روایت یکی از شاهدان حادثه تروریستی تهران:یک تیر در سر، یک تیر در قلب دو زن شلیک کردند

یکی از شاهدان حادثه تروریستی مجلس ماجرای کشته شدن دو خانم را اینگونه نقل می کند: دو خانم بودند، یکی میانسال و یکی جوان، نمی‌دانستند به سمت راه پله یا جلو بروند، این دو زن از شدت ترس همدیگر را بغل کرده بودند و می‌لرزیدند، نفر چهارم به آنها نزدیک شد و یک تیر در سر و یک تیر در قلب هر کدام شلیک کرد.

روایت یکی از شاهدان حادثه تروریستی تهران:یک تیر در سر، یک تیر در قلب دو زن شلیک کردند

به گزارش خبر فوری و به نقل از رکنا، یکی از مصدومان این جنایت تروریستی روز 17 خرداد، در بخش داخلی بیمارستان طرفه بستری است او 35 سال دارد و فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد در رشته حقوق بین‌الملل است که به تازگی استخدام شده و برای پیگیری کار استخدام و دیدار با نماینده گنبد کاووس به تهران آمده بود.

عبدالسلیم قاضی‌پور می‌گوید: برای پیگیری کار استخدام و ملاقات با نماینده شهرمان به تهران آمده بودم، ساعت 10 و 20 دقیقه به مجلس آمدم. به من گفتند نماینده شهرمان ساعت 12 و 30 دقیقه به من وقت ملاقات داده است، دو ساعت مانده بود. دیدم هوای بیرون گرم است، با اینکه مسافر بودم و روزه نبودم اما امکان غذا خوردن در بیرون هم نبود، با خودم گفتم، دو ساعت باقیمانده را در سالن انتظار می‌مانم تا نوبتم برسد.

هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که شنیدیم از بیرون سالن صدا می‌آید، اول فکر کردم صدای ترقه است، تعجب کردم، گفتم مگر مجلس جای شوخی و ترقه بازی است که یک دفعه همه داد زدند؛ «حمله تروریستی». ناگهان یک نفر‌الله اکبر گویان وارد سالن انتظار مراجعان در مجلس شد، کلت داشت، همین طور به طرف مردم تیراندازی می‌کرد و جلو می‌رفت، دو نفر دیگر هم همراهش بودند، آنها اسلحه بزرگ داشتند، سه نفر بودند، من زیر صندلی قایم شدم و سینه خیز رفتم زیر صندلی ردیف دوم. این سه نفر خیلی شتابان بودند و با عجله به سمت داخل مجلس می‌رفتند؛ ‌هدفشان این بود که بزنند و جلو بروند، با دقت تیراندازی نمی‌کردند بعد از چند ثانیه نفر چهارم داخل آمد، او با کمال خونسردی و آرامش و با دقت به سمت مردم تیراندازی می‌کرد، اسلحه بزرگی داشت، نمی‌دانم ژ-3 بود یا کلاشنیکف، آن موقع دقت نداشتم. فرد چهارم با حوصله و بدون اینکه عجله و ترسی داشته باشد، یکی یکی بالای سر مجروحان می‌آمد و به سمت آنها شلیک می‌کرد، بیشتر به سر و قلب آنها شلیک می‌کرد. چند متر آن طرف‌تر از من، دو خانم بودند، یکی میانسال و یکی جوان، نمی‌دانستند به سمت راه پله یا جلو بروند، این دو زن از شدت ترس همدیگر را بغل کرده بودند و می‌لرزیدند، نفر چهارم به آنها نزدیک شد و یک تیر در سر و یک تیر در قلب هر کدام شلیک کرد.

33

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها