قاتل آتنا چرا در پرونده قبلی تبرئه شده بود؟/ نحوه کشف جسد و لو رفتن قاتل چگونه بود؟

در دو گفتگوی جداگانه با قاتل آتنا و حجت‌الاسلام قاصدی رئیس کل دادگستری استان اردبیل به بررسی ابعاد مختلف شکل گیری این حادثه پرداخته می شود.

قاتل آتنا چرا در پرونده قبلی تبرئه شده بود؟/ نحوه کشف جسد و لو رفتن قاتل چگونه بود؟

به گزارش خبر فوری به نقل از تسنیم، می‌گویند خیلی از زندانی‌های این زندان هنوز هم نمی‌دانند قاتل آتنای 6 ساله، در یکی از سلول‌های همان زندانی است که آن‌ها هر روز و شب‌شان را در پشت میله‌ها و دیوارهای آن می‌گذرانند؛ زندانی‌هایی که کمتر روزی است داستان‌ قتل دلخراش آتنا را دهن به دهن نچرخانند و هر روز روایت جدیدی به آن اضافه نکنند.

از وقتی قاتل آتنا را به زندان آورده‌اند، در انفرادی بوده؛ دور از چشم همه؛ با دو نفر محافظ شبانه‌روزی؛ می‌گویند زندانی‌های اینجا آنقدر غیرتی هستند که اگر بو ببرند «اسماعیل» پشت همین میله‌ها و دیوارها است، لحظه‌ای زنده‌اش نمی‌گذارند؛ قاتلی که با اعمال شیطانی و قتل فجیع آتنا، نه تنها قلب پدر و مادرش را که قلب تمام مردم ایران را به آتش کشید.

با هر قدمی که برمی‌دارد، صدای جیرینگ جیرینگ کشیده شدن زنجیرهای پابند «اسماعیل» به موزاییک داخل بند، بلندتر می‌شود و صورتش در قاب نوری که از پشت سرش به داخل راهرو می‌پاشد، واضح‌تر می‌شود؛ چهره‌اش آرام است و بی‌روح؛ قیافه‌اش نه به جانی‌ها می‌خورد نه به شیطان‌صفت‌ها؛ درست مثل آدم‌های معمولی است؛ نه جای چاقو روی صورتش است و نه صدایش نخراشیده است و کلفت؛ ریز اندام است و به نسبت آخرین عکسی که از او دیده‌ام تغییری نکرده؛ با اینکه دستبند آهنی و پابند فلزی‌اش هیبتش را تکیده و افتاده کرده، ولی حال و روزش بهتر از چیزی است که تصور می‌کردم؛ صورت تراشیده؛ سر و وضع تمیز و مرتب و موهای فر و تنکی که معلوم است تازه شسته شده؛ به هر حال همه چیز در نگاه اول مرتب است و آرام...

با اینکه تأکید داریم که کلماتش را به زبان فارسی بگوید ولی وقتی احساساتی می‌شود و اشک‌هایش از نوک بینی‌اش می‌چکد و صدایش می‌لرزد، ناخودآگاه کلماتش آذری می‌شود و جمله‌های یکی در میان فارسی و ترکی؛ نامفهوم؛ به هر حال لُب کلامش این است که اعترافات قبلی‌اش را بالاجبار گفته و خلاصه نه به آتنا تجاوز کرده و نه او را کشته ... حرف‌هایی که شاید باورش برای خودش هم چندان امکانپذیر نیست.

متن زیر گفت‌وگوی یک ساعته‌ای است که با این متهم در زندان داشتیم؛ گفت‌وگویی که سعی شده برای حفظ امانت‌داری، حتی‌المقدور با همان کلمات شکسته و افعال محاوره‌ای به صورت مکتوب منتشر شود.

اسماعیل، از اون روزی بگو که آتنا به قتل رسید.

توی مغازه در حال رنگرزی بودم؛ عرق کرده بودم؛ جلوی مغازه نشستم تا عرقم خشک شه؛ وقتی بلند شدم و رفتم داخل مغازه دیدم دختر بهنام از داخل سرویس، داره بطری آب معدنی پر می‌کنه؛ بهش گفتم دختر داری چه‌کار می‌کنی؟ یهو دیدم افتاده جلو دستشویی؛ از پله افتاده و داره از بینی و دهانش خون میاد؛ نمی‌دونم سکته کرده بود یا هر چی؛ منم از ترس پدر و فامیلشون که قره‌داغلی‌ان و از ترس اینکه اگه می‌فهمیدن منو می‌کشتن، پا و دهانش رو گرفتم که خون زمین نریزه. چون مغازه باز بود و ما کار می‌کردیم، توی مغازه مشتری میومد و برای اینکه مشتری نفهمه بردمش اتاق پشتی قایمش کردم اونوقت دیدم مرده؛ نمی‌دونم از افتادن مرده یا سکته کرده یا تو دست من مرده به هر حال داخل مغازه من اتفاق افتاده بود.

یعنی تو آتنا رو نکشتی؟

نه من نکشتم یا از پله افتاده یا وقتی دستم رو جلوی دهانش گرفته بودم که خون روی زمین نریزه مرده یا نمی‌دونم سکته کرده مرده ولی من نکشتمش؛ خودم دختر دارم؛ ای کاش من مرده بودم و اون نمرده بود. خودم دختر دارم سه تا بچه دارم.

خب تو قبلاً اعتراف کردی که آتنا رو کشتی.

من توی فشار بودم؛ سرم باد کرده بود؛ همه بدنم سیاه بود؛ گفتم توی پارس آباد هرچی کشته شدن به گردن من بیاندازید و منو راحتم بذارید؛ اعدام بشم از این عذاب و شکنجه راحت می‌شم. دو ماهه خانواده‌ام رو ندیدم به خدا من هم آدمم؛ منم اشتباه کردم ولی اشتباهم فقط این بود که به پدرش نگفتم.

خب وقتی دیدی آتنا افتاده روی زمین چرا به پدرش نگفتی که چه اتفاقی افتاده؟

ترسیدم؛ ترسیدم منو بکشن؛ ولی کاش گفته بودم و می‌مردم ولی این همه عذاب نمی‌کشیدم؛ من توی این مدت یک مرتبه از اول تا آخر قرآن رو خوندم تا خدا از سر تقصیرم بگذره ولی ترسیدم از اینکه به پدرش بگم. حتی چند بار هم پدرش رو توی مسجد جامع دیدمش ولی جرأت نکردم بهش بگم.

ولی نتیجه آزمایش‌های پزشکی قانونی صراحتاً می‌گوید که به آتنا تجاوز شده است.

من تجاوز نکردم؛ وجدانم راحته. خودم دختر دارم؛ منم انسانم؛ وجدان و شرف دارم؛ به خدا قسم می‌خورم دست به اون دختر نزدم. پزشک قانونی هم بگه، مهم نیست؛ من وجدانم راحته که به اون بچه دست هم نزدم. بمیرم هم وجدانم راحته.

ولی نتیجه آزمایش‌ها چیز دیگه‌ای هست...

به من می‌گن مایع شهوتی روی شلوارت بوده؛ خب اصلاً من هیچی؛ اگه دختری افتاده باشه و در حال مرگ باشه، کسی احساساتی می‌شه؟

جنازه آتنا را چطور مخفی کردی؟

توی یک سطل بزرگ که پلاستیک داشت انداختمش؛ بعداً بردمش توی پارکینگ

کی طلاهای آتنا رو برداشتی؟ بعد از اینکه انداختی‌اش توی بشکه؟

همون موقع که جنازه آتنا روی زمین بود النگوهاش رو درآوردم؛ قبل از اینکه بندازمش توی بشکه.

خب یعنی تو توی اون شرایطی که خون از دهن و بینی آتنا میومد و به قول خودت ترسیده بودی که کسی نیاد توی مغازه و حتی مطمئن هم نبودی که مرده یا نه، طلاهاش رو درآوردی؟

پدرش دستفروش بود؛ من نیاز مالی ندارم ولی دنبال یک فرصتی بودم که طلاهاش رو بندازم توی حیاط خانه پدرش. من هیچ نیاز مالی ندارم. من خودم جای النگوها و گوشواره‌اش رو به پلیس گفتم.

توی مدتی که خانواده آتنا ازش بی خبر بودن، پدرش پیش تو نیومد تا سراغ آتنا رو از تو بگیره؟

نه اصلاً.

تو قبلاً هم پرونده داشتی.

نه نداشتم.

تو قبلاً توی زندان نبودی؟

چرا بودم؛ یه بار به خاطر زنا.

سابقه دیگه‌ای هم داشتی؟

ضرب و جرح، قتل و آدم ربایی که در آن تبرئه شدم.

اطرافیانت می‌گن آدم شروری هستی..

نه! اصلاً

خب! معمولاً به آدمی که سابقه زنا داره؛ سابقه ضرب و جرح داره؛ سابقه آدم‌ربایی و قتل داره می‌گن شرور.

(سکوت)

توضیح می‌دی که پرونده زنا مربوط به چی بوده؟

وقتی من از زن اولم جدا شده بودم یک زنی بود به اسم فرانک؛ یک ماه با من دوست بود؛ یک بار رفته بود سفر و به من گفت که بعد از سفر میاد اردبیل منم از پارس آباد برم اردبیل تا یک روز با هم بگردیم؛ گفتم باشه؛ بعدازظهر یه آقا و خانمی آمدند مغازه من و گفتند تو که با دختر من فرار کردی بگو کجاست؛ اون با یکی نامزده و از این حرفها؛ من هم گفتم من اینجام اون یه شهر دیگه؛ بعد از اون ماموران پلیس امنیت اخلاقی آمدند و به من گفتند باید بروم دادگاه؛ من هم رفتم؛ پدر دختر و قاضی در دادگاه حضور داشتند؛ بعد از حرف‌های پدر دختر گفتم که آن دختر رفته مسافرت و من پارس آبادم؛ چطور ممکنه باهم فرار کرده باشیم؟ خلاصه تبرئه شدم ولی 10 روز بعد خود «فرانک» آمد سراغم و گفت اگه با من نیایی من خودم را می‌کشم؛ من هم گفتم برو بکش؛ من با تو فرار نکردم؛ خلاصه بعد از یک ماه دوباره از من شکایت کرد و گفته بود که این با من فلان کار و بهمان کار رو کرده؛ قاضی به من گفت تو این دختر را می‌گیری؟ من هم گفتم نه؛ من که اون رو سفر نبرده بودم؛ نهایتاً محکوم شدم و 2 ماه زندان رفتم و با وثیقه آزاد شدم.

«عصمت غ» رو می‌شناسی؟ باهاش چند وقت ارتباط داشتی؟

عصمت مشتریم بود؛ من به داداش و خواهرش و 60 نفر که برام فرش می بافتن دستمزد می‌دادم ولی هیچ ارتباط دیگه‌ای باهاش نداشتم.

اون رو چطور کشتی؟

اونو نکشتم.

خودت مگه اعتراف نکردی؟

زیرفشار بودم و گفتم هر قتلی اینجا بوده رو من گردن می‌گیرم. اصلاً از خانواده‌اش بپرسید می‌گن که عصمت رفته آذربایجان و با یکی ازدواج کرده. توی آگاهی گفتن من یک سال و نیم یک خانه‌ای را اجاره کرده بودم و بعد پرسیدن عصمت غریبی رو کجا نگه داشتم؛ منم بهشون گفتم من هر روز صبح میرم مغازه و شب برمی‌گردم؛ اگه یک ساعت دیر برم خونه خانمم زنگ میزنه می‌گه کجایی. من یک سال و نیم کجا می‌تونستم برم؛ پارس‌آباد محیط کوچکیه؛ همه همدیگر رو می‌شناسن.

از همسر اولت جدا شدی؟

بله.

چرا می‌خواست از تو جدا بشه؟

اخلاقمون با هم جور در نمی‌آمد ولی من نمی‌خواستم طلاقش بدم.

می‌گن خانومت چون می‌خواستی به یک دختربچه تجاوز کنی ازت جدا شده.

نه؛ چون من طلاقش نمی‌دادم گفت که من یک دختربچه 9 ساله رو برده بودم حموم.

برادرت مصاحبه کرده و گفته چند وقت پیش وقتی دختر همسایه‌تون اومده بوده از تو ابریشم قالی بگیره، گریه کنان برگشته بوده خانه‌شان و برادرهایش هم به خاطر کاری که تو با خواهرشان کرده بودی و او گریان برگشته بود خانه، با تو درگیر شدن ...

نه این دروغه؛ من با برادرهای اون به خاطر مسائل مالی درگیر شدم. همه این حرفا دروغه؛ همه چی توی پرونده من در دادگاه هست.

پدر آتنا گفته راضی به اعدام تو نیست؛ می‌خواد تو سنگسار بشی.

من راضیم به رضای خدا؛ هر چی مصلحت الهی باشه همون می‌شه؛ خب حق می‌دم بهشون؛ بچه‌شون مرده؛ من اشتباه کردم که همون اول که بچه‌شون روی پله افتاده بود! بهشون نگفتم.

دوربین مغازه‌ات را چرا خاموش کرده بودی؟

مدتی بود که می‌خواستم مغازه را تخلیه کنم؛ برای همین هم دوربین مغازه را از یک ماه قبل از حادثه از برق کشیده بودم؛ الان هم شما مغازه را ببینید مشخص است که دیوارها بتونه کاری شده تا مغازه را موقع تحویل، تمیز به مالک بدهم.

یک فیلم از تو هست که داری میوه از مغازه‌دار همسایه‌ات می‌دزدی؟

صاحب مغازه دندان من را شکسته بود و محکوم هم شده بود؛ آمد پیش من و بهم گفت اگه رضایت ندی، من از تو فیلم دارم که در حال دزدی هستی و می‌روم شکایت می‌کنم؛ گفتم برو شکایت کن؛ شکایت کرد ولی من در دادگاه هم گفتم و شاهد هم داشتم که اون اجناس را خریده بودم؛ آخه سیب زمینی چه ارزشی داره که من بخوام سیب‌زمینی بردارم؟ همه اینها توی پرونده هم هست و من هم در اون پرونده تبرئه شدم.

خیلی‌ها می‌گویند یکی از بستگانت که در سیستم قضایی پارس‌آباد سمت مهمی داشته توی پرونده‌های قبلی‌ات کمکت می‌کرده...

نه به خدا اینها همه دروغ است؛ ما حدود 25 سال است که با او قهریم و رفت و آمدی هم نداریم و او هم تبریز است نه پارس‌آباد. هر چی می‌گن دروغه.

حال مادرت به خاطر کارهای تو خیلی خوب نیست؛ می‌گه روی بیرون رفتن از خانه را ندارد؛ یک جورایی خانواده‌ات می‌گویند تو آبروی آنها را هم برده‌ای...

(پس از مدتی سکوت) مادر و خانواده‌ام من را می‌شناسند؛ می‌دانند من اهل این کار نیستم؛ برادر، برادرش را می‌شناسد؛ مادر، پسرش را می‌شناسد؛ ای کاش پایم شکسته بود و این اتفاق نمی‌افتاد. (گریه)

فکر می‌کنی دادگاه چه حکمی برات صادر می‌کنه؟

نمی‌دونم... ولی وجدانم راحته... من اشتباه کردم. خدا می‌دونه شاید اونها رضایت بدن؛ به هر حال آنها هم انسان هستند ولی من اشتباه کردم و پشیمانم. به خدا حاضرم دو تا دست منو ببرن ولی من دوباره چشمای اون بچه رو ببینم.

تجربه تلخ جنسی در دوران کودکیت داشتی؟ اصلاً بچه شر و شوری بودی؟

نه؛ من 30 سال کاسبی کردم؛ همیشه کمک خرج خانواده و کمک حال پدرم بودم؛ خواهرم را عروس کردم؛ شغلم رنگرزی بود؛ یک عمر با آتش و رنگ کار کردم و در آخر هم سرنوشتم این طوری شد.

چرا قاتل آتنا در پرونده قبلی تبرئه شده بود؟ / قاتل:آتنا نظرم را جلب کرده بود!

شنبه هفته آینده 4 شهریور، قرار است اولین جلسه محاکمه اسماعیل، متهم پرونده قتل آتنا اصلانی دختربچه 6ساله پارس‌آبادی در دادگاه کیفری یک استان اردبیل برگزار شود.

قطعاً حواشی پیش‌آمده در این پرونده از جمله، ادعاهای مختلف متهم، نحوه کشف جسد و لو رفتن متهم، ارتباط متهم با قتل دو زن جوان در سال‌های گذشته و از همه مهم‌تر واکنش جامعه به قتل دلخراش آتنا، این پرونده را به یکی از جنجالی‌ترین پرونده‌های جنایی سال‌های اخیر تبدیل خواهد کرد.

با توجه به ابعاد مختلف این پرونده،گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام قاصدی رئیس کل دادگستری استان اردبیل را در این باره می‌خوانید.

دوربین‌های مغازه متهم یکی دو روز قبل جنایت خاموش می‌شود

در ابتدا توضیحاتی درخصوص روند پرونده از ارائه گزارش اولیه تا آخرین اقدامات انجام‌شده بفرمایید.

قاصدی:موضوع قتل دختربچه 6ساله به‌نام آتنا اصلانی در تاریخ 28 خرداد رخ داد و 29 خرداد مراتب به نیروی انتظامی اعلام و پرونده‌ای تحت عنوان مفقودی تشکیل می‌شود. 30 خرداد پرونده قضایی به بازپرس شعبه اول بازپرسی پارس‌آباد ارجاع شد و بررسی‌های قضایی صورت گرفت.

چون اول بحث مفقود شدن آتنا مطرح بود اقداماتی برای پیداکردن او انجام شد. تلاش‌ها برای پیدا کردن آتنا از اطراف محل گم شدنش که نزدیک محل دست‌فروشی پدرش بود شروع شد. پلیس آگاهی در همان حوالی به شخصی مظنون شد. فیلم‌ دوربین‌ مداربسته مغازه‌های اطراف نشان می‌داد که آتنا از مقابل یک مغازه عبور کرد اما دوربین بعدی عبور کامل آتنا از مقابل آن مغازه را نشان نمی‌داد، ولی افراد دیگر که در تصاویر قبلی همراه آتنا بودند از دوربین‌های بعدی عبور کردند.

در ادامه، مأموران به این رنگرز (اسماعیل) مظنون شدند، گویا آدم خوشنامی هم نبود. این شخص با همین میزان مظنونیت بازداشت می‌شود و چون وثیقه تأمین نمی‌کند در بازداشت می‌ماند. بررسی‌ها ادامه داشت تا اینکه مشخص شد دوربین‌های مغازه اسماعیل در یکی دو روز گذشته خاموش بوده است. به همین دلیل ظن‌ها بیشتر می‌شود و بازرسی‌های دقیق تر از مغازه و منزلش ادامه می‌یابد اما چیزی به دست نیامد.

اسماعیل به‌عنوان مظنون تحت نظر قرار گرفت. نهایتاً این شخص چون می‌بیند حدود دو هفته گذشته و همچنان در بازداشت است، خودش در یک تماس تلفنی به خانواده اعلام می‌کند مقداری مواد مخدر در پارکینگی که در مجاورت خانه‌اش و در اختیار برادرش بوده، در یک بشکه قرار دارد را بردارند تا در بازرسی‌ها کشف نشود. واقعیت این بود که اصلاً مواد مخدری در کار نبود. همسرش این موضوع را به برادر اسماعیل می‌گوید، مراجعه می‌کنند به محل و می‌بینند یک بشکه است که با خاک استتار شده است. درون آن را جست‌وجو می‌کنند و می‌بینند جسد بچه داخل بشکه است و موادی در کار نیست. آنها ( همسر و برادر اسماعیل) به دادستانی مراجعه و مراتب را اعلام می‌کنند. در روز 19 تیر این اتفاق افتاد و جسد کشف شد.

بعد از آن، این شخص که از ابتدا منکر ارتباطش با این پرونده بود، به قتل بچه و سرقت طلاهای آتنا که در مغازه جاسازی کرده بود اعتراف می‌کند.

معاینات پزشکی تأیید می‌کند که تجاوز به آتنا توسط همین متهم صورت گرفته است

تحقیقات ادامه پیدا کرد و نهایتاً این فرد ضمن اقرار به قتل، انگیزه‌های مختلفی را درباره ارتکاب این جنایت اعلام کرد. هر بار انگیزه و نوع ارتکاب جنایت را تغییر می‌داد اما در کلیات به ارتکاب قتل و همچنین به مخفی کردن و جابه‌جایی جسد اعتراف کرد؛ هرچند درباره بحث تجاوز اقرار نداشت و همچنان ندارد. اما بررسی‌ها و معاینات پزشکی در پزشکی قانونی تأیید می‌کند که تجاوز هم توسط این شخص جانی صورت گرفته و این هم بحث قابل توجهی است.

دلیل اینکه رسیدگی به این پرونده در مرحله تحقیقات تا حدودی طولانی شد چه بود؟

قاصدی:این پرونده دو جنبه داشت؛ یکی قتل و سرقت اموال و دیگری بحث تجاوز به عنف بود. بحث قتل و سرقت اموال را باید بازپرس تحقیقات انجام می‌داد که 8 مرداد کیفرخواست صادر و به دادگاه کیفری یک استان ارسال شد اما تحقیقات در بخش مربوط به تجاوز به عنف باید رأسا در دادگاه انجام می‌شد و بازپرس نمی‌توانست دخالت کند. آن بخش هم در دادگاه مورد بررسی قرار گرفت و علت تأخیر هم همین بود که باید به‌صورت جداگانه از ابتدا مورد تحقیق قرار می‌گرفت، نهایتاً جلسه دادگاه هم شنبه آتی 4 شهریور جلسه محاکمه برگزار می‌شود.

جلسه محاکمه هم طبیعتاً به‌صورت غیرعلنی برگزار می‌شود؟

قاصدی: یقیناً با توجه به اینکه بخشی مربوط به تجاوز است، احتمالاً جلسه دادگاه غیرعلنی است هرچند چگونگی و کیفیت برگزاری محاکمه از اختیارات دادگاه است.

انگیزه اصلی که متهم اعلام کرده چیست؟

قاصدی:خودش واقعاً فرد حرفه‌ای و بی‌عاطفه‌ای است و موارد مختلفی اعلام کرده بود. ابتدا مسائلی را مطرح کرده بود ولی در دادگاه در زمان تحقیقات درخصوص تجاوز، خیلی از مسائلی را که در تحقیقات گفته بود تغییر داد. خودش مسائل دیگری را گفته اما آنچه برای دادگاه تقریباً مشخص است، قتل توسط او محرز است و دلایل تجاوز به‌عنف توسط او هم مشخص است. به‌نظر ما انگیزه اصلی تجاوز بوده که نهایتاً چون این اتفاق افتاده و ممکن بوده لو برود اقدام به قتل کرده است.

متهم در تحقیقات گفته "یکی دو روزی بود که آتنا نظرم را جلب کرده بود..."

از چه‌زمانی تصمیم به ارتکاب این جنایت گرفته است؟ برنامه‌ریزی قبلی داشته یا همان روز تصمیم به این کار گرفته است؟

قاصدی: در تحقیقات گفته که پدر آتنا نزدیک مغازه او بساط پهن می‌کرده و آتنا هم همراه او بوده است. این فرد هم چون بیماری جنسی داشته است در تحقیقات هم گفته که "یکی دو روزی بود که آتنا نظرم را جلب کرده بود و نهایتاً در یک فرصت که آتنا با بطری آب به آنجا آمده بود، پشت او درب را بستم و در اتاق مجاور مغازه قصدم را عملی کردم".

درباره احساسات مردم بعد از این حادثه توضیح دهید. نگرانی‌هایی از اینکه ممکن است این قاتل اعدام نشود وجود دارد و به نظر می‌رسد ریشه این نگرانی مربوط به شایعاتی باشد که در روزهای اول بعد از بازداشت او مطرح شد مبنی بر اینکه اسماعیل با واسطه یکی از بستگانش در پرونده قبلی از اتهام قتل تبرئه شده است.

قاصدی: اینکه در ابتدای قضیه باعث تحریک احساسات و عواطف مذهبی مردم شد طبیعی بود. استان اردبیل به‌هرحال یک استان مذهبی است. مردمی، مذهبی ولایتمدار و محب اهل‌بیت(ع) دارد و این اتفاقات، بسیار نادر است و تحملش برای همه مردم استان سخت است، به همین دلیل بود که ابتدای قضیه یک التهاب جدی ناشی از تألماتی که از این مسئله به وجود آمد، باعث شد مردم تجمعاتی داشته باشند و مطالبات خود را اعلام کنند. ممکن بود حتی اقداماتی هم انجام شود که خوشبختانه با اقدامات دادستانی و پلیس مدیریت شد. دادستان با تجمع‌کنندگان صحبت کرد و قول داده شد که این پرونده به‌صورت فوق‌العاده رسیدگی می‌شود. این اقدامات باعث اطمینان مردم به مسئولان و نهادهای رسیدگی‌کننده شد و چون مردم اطمینان خاطر و اعتماد داشتند این تجمع‌ها فروکش کرد. انتظارات مردم همین است که حتماً با این قضیه به‌صورت جدی برخورد شود، ما هم مصمم هستیم و حتی ریاست محترم قوه قضاییه دستور اکید دادند که به‌صورت فوق‌العاده رسیدگی شود و مجموعه قضایی هم از ابتدا به‌خاطر تبعات و آثار به جامانده در این پرونده تصمیم به رسیدگی فوری داشتند.

اعتراف متهم به ارتکاب دو قتل دیگر، از دلایل طولانی شدن رسیدگی به پرونده

انتظارات مردم را باید جوابگو باشیم، اما پرونده راحتی نبود؛ اولاً کشف این موضوع دو سه هفته طول کشید. ثانیاً در ادامه مسائل دیگری وارد پرونده شد که تحقیقات را طولانی کرد.

این فرد در جریان تحقیقات همان هفته اول یا دوم بود که موضوع دیگری را هم اقرار کرد. ماجرا از این قرار بوده که یک خانمی به‌نام عصمت غ. در سال 91 مفقود می‌شود. خانمی علی‌الظاهر مطلّقه بوده که گم‌شدنش اعلام می‌شود. چون این متهم با او تماس‌های تلفنی داشته همان موقع به‌عنوان مظنون دستگیر می‌شود اما چون هیچ وقت جسدی پیدا نشد و اطلاعی کسب نشد و همچنین به‌دلیل اینکه احتمال داده می‌شد از طریق مرز به کشور آذربایجان رفته باشد و از سوی دیگر چون صرفاً اعلام مفقودی بود و علیه او شکایتی نشده و دلیلی هم بر اثبات ارتکاب قتل توسط او نبود، این فرد که متهم به آدم‌ربایی بود بعد از دو هفته آزاد شد.

از آن زمان هم خانواده آن خانم از کسی اعلام شکایت نکردند تا اینکه این متهم اقرار کرد که " آن خانم را هم من در جریان ارتباطاتی که با هم داشتیم به قتل رساندم". درباره محل دفن هم، محل‌هایی را معرفی کرد اما کشف نشد چون متأسفانه در حال حاضر آن زمین‌ها تبدیل به بافت مسکونی شده و امکان جست‌وجو وجود نداشت. ولی خوب، خودش اقرار کرده است که "آن فرد را من کشته‌ام". این پرونده هم به‌عنوان قتل باب دیگری باز کرد.

چِک زنی که 3 سال قبل کشته شده بود در خودروی متهم کشف شد

تا اینکه یک هفته بعد، در ادامه بررسی‌ها از اموال وی، باعث شد یک فقره چک از خانمی کشف شود که در سال 93 به قتل رسیده بود و خوشبختانه جسدش هم کشف شده بود اما قاتل مشخص نبود. با توجه به اینکه چک این خانم در خودروی اسماعیل کشف شد، زمینه این شد که تحقیقاتی هم در این زمینه انجام شود و ابتدا منکر ارتباط بود اما نهایتاً به این قتل هم اقرار کرد. اسماعیل گفته که این خانم بیوه بوده و او را هم کشته است.

در تحقیقات آگاهی و بازپرسی به این دو قتل هم اعتراف کرد. این موارد باعث شد که تحقیقات این دو پرونده هم کنار پرونده آتنا ادامه یابد و همچنان ادامه دارد. جسد خانم عصمت، پیدا نشد اما همان زمان یک جسد مجهول‌الهویه پیدا شده بود که از آن آزمایش دی‌ان‌ای انجام شده بود و در حال حاضر از خانواده عصمت هم آزمایش‌های مربوطه انجام شده تا نتیجه مشخص شود و منتظر اعلام جواب آزمایش از تهران هستیم.

اینها باعث شده که پرونده آن دو نفر فعلاً منتهی به کیفرخواست نشده باشد اما پرونده آتنا از این دو مورد تفکیک شده و به‌صورت مجزا به دادگاه کیفری ارجاع شده است.

ارتباط متهم پرونده آتنا با قتل دو زن در گیلان منتفی شد

در ایام بازداشت اسماعیل خبری مطرح شد که احتمالاً او با پرونده قتل دو زن در استان گیلان هم مرتبط باشد، آیا چنین ادعایی به واقعیت پیوست؟

قاصدی: ارتباط متهم با پرونده قتل دو خانم در گیلان به‌طور کامل منتفی و تحقیقات درباره آنها متوقف شده است.

او الآن درباره قتل دو خانمی که قبلاً اقرار کرده دیگر اعترافات خود را منکر می‌شود. او در مرحله تحقیقات انتظامی اقرار کرده بود، در تحقیقات بازپرسی مرجع قضایی هم اعتراف کرده است. اقراری که مثل این موضوع منجر به کشف واقعیت بشود از مسلمات علیه او است. شاید اگر واقعیت کشف نمی‌شد، برخی از اعترافاتش محل شک و تأمل می‌بود اما اعترافات او کاملاً منجر به کشف واقعیت شده است، هرچند درباره آن دو نفر تحقیقات ادامه دارد.

این پرونده ابعاد مختلفی از جمله اخلاقی و جنایی دارد؛ درباره اینکه چه می‌شود یک انسان به اینجا می‌رسد توضیح دهید. از نگاه پیشگیری چه باید کرد که خانواده، جامعه، حوزه قضایی، پلیسی، مسئولان شهری، فرهنگی، آموزشی از این اتفاق درس و عبرت لازم را بگیرند؟ چه اتفاقی می‌افتد که یک قاتل و مقتول به اینجا می‌رسند؟ خانواده و جامعه چه مسئولیتی دارند؟

قاصدی: این اتفاقات ناشی از این است که انسان زمانی که هم از آموزه‌های دینی و هم از آموزه‌های اخلاقی فاصله می‌گیرد، به چنین جاهایی کشیده می‌شود. ما یقیناً در حال حاضر خیلی چیزها در زندگی‌مان تأثیرگذار است. بخش اعظمی از جرایمی که متأسفانه در حال حاضر با آنها مرتبط هستیم ناشی از نبود آموزش‌های لازم است، چه در بخش ارتباطات و بحث اجتماعی و بحث‌های اخلاقی و دینی، یقیناً اینها مؤثر است. بعضاً هم سهل‌انگاری‌هایی ما درباره بچه‌های‌مان داریم چه در حوزه مراقبتی، چه در بحث آموزشی و چه در بحث تربیتی، یقیناً اینها مؤثر است. چطور فردی راحت به اینها اعتراف کرده است؟ آن دو خانم را که گفته مدت‌ها با آنها ارتباط داشته به قتل می‌رساند و جسد را در فاضلاب و چاهی می‌اندازد، یقیناً اگر در پرونده آتنا هم فرصت می‌کرد جسد را جایی مخفی می‌کرد و شاید شناسایی نمی‌شد.

ادعای تبرئه متهم با وساطت یکی از بستگانش واقعیت ندارد

حتی گفته شده که در پرونده خانم غ. که مظنون بود او با ارتباط یکی از بستگانش تبرئه شد در حالی که واقعیت این‌گونه نیست. ما باید برای محکومیت شخص، دلیل داشته باشیم. اما ممکن است واقعاً مرتکب قتل هم شده باشد اما دلیلی علیه او نباشد. در پرونده آتنا هم اگر فرصت می‌کرد و دلایل را مخفی می‌کرد شاید چیزی کشف نمی‌شد. یقیناً اگر این فرد ارتباطی با اخلاقیات و مسجد و نماز داشت، شاید آن‌قدر قسی‌القلب و جانی و بی‌تفاوت نمی‌بود، حتی به‌نحوی بود که همسرش در بازپرسی به اسماعیل گفته بود "تو چطور آدمی هستی که 8 شب بچه را به قتل رساندی، او را در بشکه گذاشتی و یک ساعت بعد خندان به خانه آمدی و به‌راحتی شام خوردی، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است؟".

همه اینها حکایت دارد از اینکه در معرض هجوم فرهنگی شدیدی قرار گرفته‌ایم، مخصوصاً در این شهرهای مرزی که رسانه‌های بیگانه پررونق هستند و بیشتر خانواده‌ها در معرض اینها هستند، یقیناً اینها تأثیرگذاراست که ما را از دین و اخلاق فاصله می‌دهد تا جایی که ما این جنایات را به‌راحتی مرتکب می‌شویم. البته کار شیطان هم قدم به قدم است و اگر انسان مراقب خود و خانواده نباشد، از یک نگاه کردن به جایی می‌رسد که با یک بچه این جنایت را می‌کند. این فرد هم خودش گفته که "من چشمم به این بچه افتاد، چشمم او را گرفت تا جایی که این اتفاق افتاد". شاید خودش هم فکرش را نمی‌کرد که برای پوشاندن این جنایت، یک دختربچه را به قتل برساند و مرتکب این جنایت شود که نه‌تنها یک خانواده، که شاید دنیایی را متألم کند.

15

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها