بازار سیاهی که دهها سال است به جان ایرانیان افتاده؛ این بار از آذر ١٣٥٦ بخوانید
در گفتگو با بیش از ۵۰ خانم خانهدار تهرانی در فروشگاههای مختلف با حرفهایی از این قبیل روبهرو شدیم: «معلوم نیست فردا نوبت بازار سیاه چه کالایی است؟»
خبرنگار روزنامه اطلاعات در روز سهشنبه ۱۵ آذر ۱۳۵۶، در یک صفحه کامل، گزارشی منتشر کرده که نشان میدهد کمبود انواع مواد غذایی و حتی غیر غذایی از حبوبات و روغننباتی و میوه گرفته تا شیشه برای در و پنجره، شمع و پلاتین و لاستیک، چطور زندگی عادی مردم را مختل کرده بود. مشروح این گزارش را در ادامه میخوانید:
امروز وقتی برای خرید به مغازه میروید، فرقی نمیکند، به خواروبار فروشی یا سبزیفروشی یا قصابی، ممکن است با تابلوی «نداریم» روبهرو شوید!
این سؤال خانوادهها است، میلیونها خانوادهای که در طول دو سه سال اخیر با عجیبترین نوع کمبود در بازار خرید روبهرو شدهاند، کمبود تخممرغ، کمبود شیشه برای در و پنجره و کمبود شمع و پلاتین، کمبود لاستیک اتومبیل، کمبود لامپ، کمبود نخود و لوبیا، کمبود موز و بالاخره کمبود روغن نباتی و... این آخری جدیدترین واقعه بازار خرید خانوادهها است؛ همان خانوادههایی که هنوز از نگرانی تخممرغ ناقابل بیرون نیامدهاند، هنوز پنجره اتاقشان شیشه نخورده، هنوز آبگوشتشان رنگ نخود به خود نگرفته...
خانم اقدس امیرشاهی، خانهدار تهرانی، میگوید: «من عضو یک خانواده هشت نفری هستم، شوهرم کارمند است و بچههایمان ریز و درشت. من برای اینکه کمبودهای ناگهانی وضع خورد و خوراک ما را از هم نپاشد هرچه به فکرم میرسد ممکن است کمبود پیدا کند، خریدهام و ذخیره کردهام. برای اینکه در مورد پیاز و سیبزمینی و رب گوجه فرنگی مثل سالهای پیش دچار مشکلاتی نشویم از هر کدام مقدار زیادی خریدم و برای فصل زمستان خود ذخیره کردم. در مورد تخممرغ و گوشت هم تا دو هفتهای خیالم راحت است. در مورد حبوبات هم از قدیم و از خانه پدری عادت کردهام که سهم زمستان را تدارک ببینم. در مورد هرچه که به عقلم میرسید اقدام کردم؛ اما دیروز وقتی پیش کریم آقا بقال محلهمان رفتم که روغن نباتی بخرم دیدم میخندد و میگوید خانم روغن نباتی رفت بغل نخود و لوبیا، رفت بغل شیشه و... حقیقتش این است که من گیج شدهام، نمیدانم چه کالایی را باید بخرم و در خانه ذخیره کنم تا در دوره کمبود آن کالا وضع خانه و زندگی من به هم نخورد. دیگر عقل من قدر نمیدهد...»
در گفتگو با بیش از ۵۰ خانم خانهدار تهرانی در فروشگاههای مختلف با حرفهایی از این قبیل روبهرو شدیم: «معلوم نیست فردا نوبت بازار سیاه چه کالایی است؟»
حبوبات آفریقایی
بازار حبوبات همچنان داغ داغ است، کمبود و گرانی بیرویه و باورنکردنی نخود هنوز درمان نشده، یک مقام اتاق اصناف درباره رفع کمبود نخود و به طور کلی انواع حبوب که در خانوادهها مصرف بسیار دارد گفته است: «مقدار قابل توجهی حبوبات از آفریقا خریداری شده تا بازار سیاه حبوبات در تهران از بین برود. ما برای اینکه خانوادههای تهرانی از شر این بازارهای سیاه راحت شوند دست به هر اقدام که لازم باشد میزنیم...»
بعد از پیاز هندی و پاکستانی حالا نوبت حبوبات آفریقایی رسیده، واقعا فردا نوبت به چه چیزی میرسد؟! حبوبات چرا در بازار کمیاب است؟ چطور ممکن است یک دفعه شهر بزرگی مثل تهران و یا هر شهر دیگری در کشور با مشکلی به نام کمبود نخود روبهرو شوند؟ برای پاسخ به این سوال سری به سرای قزوینیهای بازار میزنیم. این سرا یکی از قدیمیترین مرکز عمدهفروشی و خردهفروشی حبوبات برای تهران و شهرستانها است و هر روز چندین تن نخود و لوبیا و عدس و لپه در این بازار خرید و فروش و توزیع میشود، دیدار امروز ما از این بازار نشان میدهد که حجرهها و انبارها به جای کیسههای نخود و لوبیا با کیسههای پسته و فندق و نخودچی و کشمش پر شده است. گفتگو با تاجران قدیم و کهنهکار حبوبات در بازار تهران تمامی تصورات ما را از کمبود حبوبات به هم میریزد. یکی از آنها میگوید: «هیچ جنسی دچار قحطی نشده، نخود و لوبیا و عدس و لپه و همه حبوبات که در قدیم به فراوانی در این بازار موجود بود، حالا هم میتواند موجود باشد، اما درگیریهای اتاق اصناف زندگی تاجران این صنف را به هم زده، نخود که حالا هر کیلو شصت و پنج ریال هم به سختی گیر میآید و هرکه داشته انبار کرده، میتوانست همان قیمت هر کیلو ۵ تومان سابق را داشته باشد، اما دخالتهای اتاق اصناف و نرخگذاریهای بیرویه تاجران را دلسرد کرده است. دیگر هیچکدام از ما اختیار کار خود را نداریم، نمیدانیم اتاق اصناف با ما چه خواهد کرد. تاجران دلسرد از فعالیت در زمینه حبوبات دست کشیدهاند و همین موجب شده که گونی حبوبات در اینجا به زمین زده نشود، و بازار حبوبات راکد گردد.»
تاجر دیگری میگوید: «ما خودمان میدانیم نرخها را چگونه متعادل نگه داریم. در گذشته که با دنگ و فنگ نرخگذاری روبهرو نبودیم هرگز حبوبات دچار چنین کمبود و گرانی و ترقی قیمت نمیشد. حداکثر ترقی قیمت صنار و دهشاهی بود، اما حالا یکدفعه ۱۵ ریال در هر کیلو فرق کرده است.»
تاجر دیگری در خیابان مولوی میگوید: «کسانی که در کار خرید و فروش هستند خودشان بهتر از هرکسی میتوانند نرخ را ثابت نگه دارند. حقالعملکارها که با تولیدکننده و خردهفروشی سر و کار دارند، آنقدر خبره هستند که نگذارند تعادل بازار به هم بخورد...
روغن نباتی
در پلههای نوروزخان که زمانی در تمام مغازهها و حجرههایش به فروش روغن نباتی مشغول بودند، حالا شغلها عوض شده و تک و توکی از این تاجرها روغن نباتی میفروشند. این بازار همیشه انبار انواع روغن نباتی بود ولی حالا تعداد حلبهای روغن را با دست میشود شمرد. یک فروشنده روغن میگوید: «علت کمبود روغن نباتی در بازار آزاد تقصیر کارخانههای تولیدکننده است، یک زمانی با یک تلفن و به فاصله یک روز جنس وارد انبار ما میشد، مصرف بیش از اندازه بازار وضع را عوض کرد و کار به جایی رسید که تا همین یک ماه پیش پس از سفارش به فاصله حداکثر ده روز روغن تحویل مغازه ما میشد، اما حالا این فاصله سفارش و تحویل به ۲۰ روز رسیده است و علتش این است که کارخانهها یکدفعه تصمیم گرفتند که جنس خود را در تعاونیها به فروش برسانند، اما فروشگاههای تعاونی هنوز آنقدر زیاد نشده که مردم نقاط مختلف شهر بتوانند به آنها دسترسی داشته باشند. در واقع کمبود روغن در این خواربارفروشیها وضع موجود را به وجود آورده است و خیلیها فکر میکنند که روغن نباتی کمیاب است، در حالی که اینطور نیست. کارخانهها مثل گذشته به تولید خود ادامه میدهند ولی تصمیم گرفتند که توزیع روغن تباتی را محدود سازند و همین تصمیمگیری بدون منطق بازار روغن را آشفته کرده است.
موز
آشفتگی بازار کالاهای مصرفی مردم، مخصوصا تهرانیها، به یکی دو کالا خلاصه نمیشود. بینظمی که در مدیریت بازرگانی وجود دارد به عدهای سوءاستفادهگر فرصت میدهد که یکهتازی کنند. موز از آن جمله میوههایی بود که سال گذشته قیمتش به کیلویی ۲۵ ریال هم رسید. آقای حسین جلیلی (کارمند) میگوید: «ما موز خور نبودهایم، اینقدر موز به چشم ما خورد و آنقدر قیمتش ارزان شد که موز خور شدیم و حالا که عادت کردیم موز کیلویی ۱۵ تومان شده... و نایاب و قاچاق!»
اتاق اصناف میگوید: «گرانی موز تقصیر ما نیست، چون موز در مغازهها فروخته نمیشود که ما بازرس بفرستیم و نرخ را کنترل کنیم. تاجری که واردکننده است از طریق دستور نرخ موز را به کیلویی ۱۵ تومان رسانده است ولی این گرانی به زودی از بین خواهد رفت و دولت راسا موز را وارد خواهد کرد.»
بازرگانی آشفته
دکتر محمود بهیزاد، استاد اقتصاد، در مورد این آشفتهبازار، کمبود و گرانی کالاهای مصرفی روزانه مردم میگوید: «وضع موجود را بقالها و تاجرهای کوچک و بزرگ به وجود نیاوردهاند، سیاست بازرگانی آشفته است. بررسی همهجانبه نشان میدهد که مقامات مسئول در اتخاذ روش صحیح دچار تردید هستند و تاکنون نتوانستهاند سیاست مستدل و منطقی داشته باشند و چنین است که میبینیم عادیترین و پیش پا افتادهترین مایحتاج مردم بازیچه گروهی سودجو میشود. اینان که احساس مسئولیت ندارند ناراحتیهای فعلی را به وجود آوردهاند...»
منتظر کمبود نمک و فلفل هم باشید!
و حالا... ما دلمان میخواهد که همیشه خوشخبر باشیم ولی خبر میرسد که باید منتظر کمبود نمک، فلفل و زردچوبه هم باشیم. وجود کارخانههای بستهبندیکننده نمک و فلفل و کالاهایی از این دست ابتدا بازار را از وجود نمکهای سنگی که مادربزرگها توی هاون میکوبیدند و از الک میگذراندند، پاک کرد، همانهایی را که فروشندگان حتی در مقابل چند تکه نان خشک هم در خانهها میبردند و به زنهای خانهدار تحویل میدادند بعد، مردم به نمکهای بستهبندیشده روی آوردند و اکنون خبر میرسد که فلفل و زردچوبه و ادویه هم در بازار با کمبودهایی روبهرو شده است.
صحبت مادربزرگها شد. فراموش نکردهایم که مادربزرگها کیلویی ۵ر۱ تا ۲ ریال گوجهفرنگی را میخریدند و رب میکردند و چه عطری توی حیاط میپیچید و حتی توی محله و چه لذتی داشت آن رب گوجه فرنگی که رنگ و بویی خاص به غذاها میداد ولی حالا باید با کمبودهای گاه و بیگاه قوطیهای رب گوجه فرنگی روبهرو باشیم، آن هم با چه قیمتی...
در بازار هم دیگر گوجه فرنگی ارزان نمیتوان پیدا کرد که بازمانده همان مادربزرگها پای اجاق بنشیند و ملاقه را توی دیگ کفکرده رب گوجه فرنگی فرو ببرد و آن را با همان خوشرنگی که دارد بچرخاند و به هم بزند!
منبع: انتخاب
24
رو که نیست.سنگ خاراست.خجالت بکشید.یه فامیل دارم کبابی داره.میگه زمان طاغوت چندروز پیاز کم شد به مشکل برخوردیم.بعداز یه هفته انقدر تو خیابون با کامیون پیاز از پاکستان خالی کردن که با اونها فوتبال بازی میکردیم