تاثیر متقابلی که هنر، جامعه و تمدن بشری بر یکدیگر داشته اند، سخن بسیار گفته و کتاب ها نوشته شده است.
هنر در فطرت بشر است و بر اساس شواهد تاریخی، قدمتی هزاران ساله دارد.
در جوامع مختلف نمونه های بسیاری از کارایی هنر در سیاست و اقتصاد تا آیین و مذهب، وجود دارد.
مجموعه ی هنرهای زیبا را به هفت بخش تقسیم کرده اند که جایگاه هر کدام به تنهایی در زندگی بشر کاملا ملموس و محسوس است.
اما به واقع باید اذعان داشت تنها هنری که نه فقط در بخش بخش جامعه; بلکه در سایر هنرها نیز از آن استفاده ی بهینه و مدبرانه می‌شود، هنر موسیقی است!
اما متأسفانه نگاه مذهبی در کشور ما، سالهاست که با اعمال قدرت سعی در اصلاح امور هنری به زعم خود دارد که البته در این بین، بیشترین ضربه بر هنر موسیقی وارد شده است!
باید بپذیریم که همیشه سانسور و حذف سبب خلاقیت نخواهد شد، بلکه در بسیاری از موارد رکود و رخوت را در پی خواهد داشت!
صدها سال است که عده ای با باورهای مذهبی افراطی در قبال موسیقی، موضع مخالف گرفتند، و البته هرگز نتوانستند بر این هنر متعالی فائق آیند!
علم و دانش بشری، از هزاران سال قبل به این نعمت ارزشمند و معجزه ی الهی پی برده و همواره با استفاده از آن، قدردان و شکر گذار حضرت حق سبحان بوده است.
و امروز با گسترده شدن شاخه های علوم، جایگاه موسیقی نیز وسیعتر و عمیق تر مورد بررسی قرار گرفته و شناخته شده است و در حقیقت، جنبه های اعجاز موسیقی بر بشر آشکار گردیده است.
موسیقی در ادیان مختلف از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در قرآن نیز به آواز خوش داوود نبی اشاره می شود و یا تأکید بر قرائت قرآن با صوت زیبا شده است.
اما در کشور ما، همچنان موسیقی سانسور می شود!
در این هزار و چند سال اخیر، غالبا دیدگاههای رادیکال مذهبی از موسیقی گریزان بوده و خصوصا در این چهار دهه ی گذشته; ما با مقاومت حاکمیت در قبال موسیقی مواجه هستیم و این ضربه ای بسیار کاری و عمیق بر پیکره ی خسته ی موسیقی در ایران وارد کرده است!
حوزه ی هنر و موسیقی، حوزه ی آزادیست; حوزه ی رهاییست;
نمی توان و نباید در چنین عرصه ای بند و حصار قرار داد! نمی توان هنرمند را محدود کرد و توقع جامعه ای پویا داشت.
جامعه به هنرمندانش زنده است و موسیقی به گواه تاریخ و به شهادت جامعه، سرآمد هفت هنر است.
به قول سهراب: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید...
باید نگاه و تفکر غالب حکومتی و ایدئولوژیکی بر موسیقی را تغییر داد...
در کوچه و خیابان شهرهای ما پر است از جایگاههای عرضه ی مواد غذایی و حال آنکه ما نیاز به غذای روح هم داریم!
چقدر به جنبه ی روحانیت بشر اندیشیده ایم؟!
آیا روحانیت فقط در لباس خاص و مسائل دینی خلاصه می شود؟
اصلا چرا باید دین در تقابل با موسیقی قرار گیرد؟
مگر دین برای هدایت بشر و ارتباط انسان با خالق هستی نیست؟ رسالت ذاتی موسیقی و هنر هم جز این نیست.
هنر با شکوفایی ذهن و شناخت زیبایی ها سر و کار دارد. هنر مسیری است جذاب و دلربا که انسان را به تعالی و شناخت حقیقت سوق می دهد، پس چرا باید در حاشیه باشد؟

هنر نمی تواند صرفا تفکر خاصی را پوشش دهد و پیشرفت کند! آن هنر زنده نمی ماند و به نابودی می رود...
البته در همه جای دنیا از هنر استفاده ی ابزاری هم می شود و شاید این، یکی از کارکردهای هنر باشد، اما نباید و نمی توان آن را ملاک ابتذال قرار داد. همانگونه که در همه جای دنیا به وفور از دین استفاده ی ابزاری شده و می شود.
در کشور ما به آن هنری که با مناسبات فکری عده ای محدود و خاص که البته در صدر قدرت هم هستند، بسیار بها داده شده است.
ما در همه ی هنرها دچار سانسور و ممیزی هستیم، البته ممیزی در همه جای دنیا وجود دارد، اما جنس ممیزی های هنری کشورمان ایدئولوژیک و مخرب است.
خصوصا در سینما و تئاتر، شعر، هنر تجسمی و حرکات موزون به وضوح این اعمال سلیقه مشهود است و نیز موسیقی که متأسفانه در این سالهای اخیر بیش از هر هنری مورد ظلم واقع شده است.
ما در جامعه ی خود فقط یاد گرفته ایم از ترافیک شهری، کمبود سالن های ورزشی، کمبود پارک و فضای سبز، آلودگی محیط زیست، ساختار آموزش و پرورش، گرانی، تورم و موضوعاتی اجتماعی از این قبیل شکایت کنیم که البته در جای خود
لازم می باشد. اما انگار از یاد برده ایم که روح ما هم نیاز به پویایی دارد.
جالب است هرگز به این نمی اندیشیم که چقدر استفاده از هنر در رفع همین معضلات اجتماعی می تواند مؤثر باشد; آنچنانکه کشورهای توسعه یافته هنر را برای ساخت فرهنگ در همه ی زمینه ها به خدمت گرفتند و در این امر بسیار موفق عمل کردند.
وقتی در مدارس ما به طور خاص به هنر توجهی نمی شود، باید به تعداد مدرسه هایمان، آموزشگاههای هنری داشته باشیم تا بتوانیم خلاقیت فرزندانمان را شکوفا کنیم.
چرا ما نباید سالنهای استاندارد برای کنسرت موسیقی داشته باشیم؟! آیا در کل کشور پهناور هشتاد و چند میلیونی ما، به تعداد انگشتان دست، سالن موسیقی با شرایط ایده آل، وجود دارد؟
چند درصد به شهرستانها تعلق دارد؟
ما عملا در چند ماه از سال به خاطر باورهای مذهبی خود، موسیقی و اجراهای صحنه ای را به دست فراموشی می سپاریم. در سایر زمانها نیز هیچ ضمانتی برای اجرای موسیقی، حتی با مجوز رسمی و قانونی وجود ندارد.
ضمن اینکه همین اندازه فعالیت در حوزه ی موسیقی هم، محدود به پایتخت است و سهم شهرستانهای ما بسیار ناچیز است.
ضمانت اجرایی کنسرتها در شهرستانها بسیار کمتر از تهران است، انگار شهرستانهای ایران، متعلق به کشوری دیگر و با قوانینی متفاوت هستند.
بماند شهرهایی که با کشیدن حصاری ضد هنری دور خود، مردم آن تاوان کج فهمی برخی مقامات مذهبی-سیاسی را در قبال هنر موسیقی پرداخت می کنند و هیچ کس هم جرأت دخالت و پادرمیانی ندارد.
چرا ما نباید موسیقی خیابانی داشته باشیم؟!
موسیقی خیابانی ما به شکل بسیار معدود و محدود، مختص پایتخت است و بس.
اگر هم در شهرستانی به چنین حرکتی مجوز داده شود، صرفا در قالب موسیقی فولک است. البته حفظ فرهنگ و ارزشهای بومی بسیار مهم و حیاتی است، اما موسیقی امروز محدود به موسیقی فولکلور نیست.
کاش کرسی نشینان کشورمان می فهمیدند که تا چه اندازه اجراهای خیابانی و محیطی هنرهایی چون تئاتر و موسیقی و تجسمی، می تواند به حل مشکلات و معضلات جامعه، سرعت ببخشد.
چرا بعد چهل سال، هنوز در کانالهای تلویزیونی کشور، تصویر هیچ سازی نمایش داده نمی شود و اگر احیانا و اتفاقا پخش شد، مجری برنامه باید طلب عفو و بخشش کند؟
متأسفانه چنین رفتاری اهانت مستقیم به هزاران هنرمند عرصه ی موسیقی کشور و میلیونها دوستدار موسیقی است.
چرا نباید در هر خیابان، به ازای ده ها رستوران و اغذیه فروشی و فروشگاههای زنجیره ای فلان و بهمان، مکانهایی جهت عرضه ی هنر و یا سالن کنسرت موسیقی وجود داشته باشد؟
چرا ما چنین نیازی را احساس نمی کنیم؟
سالهای سال در کشور ما موسیقی توسط عده ای تخریب و تضعیف شد، اما آیا جایگاه خود را از دست داد؟
بهتر است به جای این همه فشار -آن هم در عصر رسانه- کمی معقول و منصف رفتار شود و شهروندان از این هنر فاخر لذت ببرند و با آن زندگی کنند.
اگر کسی هنوز فکر سانسور موسیقی در سر دارد، بی گمان باید به عقل و خرد خود شک کند و از خداوند طلب شفای عاجل نماید.
با موسیقی نمی توان دشمنی کرد; موسیقی هزاران سال است که مسیر خود را طی می کند و با این مخالفتها، تنها فرهنگ جامعه است که متضرر خواهد شد.
فساد و ابتذال می تواند در هر مقوله ای وجود داشته باشد و نهایت بی انصافی است که برخی از اهالی دین، هنر موسیقی را آلوده به چنین مبحثی می دانند.
قطعا این افراد با نگاهی منصفانه به تاریخ، درخواهند یافت که ابتذال و فساد; متأسفانه در هر قشری وجود دارد و نمونه های فراوانی از آن را در متدینین هم دیده ایم و امروزه بیشتر از هر زمانی در مملکت خودمان نیز شاهد آن هستیم.

چه بی اخلاقی ها، رانت خواری ها، زد و بند ها و اختلاس هایی که اتفاقا از ناحیه ی افراد دیندار انجام می شود! اما آیا باید این فساد را به پای دین نوشت؟
قطعا چنین نیست...
نه دیانت این مفسدان به ظاهر مذهبی، حقیقی است و نه هنر آن هنرمندان فاسد اصالت دارد.
امروز ما کم نداریم افرادی که دغدغه ی فرهنگ و هنر دارند.
چرا که اهالی خرد به این باور رسیده اند; توسعه ی فرهنگی زیر بنای توسعه ی اقتصادیست...
اما بستر کار مناسب نیست، دولتمردان ما یا فاقد صلاحیت فرهنگی هستند و یا دستشان در این امور به دلایل مختلف اقتصادی و سیاسی بسته است.
وسعت دنیای کنونی روز به روز کوچک و کوچکتر می شود، فرهنگها در هم تنیده می شوند و شاید دور نباشد روزهایی که مرزهای جغرافیایی نیز برچیده گردد.
در روزگار فعلی و حضور در عرصه ی اطلاعات و آگاهی و تکنولوژی و فن آوری; سرعت تأثیر گذاری و تأثیر پذیری فرهنگی به شدت افزایش یافته و بی گمان، فرهنگی که دارای ریشه نباشد، بی درنگ نیست و نابود خواهد شد.
و ما از ریشه و اصالت چند هزار ساله برخورداریم، پس پنجره ها را باز کنیم تا باد بیاید، ما نباید از نو شدن و به روز شدن بهراسیم.
در عصر حاضر دیگر نمی توان با زور و چماق فرهنگی را اشاعه داد و یا آن را حفظ کرد، بخواهیم یا نخواهیم، آن یگانگی که از یگانه ی مطلق در ذات بشر به ودیعه گذاشته شده، بشر را به سمت یکپارچگی و وحدت سوق می دهد و ما فقط می توانیم در سرعت و یا تأخیر حرکت در این مسیر تأثیرگذار باشیم.
نسل جوان را نمی توان از موسیقی روز دنیا بازداشت.
چرا جوانان ما باید برای دیدن کنسرتها و اجراهای روز به ماهواره و فیلترشکن های اینترنتی پناه ببرند.
چرا ما در کنار موسیقی فاخر ایرانی خود، نباید به موسیقی روز دنیا بپردازیم؟
بپذیریم یا نه; راک، جز، رپ و سایر سبکهای موسیقی دنیا، طرفدارانی در نسل جوان کشورمان دارد، همانگونه که موسیقی ایرانی در کشورهای دیگر و اتفاقا با نوازنده های خارجی به روی صحنه می رود و مخاطبین خود را دارد.
تا کی حذف؟! تا کی سانسور؟! تا کجا می توان ساز را مخفی کرد؟! تا کجا می توان همراه نبود و سرکوب کرد؟! تا کی باید خودمان را به خواب بزنیم و صدا و نیاز جوان کشورمان را نشنویم؟! تا کی می توانیم استعدادهای هنری را نبینیم؟
تا چه وقت می خواهیم جلوی زایش و شکوفایی هنرمند را بگیریم؟! تا کی می خواهیم با واژه هایی چون تهاجم فرهنگی، با ورود موسیقی ملل مختلف مخالفت کنیم؟
اتفاقا نه تنها تهاجم فرهنگی نیست; بلکه گفتگوی فرهنگیست! گفتگوی هنریست.
وقتی ما از فرهنگ و هنری اصیل و ریشه دار برخورداریم، چه باکی باید از همنشینی با فرهنگ و هنر ملل دیگر داشته باشیم؟
موسیقی روح زندگیست، نمی توان روح زندگی را به بازی گرفت و یا آن را نادیده انگاشت.
چقدر رؤیایی می تواند باشد که حتی در دورترین شهرهای ما، شبی بدون کنسرت، بدون تئاتر، بدون سینما، بدون گالری و بدون نشست های شعر و ادب; نباشد...
چقدر زیبا خواهد بود اگر راه را برای ورود همه نوع موسیقی باز کنیم و به شعور مردم کشورمان احترام بگذاریم و حق انتخاب را که حقی الهیست، از جامعه ی علاقه مند دریغ نکنیم.
اجازه دهیم دنیا، همانند روزگاران قدیم; ما را به فرهنگ و هنرمان بشناسد...

شاید امروز نوشتار و مطالبه ی من از حاکمیت کشورم، زیاده خواهی جلوه کند و وقعی به آن ننهند; اما حتم دارم در آینده ای نه چندان دور، اینچنین خواهد شد.

33

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • محسن قویدل
    0

    متن رسا و خوبی بود.از دل برآمده

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها