روایت آزارهای جنسی که در سکوت خبری اتفاق می‌افتند

در یکی از خانه های محله لب خط تهران؛ سارایی زندگی می کند که در هشت سالگی توسط یک معتاد دچار آزار جنسی و تعرض شده است؛ سوال این است که در مواجهه با چنین کودکانی چه باید کرد؟

روایت آزارهای جنسی که در سکوت خبری اتفاق می‌افتند

اسمش سارا بود، شبیه مادرش بود، صورت گرد و سفیدی داشت، مادرش ما را بدون اطلاع به خانه برده بود، سارا به همراه خواهر کوچکترش غذا می خوردند، تا وارد خانه شدیم، از پای سفره بلند شد و خودش را پشت چادر مادرش پنهان کرد. فقر از چهره خانه می بارید، اتاقکی تقریبا بیست متری کل فضایی بود که خانواده سارا یعنی مادر، خواهر سارا از آن سهم داشتند.

«سلام سارا». جواب سلامم را نداد، ترسیده بود.

«بچه ها وقتی می ترسند، زیر چادر مادرشان پنهان می شوند». این را مادرش گفت، با خنده می‌گفت تا ترس دخترش کمتر شود.

در یکی از گوشه های خانه در کنار تشک ها نشستیم و مادر از وضعیت سارا و خواهر کوچکش گفت.

سارا با موهای قهوه‌ای که دور صورتش ریخته بود، بازی می کرد.

«شما چند سالته سارا جان؟»

سکوت کرده بود، کوچکترین رغبتی برای صحبت کردن در صورتش نمایان نبود.

مادرش از گم شدن شناسنامه سارا و خواهرش گفت، از اینکه معلوم نیست پدرشان کجاست و برای گرفتن شناسنامه جدید رضایت او نیاز است گفت.

سارا سرش پایین بود، با انگشت‌هایش بازی می‌کرد، دستم را نزدیکش بردم و در حین صحبت با مادر از او خواستم نزدیک من بیاید.

به دستهایم نگاه کرد اما با نگاهی که به گوشه چادر مادرش داشت فهمیدم که نگاهم را پس زده و با ناراحتی خودش را در بغل مادرش جا داد.

مادر سر سارا را روی پایش گذاشت و با صدای آرامی گفت، فقط هشت سالش بود. از راه مدرسه باز می‌گشت من نتوانستم دنبالش بروم هیچوقت نفهمیدم چه کسی اذیتش کرد، خودتان که می‌بینید اینجا تعداد معتادان چه قدر زیاد است و همه آنها هم شبیه هم هستند.

مادر سارا می گفت خیلی دیرتر از وفتی که باید فهمیدیم که یک معتاد سارا را اذیت کرده است؛ سارا الان ده ساله است، و دقیقا یکسال بعد از اینکه اذیت شده بود معلم مدرسه اش آن را فهمید و حالا سعی دارد که به او کمک ذهنی کند تا آن را فراموش کند.

***

مساله تجاوز و آزار جنسی به کودکان کم سن البته فقط به مناطق فقیری مانند لب خط محدود نمی‌شود اما شاید بتوان گفت میانگینی بزهکاری ها در اینگونه مناطق بیشتر مشاهده می شود.

یکی از دغدغه های اصلی که به نگارنده این گزارش در بین خانواده‌هایی که در این مناطق زندگی می‌کنند حس کردم، این بود که اغلب خانواده‌ها از تعرضاتی که به کودکانشان می‌شود یا بی اطلاعند یا بسیار دیرتر از زمانی که این تعرض صورت می‌گیرد از آن مطلع می‌شوند. یکی از روانشناسان بالینی که در این زمینه تحقیقاتی انجام داده است در این زمینه توضیحاتی را به خبرنگار اجتماعی خبر فوری داد: اغلب کودکان بدلیل ترسی که از خانواده‌هایشان معمولا وقتی دچار تعرض می‌شوند آن را اعلام نمی‌کنند.

علیرضا سالمی در ادامه گفت: ایجاد کردن یک محیط امن در خانواده ولو محیط زندگی که کودک در آن زندگی می‌کند؛ می‌تواند کمک به سزایی دراطلاع دادن اینگونه مسائل داشته باشد.

وی همچنین گفت: والدین از چند راه می‌توانند به این مساله شک کنند که شاید کودکشان دچار تعرض شده باشد البته این قطعیت ندارد. یکی از این راه ها مشاهده تغییر رفتار در کودک است. به طور مثال اگر کودک عادت شب ادراری را ترک کرده است اما مجددا در یک شبی این عادت به سراغ او بیاید می توان شک کرد که کودک شاید آسیب دیده است.

سالمی همچنین اضافه کرد: عموم کودکان در هنگام خواب صحنه تعرضی که به آنها شده است را بازسازی می‌کنند و همین باعث می‌شود که بدخواب شوند یا کابوس ببینید که این هم از راه‌هایی است که می‌توان به اینکه شاید کودک مساله را پنهان می‌کند پی برد.

این روانشناس در ادامه با تاکید بر اینکه این روش‌ها شاید در همه افراد کارایی نداشته باشند و صرفا به معنای تعرض نباشند گفت: به نظر من اینکه خانواده ازهر سنی با واژه‌هایی کودکش را واکسینه کند، مهم ترین کار است. اینکه مثلا به او بگوید که فردی حق ندارد به تو نزدیک شود و یا به تو دست بزند.

این روانشناس البته در پایان گفت: بهتر است که خانواده‌ها سعی کنند با گفتن واژه‌هایی نظیر دختر خوب دختریست که ... یا پسر بد پسریست که.... آنها را از محیط خانواده دور نکنند و به آنها امنیت لازم را برای در میان گذاشتن همه چیز بدهد.

33

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها