اینجا لب خط نیست؛ ته خط است/روایت خبرنگار خبرفوری از چهره عریان اعتیاد در دل پایتخت

توقع شما از باز کردن پنجره خانه در طلوع یک صبح بهاری، تابستانی، پاییزی و یا زمستانی چیست؟ توقع دارید که چه تصاویری را ازطرف دیگر پنجره مشاهده کنید؟ اتومبیل، درخت، خانه، حجم انبوهی از عابرین پیاده و ... مردم اینجا اما هر روز تصاویر دیگری را نظاره می‌کنند، تصاویری که دیدنش حتی برای یک‌بار هم چند سالی از عمر را کم می‌کند. اینجا باوجود تمام امکانات محدودش درست در چند قدمی ماست، منطقه‌ای در دل شهر که اهالی به آن محله لب خط می‌گویند، لب خطی که به گفته بسیاری از ساکنین برای خیلی‌ها ته خط است.

اینجا لب خط نیست؛ ته خط است/روایت خبرنگار خبرفوری از چهره عریان اعتیاد در دل پایتخت

سوگل دانائی - از هرکس که حوالی میدان شوش تهران بپرسی، محله اوراقچی‌ها در لب خط تهران را می‌شناسد، قبل ازاینکه نشانی بدهند، اول ظاهرت را برانداز می‌کنند و بعد می‌گویند: «هرچه بخواهی آنجا پیدا می‌شود، تضمین می‌کنیم دست خالی بر نمیگردی.» راست می‌گویند، قدم به قدم در این محله معتاد است و خرده فروش، هر نوع مواد مخدری در اینجا به سادگی آب خوردن پیدا می‌شود. ابتدا که وارد محله می‌شویم، تصویری عده زیادی معتاد که در دسته دسته نشسته‌اند، به چشم می‌آید، مردمی که ازفرط خماری و بی‌حالی حتی متوجه نمی‌شوند که شما از آنها تصویری برداشتید و یا درباره آنها صحبتی می‌کنید. یکی از اعضای داوطلب جمعیت امام علی که با ما در مسیر محله همراه شده است؛ می گوید: بیشتر این معتادین از ساعت 5 بعداز ظهر در پیاده روهای این محل تجمع می‌کنند و تا صبح روز بعد در همین منطقه می‌مانند.

طاعونی به نام اعتیاد

به خانه یکی از اهالی محل که مدتی هم هست با جمعیت امام علی فعالیت می کند و طاعون اعتیاد، فقط همسرش را به عنوان قربانی پذیرفته می‌رویم، خانمی که سنش به پنجاه نمی‌رسد و پنج فرزند دارد که بزرگترین آنها 20 ساله است. مریم خانم از ما استقبال می‌کند، وقتی می گوییم خبرنگاریم، سرش را تکان می دهد و می‌گوید:« هزاران نفر رفتند و آمدند، چندین روزنامه و مجله از ما گفتند و نوشتند اما وضعیت محله ما بهتر نشده که هیچ بدتر هم شده.» این‌ها را با ما را به داخل خانه‌اش راهنمایی می‌کند، خانه‌ای که بیست متر بیشتر نیست، عکس همسرش که به گفته خودش چند سال است که درگیر اعتیاد شده به دیوار است، پسر کوچکترش که اتفاقا مدال‌های زیادی در رشته فوتبال و شنا گرفته هم در طرف دیگر دیوار آویزان است. پرده پنجره‌اش را کنار می‌زند و اشاره می‌کند که عکس بگیریم. مقابل خانه مملو است از زباله، زباله‌هایی که به گفته مریم خانم جاساز مواد برای معتادین است. مریم خانم می‌گوید غیر از این خرابه مقابل خانه‌اشان سطل زباله‌ها هم یکی در میان جاساز تعداد دیگری از این معتادین است.

ترس‌های اهالی

مریم خانم قبل از اینکه از فرزندانش بگوید، جای جای خانه را به ما نشان می دهد، پشت بام خانه شان محل سکونت 2 خانواده است، دو اتاقک کوچک که به دو خانواده مهاجر از نواحی جنوبی ایران رسیده است. گلدار که از اهالی بلوچستان است خانم یکی از این خانه هاست، هجده ساله است و دو کودک دارد و همسرش به گفته خودش کار نمی‌کند؛ رمق ندارد می گوید به تازگی متادون می‌خورد تا اعتیادش را ترک کند، گیج است کودکش چندباری نزدیک است که از دستش پرت شود، هرچه می‌گوییم که کودکش که سنا نام دارد را به ما بدهد، امتناع می‌کند، برق ترس در چشمانش پیداست، می‌ترسد که بچه‌اش را مانند بچه هزاران زن معتاد دیگر در این محل بگیریم و به بهزیستی بفرستیم و بعد از آن، گلدار دیگر با کمک چه کودکی در سر چهاراه امرار معاش کند.

وضعیت نامتعارف بهداشت

این خانه مانند چندین خانه در محله حمام ندارد، ابتدا باورش سخت است اما وقتی مریم خانم شرایط بهداشتی محله را توضیح می‌دهد، باورمان می‌شود. اغلب خانه های این محل حمام ندارند، البته منظور از خانه‌ها، همین خانه هایی‌ست که چند خانوار در آن زندگی می‌کنند، مریم خانم توضیح می دهد که حمام عمومی که در این منطقه وجود داشت هم مدتی متروکه و پاتوق معتادین شد، به همین دلیل شهرداری هم درب آن را بست. مریم خانم می گوید: «در ابتدا به خانه هایی که حمام داشتند رو می‌انداختم اما عطای این کار را به لقایش بخشیدم و در همین آشپزخانه خودم، با آبگرمکن خودم بچه ها را حمام می‌کنم.» از وضعیت سرویس بهداشتی نمی پرسیم، چون با اندکی سرک کشیدن در محله و سر زدن به خانه‌های دیگر اهالی متوجه این معضل هم می‌شویم. یک دستشویی برای چندین خانواده با کودکان قد و نیم قد در این خانه‌ها تمام چیزی است که می‌توان در توصیف بهداشت گفت. روسیاهی این منطقه فقط به وضعیت بهداشت عمومی محله و نداشتن امکانات حداقلی نمی‌ماند. کثرت تعداد زیاد موش و سایر حشرات موذی و نفوذ آن‌ها به داخل خانه‌‌ها و لانه کردن آن‌ها در جای جای اتاقک‌ها از دیگر آسیب‌هایی است که ساکنین این محله با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

زنان و مردان درگیر

اعتیاد، در این محل نگاه جنسیت گرایانه ندارد و خیلی از زنان را هم پابه‌پای مردان دچار آسیب کرده است. زنانی که درکنار مردان دسته دسته روی زمین می‌نشینند و بدون هیچ شرمی مواد مخدر استعمال می‌کنند. زنانی که گاهی برای تامین مواد مخدر ناچار به خود فروشی و گاهی حتی اجاره دادن و فروش دختربچه‌های کوچکشان هستند. به دفعات مشاهده می‌شود که این زنان به‌دلیل آلودگی محیط و نبود حداقل‌های امکانات بهداشتی اغلب دچار انواع ناراحتی‌های پوستی، شپش، سالک و ... می‌شوند.

رکن اساسی محله

سطل زباله در این محله حرف اول را می زند! فرهنگ استفاده جدیدی توسط معتادین در استفاده از سطل زباله در این محل ایجاد شده است، اغلب معتادین در لب خط زباله گردی می‌کنند و در بسیاری از زباله‌ها مواد جاسازشان را مخفی نگه می‌دارند. این را به راحتی می‌توان از تجمع و سرک کشیدنشان در اطراف تمام زباله‌ها و سطل‌های مکانیزه جمع آوری زباله متوجه شد.

مظلوم‌ترین‌ها

در گوشه و کنار این محله اما دیده می‌شوند کسانی که نه در پیدایش این درد ریشه دار نقش دارند و نه حتی در کنترل آن. در گوشه و کنار این محله بی‌گناه‌ترین افراد زندگی می‌کنند؛ قشر ضعیفی که همیشه متحمل بیشترین دردهاست، کودکان. کودکانی که با یک شکلات عاشق شما می‌شوند و حاضرند تا دورترین مسیر بیایند تا فقط از این محل دور شوند، از این محل و زشتی‌هایش. کودکانی که گاه طعمه می‌شوند برای کار وگاه قربانی تجاوزهای معتادین و خرده فروش‌هایی که بر احوالشان آگاه نیستند. کودکانی که متاسفانه واقف بر اتفاقاتی هستند که در این محل می گذرد کودکانی که در انتهای گزارش خودشان را با ما همراه کرده اند و می‌گویند، این معتادها قرار است کجا بروند؟ خیلی از این کودکان حتی هر روز پدر و مادرشان را هم بین تجمع این معتادین می‌بینند اما نمی‌توانند برای کمک به آنها کوچکترین قدمی بردارند. حالا پرسش اصلی که باید از خودمان بپرسیم این است؛ کودکانی که از سن کم بزه را شناخته‌اند و در این محل با همه نوع ماده مخدری آشنا شدند در بزرگسالی چگونه می‌توانند خودشان را از اعتیاد و انواع خلاف‌ها دور نگه دارند؟

عکاس: حسین نیاز بخش

33

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها